دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تشرّف به عتبات عالیات

No image
تشرّف به عتبات عالیات

تشرّف به عتبات عالیات

آیت الله مرندى با سختى و مشکلات فراوان در تبریز به تحصیل ادامه مى داد. وى مورد توجه خاصّ استادان آن جا قرار گرفته بود. با این که حوزه علمیّه تبریز در سطح بالاى علمى و معنوى قرار داشته، ولى با این همه، آوازه حوزه علمیّه نجف هر طلبه مشتاق را به خود فرا مى خواند و این آرزو با امکانات آن روز مشکل مى نمود، به خصوص وضع مالى و معیشتى آیت الله مرندى این آرزو را امکان ناپذیر ساخته بودامّا از آن جا که همه توفیقات از خداست، این توفیق بزرگ نصیب این بزرگوار شد و ایشان به نجف اشرف مشرّف شد. وى در این زمینه مى فرماید:

«من براى چند روز استراحت از تبریز به مرند آمده بودم، مسؤول پست شهرمان که مرد متدینى بود به دیدنم آمد و صد قِران به من داد و گفت: برو به کربلا براى من نایب الزیاره باش. خدمت استادم، آیت الله انگجى رسیدم و این مسأله را با ایشان در میان گذاشتم و ایشان نیز صلاح دیدند این پیشنهاد را بپذیرم. لذا آماده این سفر معنوى شدم. با دو مسافر دیگر درشکه اى کرایه کردیم و رهسپار کربلا شدیم. بعد از زیارت مرقد مطهر اباعبدالله به نجف اشرف مشرف شدم و بعد از اتمام زیارت، خداوند متعال به دلم انداخت که همان جا بمانم و من حدود شانزده سال آن جا اقامت گزیدم، یعنى از سال 1344 هـ .ق. (1304 شمسى) تا سال 1360 هـ .ق. (1319 شمسى) که در اولین روز ورودم با علاّمه طباطبائى و الهى طباطبائى آشنا شدم و با آن ها هم حجره گشتم.»([6])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS