دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آیینه اخلاق

No image
آیینه اخلاق

آیینه اخلاق

سردار کابلى نه فریفته دنیا شد و نه مغرور دانش خود او از آغاز تا آخر عمر، طلبه به معناى واقعى کلمه بود و نه به فکر جاه و مقام افتاد و نه به یاد لشکر و حشم از تمام وجود او عزت و شرف مى بارید

به غناى عجیبى دست یافته بود در چهره اش آثار کبر و نخوت دیده نمى شد انسانى بود قانع، صبور، خوشرو و خوش لهجه وقتى راه مى رفت زمین را مى نگریست و وقتى مى نشست در حال فکر کردن بود وقتى به کسى مى رسید با تبسّم احوالپرسى مى کرد و اگر سخن از علم و فضل او به میان مى آمد مى گفت: «من ذره اى بیش نیستم» و

او ظاهرى ساده و بى آلایش داشت لباس ساده مى پوشید، ساده سخن مى گفت و غذاى ساده مى خورد مهربان بود و با مردم صمیمانه مى نشست و صادقانه برخورد مى کرد از تمام وجودش اخلاص و صفا نمایان بود

ادب و تواضع آن مرد کریم، دوستان و آشنایانش را به شگفتى وا مى داشت بزرگانى که به کرمانشاه وارد مى شدند و اشتیاق به ملاقات با او را داشتند، او از باب احترام و ادب ابتدا به دیدن آنها مى رفت تا آمدن آنها به منزل او جنبه بازدید داشته باشد وى این احترام را نسبت به هر شخصى مراعات مى کرد بدون آنکه ملاحظه اى به مقام و مرام و مسلک طرف داشته باشد

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS