دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

استخاره یا کرامت

No image
استخاره یا کرامت

استخاره یا کرامت!

میرزاى چهاردهى در گرفتن استخاره و علم تعبیر خواب ید طولایى داشت و قضایاى شگفتى از آن بزرگوار نقل شده است که به دو مورد اشاره مى شود.

1- یکى از شاگردان آن بزرگوار مى گوید: در یکى از روزهاى گرم تابستان نجف، موقع ظهر در خانه ام را به شدت کوبیدند. وقتى در را باز کردم، دیدم یکى از دوستان طلبه است که با ناراحتى و پریشانى سراغم آمده است؟ پرسیدم: چه اتفاقى افتاده است؟ گفت: از گرسنگى به تنگ آمده ام و از شما مى خواهم مراقب زن و بچه ام باشید تا به ایران بروم. شاید خداوند گشایشى در زندگانى ام فراهم سازد. هرچه از او خواستم به داخل بیاید تا از شدت گرما آسوده شود و به حالت طبیعى برگردد و راه حلى براى مشکلش پیدا کنیم، قبول نکرد. گفتم: آیا با کسى مشورت کرده اى؟ گفت: نه. گفتم: همین الان به حرم مطهر حضرت امیر(علیه السلام) مشرف شو. استادمان میرزا محمدعلى در آنجا مشغول عبادت است. در این باره استخاره کن. هرچه آمد، قبول کن. او پذیرفت و رفت و پس از ساعتى با خوشحالى برگشت. گفتم: چه شده است؟ گفت: نزد آقا میرزا محمدعلى رفتم و استخاره اى خواستم. ایشان قرآن را باز کرد و رو به من کرد و فرمود: «آقا شیخ از حضرت امیر(علیه السلام) خجالت نمى کشى که مى خواهى زن و بچه ات را بى سرپرست در نجف رها کنى و براى شکم چرانى به ایران بروى؟ صبر کن، به زودى فرجى حاصل خواهد شد.» خودش هم کمکى به من کرد. از استخاره میرزا در تعجب شدیم که این استخاره بود یا کرامت. چرا که بعد از مدتى آن طلبه از تنگى معیشت رهایى یافت.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS