دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

برخورد با دیپلمات انگلیسى

No image
برخورد با دیپلمات انگلیسى

برخورد با دیپلمات انگلیسى

سیّد على اکبر فال اسیرى یک روز وقتى که مى خواست به مسجد برود یک نفر را دید که لباس فرنگى پوشیده و با حالت غرور سوار بر اسب و از مسیر سیّد عبور مى کند. سیّد پرسید این سوار کیست؟

همراهان سیّد گفتند: قنسول انگلیس است. سیّد به دیپلمات انگلیس دستور داد از اسب پیاده شود! وى از اسب پیاده شد و کلاهش را به عنوان سلام و عرض ادب برداشت. فال اسیرى به او گفت کلاهت را به سر بگذار و به هر مسلمانى که رسیدى باید سلام کنى و یهود و نصارى که اهل ذمّه هستند حقّ ندارند در معابر مسلمین سواره ظاهر شوند. و به این وسیله قدرت استعمارى انگلیس را تضعیف نمود.([31])

این عمل در زمانى صورت گرفته است که انگلیسى ها براى ملّت ایران تصمیم مى گرفتند و کسى جرأت نمى کرد با آن ها کوچکترین برخورد را داشته باشد.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
Powered by TayaCMS