كلمات كليدي : زندگي نامه، بيوگرافي، ترجمه ي احوال، كارنامه، سيره نويسي، مقتل نويسي، طبقات، زندگي نامه خودنوشت، ادبيات فارسي
نویسنده : اعظم بابایی
زندگینامه اثری است که بر پایهی واقعیت و به یاری اسناد و مدارک، خاطرات و شواهد در دسترس، به شرح حال و بازآفرینی سیمای برجستگان و فرهیختگان میپردازد.[1] زندگینامه را «ترجمهی حال»، «کارنامه» نیز گویند و «صاحب ترجمه» کسی است که ترجمان حال او را مینویسند.[2]
زندگینامه هر قدر که مفصل یا مختصر باشد باید سهم خود را از نظر پژوهش علمی و مقایسهی حوادث و گفتار و ارزیابی آنها ادا کند تا از هرگونه تمایلات و تعصبات شخصی احتمالی نسبت به صاحب ترجمه عاری باشد. وقتی سرگذشت شخصیتهای مختلف را مینویسیم باید با بیطرفی کامل، جانب احتیاط و انصاف را نگه داریم.[3]
تفاوت زندگینامه با حسب حال در این است که حسب حال شرح زندگانی شخص به قلم خود اوست حال آنکه زندگینامه شرح زندگانی شخص به قلم دیگران است.
انواع کتابهای زندگینامهای
1- سیرهها: سیرهنویسی یا نوشتن زندگینامه پیامبر اسلام(ص) از اوایل سدهی دوم هجری آغاز گردید. نخستین سیرهی جامع از مغازی محمدبن اسحاق یسار، معروف به ابن اسحاق بوده است. غیر از سیرهی ابن اسحاق، سیرهی ابن هشام نیز از شهرت زیادی برخوردار است.
رفته رفته معنای سیره توسع یافت و نخست زندگی نامه خلفا و سپس هر زندگینامهای را سیره میگفتند. زندگینامهنویسان شیعه نیز کتابهای فراوانی در شرح زندگانی امامان دوازدهگانه نوشتهاند و بر آنها نام سیره نهادهاند.
2- مقاتل: مقتل، زندگینامه کسی است که به ویژه در راه دین کشته شده باشد. سابقهی مقتلنویسی به سدهی یکم هجری برمیگردد. از نخستین مقتلنویسان «اصبغ بن نباته» از خواص یاران امام علی(ع) بود که کتابی در مقتل حسین بن علی پرداخته بود.
3- زندگینامههای عمومی: این دسته از کتابهای زندگینامهای، شرح زندگی گروههای مختلفی از مردم چون شاعر، پادشاه، قاضی، محدث، فقیه و... را در بر میگیرد و به گروه خاصی از مردم که دارای هنر یا پیشه یا مذهب مشترکی باشند بسنده نمیکنند. از جملهی این کتابها «وفیات الاعیان» از ابن خلٌکان است. این فرهنگ دارای 826 مدخل است که زندگینامهی همهگونه افراد از ائمهی مذاهب، شاعران، محدثان و... را شامل میشود.
4- طبقات: این نام به آن دسته از فرهنگهای زندگینامهای اطلاق میشود که همهی شخصیتهای آنها در رشتهی همانندی کار میکنند یا به یک مذهب اعتقاد میورزند. انواع طبقات شامل طبقات صحابه، طبقات محدثان، و حافظان حدیث، طبقات شاعران (مثل لباب الالباب از محمد عوفی)، طبقات صوفیان (مثل تذکرةالاولیا از عطار نیشابوری) و... میباشد.
5- زندگینامه خودنوشت: کهنترین زندگینامه خودنوشت در جهان اسلام زندگینامهای است که ابن سینا، فیلسوف نامدار ایرانی تقریر کرده و شاگردش نوشته است. همچنین «المنقذ من الضلال» از امام محمد غزالی جزء زندگی نامههای خودنوشت محسوب میشود.
زندگینامهنویسی در جهان اسلام
به روایت منابع شیعه، نخستین کسی که در جهان اسلام کتاب زندگینامه نوشت «عبیدالله بن ابو رافع» بوده است، وی کتابی به نام «تسمیه من شهد مع امیرالمؤمنین الجمل و...» نوشته و در آن نام صحابیانی را که در جنگهای علی(ع) در کنار او بودند، فراهم آورده است. اگر رجالنویسی را گونهای زندگینامهنویسی بدانیم میتوان گفت که این شاخه از ادبیات در نیمهی نخست قرن اول هجری در جهان اسلام پیدا شده است. اما از زندگینامههایی که در این دوره نوشته شده هیچ اثری به دست نمانده است و تنها از سدهی سوم هجری که موج نوشتن کتابهای تاریخی، سیر و مغازی بالا گرفت و کتابهای فراوانی در زمینههای حدیث، فقه و اصول نوشته شد، نوشتن کتابهای زندگینامهای نیز رونق یافت.[4]
کتابهایی نظیر سرگذشت پیامبران که برخی از آنها به قصص انبیاء شهرت دارد یا شرح وقایع زندگانی پیامبر اکرم(ص) که در فن تاریخنویسی زبان تازی بدان سیره گویند. نظیر سیرهی ابن اسحاق (متوفی 151ه.ق). ابن اسحاق علاوهبر این کتابی به نام مغازی دارد که در آن به شرح غزوات پیامبر گرامی اسلام(ص) پرداخته است. شرح حال ائمهی هدی و زندگینامهی شهدا و کتب رجال که مشتمل بر ذکر احوال حکما، علما و مشایخ صوفیه است و یا تراجم احوال شاعران که تذکرهنامه نام دارد؛ از دیگر اقسام زندگینامهها است.[5]
یکی از مهمترین ویژگیهای زندگینامههایی که در جهان اسلام نوشته میشدند، پرهیز آنها از درازگویی و جزئیاتپردازی است. زندگینامهنویس تنها آن بخش از زندگی صاحب ترجمه را که دانستن آن برای خواننده سودمند است، در کتاب خود میآورد. از این روی است که گهگاه تنها به ذکر حکایتی از او بسنده میکند و حتی زمان زادن و مردن وی را نیز چون نیازی به دانستن آن نیست میاندازد. زندگینامهنویس مسلمان فیلمبرداری است که تنها از صحنههای پندآموز زندگی فیلم برمیدارد. وی ستایشگر نیکی و زیبایی و نکوهشگر بدی و زشتی است. از این روی خصایص انسانهای بد را بدتر و نیک را نیکوتر از آنچه بوده فرا مینماید. زندگینامهنویس مسلمان در داوری نیز خوانندهاش را تنها نمیگذارد و کار داوری صاحب تراجم را به او نمیسپارد. وی غالبا در همان آغاز زندگینامه به برشمردن صفات صاحب ترجمه میپردازد و در همان جا برای خوانندهاش روشن میکند که اکنون با زندگی چه کسی آشنا میشود و چه درسی باید از او بگیرد. از این روی است که در جامعهی اسلامی، فرهنگ زندگینامهای گونهای از ادب تعلیمی است و چه بسا که زندگینامهنویس در دیباچهی کتابش به این مطلب اشاره میکند.[6]
در عصر حاضر کتابها و مقالاتی در بزرگداشت شخصیتهای مذهبی، ادبی، علمی و ... نوشته میشود که مشتمل بر شرح احوال و سالشمار رخدادهای عمر این شخصیتهاست، همراه با مجموعه مقالاتی که برخی از نویسندگان به یاد آنان در زمینهی موضوعات گوناگون مینویسند. اینگونه آثار که گاه با عنوان یادنامه نظیر یادنامهی علامه امینی، یادنامهی استاد مطهری و... منتشر میشود، جزء زندگینامهها به شمار میرود.
سفرنامهنویسی هم از فروع زندگینامهنویسی است، زیرا بخشی از زندگی نویسنده را دربر میگیرد. تذکرهنویسی را هم میتوان از فروع زندگینامهنویسی به حساب آورد، زیرا در آنها از شرح حال و آثار شاعران سخن رفته است. مثل لبابالالباب و یا تذکرهی عارفان مثل "تذکرةالاولیا".
سنگ نبشتههای بازمانده از تمدنهای مصر، بینالنهرین و ایران باستان از نمونههای نخستین زندگینامه در شمار میآیند، چنانکه کتیبهی داریوش یکم هخامنشی (521-486 ق.م) در بیستون را میتوان نمونهای از زندگینامه خودنوشت دانست.[7]
زندگینامهنویسی در غرب
در غرب ریشههای زندگینامهنویسی را باید در زندگانی شاهان و قهرمانان کهن جستجو کرد. این شاخه از ادبیات در اصل با کتاب "زندگینامههای موازی" به قلم «پلوتارک»[8] در غرب پدید آمد. پلوتارک در کتاب خود به شرح زندگانی بیست و سه تن یونانی و بیست و سه تن رومی در کنار یکدیگر پرداخت و هم او بود که میان زندگینامه و تاریخ فاصله گذاشت. در قرون وسطی تأکید نویسندگان زندگینامهها متوجه بر جنبههای کلی و عقیدتی زندگی قدیسین میشد. بهطوری که زندگینامهی هر قدیس بیانگر الگویی بود که یک قدیس عیسوی پیروی میکرد و کمتر به خصوصیات فردی آنان توجه میشد. از نمونههای زندگینامه در قرون وسطی میتوان شرح زندگانی «سنت کوث برت» به قلم «بید» و زندگانی «آلفرد» را نام برد.[9]
در دورهی رنسانس و پیدایش نهضت اومانیسم که محققان شروع به بررسی علمی و دقیق مسایل زمان خود کردند، در زندگینامهنویسی نیز تحولی ژرف پدید آمد و به جای اندیشههای کلی، تکیه و تأکید محققان این رشته متوجه فردیت صاحبان ترجمه شد. در این دوران پایههای زندگینامهنویسی نو گذاشته شد. از جمله آثار این دوره: زندگانی جان پیکاس و تاریخچهی ریچارد سوم است. در طول زمان با توجه به تغییراتی که در مکاتب ادبی حاصل شد، در شیوهی زندگینامهنویسی نیز تغییراتی اعمال شد، مثلا در دوران رمانتیسم ، درونگرایی تفکر رمانتیکی، که بعدها به نحوی توسط فروید دنبال شد، مبنای زندگینامهنویسی را، از شرح ماوقع زندگی اشخاص به شرح رویدادهای فکری، ذهنی و عاطفی آنان تغییر داد. امروزه بسیاری از شگردهای رمان نیز در زندگینامهنویسی به کار گرفته میشود.[10] از جمله نویسندگانی که از این شیوه در زندگینامهنویسی بهره گرفتند «ایرونیگ استون» نویسندهی آمریکایی است که در سال 1989 درگذشت، در این شیوهی زندگینامهنویسی به شهرت رسید. معروفترین اثر او «شور زندگی» است که در باب زندگی «ونسان وان گوگ»[11] نوشته است. دیگر آثار او:[12] "رنج و سرمستی" در باب زندگی «میکل آنژ»[13] و "ملوان سوارکار" دربارهی زندگی «جک لندن» میباشد.[14]