دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اقامه جماعت

No image
اقامه جماعت

اقامه جماعت

آیت الله سید عبدالکریم لاهیجی در مسجد فیلسوف الدوله اقامه جماعت می کردند، مرحوم فیلسوف الدّوله رشتی، طبیب دربار قاجاریه بود. در تهران مدرسه ای را تأسیس کرد که مسجد و حجراتی داشت. اکنون نیز این مسجد و مدرسه باقی و برقرار مانده و به نام «مدرسه ی فیلسوف» معروف است.

مرحوم آیت الله آقا سید عبدالکریم لاهیجی در آن مسجد امامت داشت و تدریس می کرد.

بعد از رحلت آن بزرگوار، امامت و تدریس آن مکان شریف به داماد بزرگوارش آیت الله شیخ محمدرضا تنکابنی واگذار شد. اشتغال ایشان سال ها تداوم داشت. منزلی که به ایشان دادند، موقوفات مدرسه ی فیلسوف الدوله بود که به عنوان حق التدریس، مجاناً برای سکونت آن بزرگوار قرار داشت.»[27]

ضمناً سیّد عبدالکریم لاهیجی نیز در مدرسه ی مروی اقامه ی جماعت می کردند که عالمان بزرگ و جمعیّت فراوانی برای شرکت در این نماز جمع می شدند. حیاط و حتّی پشت بام مدرسه نیز مملوّ از جمعیت نمازگزار می شد.

جریانی از دوری معظّم له از امامت جماعت در اثر تقوای شدید و خداترسی، بدین گونه نقل گردید:

روزی در اثنای نماز ظهر و عصر یکی از نمازگزاران از معظّم له درخواست استخاره ای می کند. وی بعد از گشودن قرآن کریم وقتی برگشت که جواب استخاره شخص را بدهد، مشاهده می کند که جمعیت زیادی در صحن و پشت بام اجتماع و نمازشان را به وی اقتدا کرده اند. مرحوم سید وقتی این اجتماع عظیم نمازگزار را مشاهده می کند، در خود احساس شادی و تولید فرحی می کند. به محض چنین احساسی، بلافاصله بلند می شود و می گویند: من امروز نمی توانم نماز عصر را بخوانم.

آن گاه در جواب سوال افرادی که جویای علّت ترک نماز عصر شدند، فرموده بودند: من برای امامت اهلیّت ندارم.[28]

نظیر چنین جریانی را برای مرحوم محدّث قمی در صحن مسجد گوهرشاد نقل نموده اند.[29]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS