دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ترک تحصیل

No image
ترک تحصیل

ترک تحصیل

محمّد تقى در مدرسه اعتماد تبریز مشغول تحصیل بود، او بسیار به دانش اندوزى علاقه مند شده بود و به همین سبب در کلاس پنجم به رتبه اول دست یافت امّا بخشنامه اى اوضاع را دگرگون ساخت. از مرکز دستور رسید: همه دانش آموزان باید لباس طوسىِ روشن بپوشند. پدرش توانایى مالى نداشت تا براى فرزندانش لباس نو بخرد. محمّد تقى به ناچار درس را رها کرد و به کار روى آورد. از جانب مدرسه گفتند: دولت مخارج لباس دانش آموزان ممتاز را مى دهد. ولى کریم آقا حاضر نبود زیر بار منّت برود. محمّد تقى در 8 سالگى درس را ترک کرد و به عنوان کارگر کفّاش مشغول به کار شد([7]) و یک سال و نیم به این کار اشتغال داشت، تا این که شبى در خواب مطالبى را گفت و پدرش که در بالینش بود، آن زمزمه ها را شنید:

«مراد و هدف و مقصود ما علم بود افسوس که روزگار آن را از ما گرفت!».

روز بعد، پدر از محمّد تقى جریان خواب را پرسید و وقتى شدّت علاقه او را به تحصیل دریافت، گفت: حالا که این قدر دوست دارید درس بخوانید، درستان را ادامه بدهید! خدا روزى رسان است! محمدتقى وبرادرش ـ محمّد جعفر ـ تصمیم گرفتند نصف روز را کار کنند و نصف دیگر را مشغول تحصیل علم شوند. در این زمان، آن ها وارد مدرسه طالبیّه شدند.([8])

محمّد تقى در مدرسه طالبیّه نخست «امثله» و «صرف میر» را نزد استاد سید حسن شربیانى و «البهجة المرضیّة» و «المُطوّل» را نزد استاد میرزا على اکبر اهرى فرا گرفت.([9])

استاد اهرى که در ادبیات عرب بسیار قوى و در «معانى» و «بیان» منحصر به فرد بود، در فقر عجیبى به سر مى برد. اما به هر زحمتى بود، به تدریس ادامه داد.([10]) میرزا ابوالفضل سرابى و میرزا جعفر بخشایشى و میرزا حجّت ایروانى از دیگر استادان محمّد تقى در دروس مقدماتى حوزه بودند.([11])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS