دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بر سفره سخاوت

No image
بر سفره سخاوت

بر سفره سخاوت

از دیگر ویژگیهاى کم نظیر آیت الله اعرافى، گشاده دستى و بذل و بخشش بود. او به سینه هیچ فقیر و مستمندى دست رد نمى زد. ممکن نبود نیازمندى به او مراجعه کند و با دست خالى بازگردد. در روزگار تحصیل در حوزه، پدر آیت الله اعرافى هر ماه مبلغى پول براى وى مى فرستاد. او نیز مقدارى از آن پولها را به طلاب نیازمند مى بخشید و بقیه را به خرید آذوقه و میوه اختصاص مى داد. به همین سبب معمولاً حجره او شلوغ بود و همگان از دستِ گشاده وى استفاده مى کردند.

حجت الاسلام حاج سید اسدالله امامى که از روحانیان میبد است و اوائل طلبگى خود را در خدمت حاج شیخ محمد ابراهیم اعرافى به فراگیرى مقدمات پرداخته است، مى گوید:

«... از وى اجازه گرفتم تا براى تکمیل درس به نجف بروم. در همان مجلس، آیت الله سید علیرضا مدرّسى لب خندقى عباى گران قیمتى به آیت الله اعرافى بخشید. عباى مرغوب و گران قیمتى بوداو نیز عبا را باز کرد و با نهایت احترام به من هدیه داد و گفت: او عازم نجف است. بیشتر بدان نیاز دارد. عباى پر برکتى بود. دوازده سال زمستانهاى نجف را با این عبا به سر بردم. برایم هم عبا بود و هم لحاف!»[18]

درب منزل آیت الله اعرافى، معمولاً به روى میهمان ها باز بود و او گاهى خود از میهمانان پذیرایى مى کرد و سینى هاى سنگین غذا را برمى داشت. در ماه رمضان سفره هاى افطارى مى گستراند و به روزه داران این ماه اطعام مى کرد. ملاّ عباس حاتم ـ خدمتکار حاج شیخ ـ مى گوید:

«خیلى وقت ها براى حاج شیخ هدیه مى آوردندبا این که خودش به آن نیاز داشت، آن را به دیگران مى بخشید. یک روز کسى کلّه قندى براى ایشان آورد و معظم له آن را براى کسى هدیه فرستاد. سپس به من گفت: ملاّ عباس! قند نداریم، برو بخر!»[19]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

محمد ابراهیم اعرافی

محمد ابراهیم اعرافی

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
Powered by TayaCMS