دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آثار نیکی به پدر و مادر

No image
آثار نیکی به پدر و مادر

آثار نيكي به پدر و مادر

عیون اخبارالرضا از بزنطی نقل می‌کند که گفت از حضرت رضا(ع) شنیدم که فرمود: مردی از بنی اسرائیل یکی از بستگان خود را کشت و کشته او را بر سر راه مردی از بهترین بازماندگان یعقوب (اسباط بنی اسرائیل) گذاشت بعد مطالبه خون او را کرد. حضرت موسی(ع) گفت: گاوی بیاورید تا کشف حقیقت کنم. حضرت رضا(ع) فرمود: هر نوع گاوی می‌آورند کافی در اطاعت و پیروی امر بود، ولی سخت گرفتند. چون توضیح خواستند خداوند هم بر آنها سخت گرفت. پرسیدند: چگونه گاوی باشد؟ گفت: (بقره لافارض و لابکر عوان بین ذلک) نه کوچک و نه بزرگ بلکه مابین این دو باشد.

باز پرسیدند چه رنگی داشته باشد؟ حضرت موسی(ع) فرمود: (صفراء فاقح لونهاتسرالناظرین) زردرنگ، نه مایل به سفیدی و نه پررنگ مایل به سیاهی. باز برخود دشوار گرفتند خداوند هم بر آنها سخت گرفت. گفتند: ای موسی گاو بر ما مشتبه شده واضح تر از این توصیف کن. موسی گفت (لاذلول تثیرالارض، ولاتسقی الحرث مسلمه لاشیه فیها) گاوی که به شخم زدن آرام و نرم شده و برای زراعت آبکشی نکرده باشد. بدون عیب و غیر از رنگ اصلی اش رنگ دیگری در آن وجود نداشته باشد. بالاخره آن گاو منحصر شد به یکی و آن هم در نزد جوانی از بنی اسرائیل بود وقتی که برای خرید به او مراجعه کردند، گفت: نمی‌فروشم مگر اینکه پوست این گاو را پر از طلا نمایید! به حضرت موسی(ع) اطلاع دادند گفت: چاره ای نیست باید بخریم. به همان قیمت خریدند و آن را کشتند. دم گاو را بر مرد مقتول زدند و او زنده شد و گفت یا رسول الله پسرعمویم مرا کشته نه آن کسی که بر او ادعا می‌کنند. بدین وسیله بنی اسرائیل قاتل را شناختند.

یکی از پیروان و اصحاب موسی گفت یا نبی الله این گاو را قصه شیرینی است. حضرت فرمود؛ آن قصه چیست؟ مرد گفت: جوانی که صاحب این گاو بود خیلی نسبت به پدر خویش مهربانی می‌کرد. روزی آن جوان جنسی خرید و برای پرداختن پول پیش پدر آمد، او را در بستر خواب یافت و کلیدها زیر سرش بود. چون نخواست پدر را از خواب شیرین بیدار کند. لذا از معامله صرف نظر کرد. هنگامی که پدرش بیدار شد جریان را به او عرض کرد. پدر گفت: نیکوکاری کردی این گاو را بجای سود آن معامله به تو بخشیدم. حضرت موسی(ع) گفت: نگاه کنید نیکی به پدر و مادر چه فوائدی دارد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS