دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بزرگیها و بزرگواریها

No image
بزرگیها و بزرگواریها

بزرگیها و بزرگواریها

محقق علیارى در «بهجة الآمال»، درباره اساتید علمى و مشایخ حدیثى و روائى خود مطالب بسیار ارزشمندى دارد.[17] او به اهل علم و دانش مى آموزد که چگونه باید حرمت علمى و منزلت معنوى استاد را حفظ کرد و آن را گرامى داشت. در بین اجازه نامه هایى که از اساتیدش آورده، اجازه روایى و اجتهادى استادش میرزا محمدحسن شیرازى به او به عنوان شاگرد میرزا از اهمیت بیشترى برخوردار است. میرزا با عباراتى شیوا و تعبیراتى بلند و پرمحتوا، مقام علمى و فقهى محقق علیارى را معرفى کرده است. اما آنچه موجب شگفتى است، اجازه نامه روایى میرزاى شیرازى از شاگردش محقق علیارى است! واقعاً شگفت انگیز است که استادى با آن عظمت و شهرت و زعامت و مرجعیت عامّه، وقتى مقام بلند علمى، اجتهادى، رجالى و حدیثى شاگردش علیارى را مى شناسد و مى داند که او از عالمان دیگر نیز اجازه نامه دارد، براى حرمت گذارى به او، از او مى خواهد که: تو هم براى من اجازه روایى بنویس! محقق علیارى از آن همه عنایت و بزرگوارى استادش میرزاى شیرازى هم شرمنده مى شود و هم مى داند که میرزا اهل تعارف و مَجاز نیست. او مرد حقیقت و تابع دین و ایمان و شناخت دقیق علمى خود است و بِجدّ از او اجازه نامه مى خواهد. بنابراین او هم براساس طُرُق و سلسله روایى خویش، به استادش میرزا محمدحسن شیرازى اجازه روایت مى نویسد. اما با تمام هوشیارى و تواضع، حق بزرگى و بزرگوارى استاد را فرو نمى گذارد، بلکه آن را بزرگ مى دارد و با افتخار در پایان اجازه نامه اش مى گوید:

«...من هم به استادم اجازه نوشتم تا از من روایت حدیث کند، زیرا در علوم حدیث این یک اصل ثابت است که بزرگ ترها از کوچک ترها هم حدیث نقل مى کنند.»[

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS