دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تواضع و فروتنى

No image
تواضع و فروتنى تواضع و فروتنى

آیت الله آقا سیدعلى عرب که در حدود 11 سال ملازم محضر آخوند ملا حسینقلى همدانى بود، در مورد حالات و کمالات استاد خویش مى گوید:

«روزى به قصد زیارت ابى عبدالله الحسین(علیه السلام)، همراه آن بزرگوار وارد حرم مقدس شدیم. آخوند ملاحسینقلى همدانى مشغول نماز زیارت شد. به علت ازدحام جمعیت، بدن آخوند هنگام نماز مقدارى تکان مى خورد. آن جا آقا شیخى از اهل مازندران بود که آخوند را نمى شناخت، گفت: این آقا چرا موقع نماز طمأنینه لازم را ندارد؟ من در پاسخ گفتم: ایشان پیرمرد است، نماز هم که نماز مستحب است. او قانع نشد و تصمیم داشت مطلب را به خود آقاى آخوند متذکر شود. رفت خدمت آقا و عرض کرد: آقا! هنگام نماز، بدنتان طمأنینه لازم را نداشت! آخوند متوجه شد که او با زحمت حرف خود را بیان مى کند، به او فرمود: «چرا تذکر خود را با مشکل بیان مى کنى؟ شما باید به من بگوئید: آخوند تو چند وقت است نجف هستى، هنوز متوجه نشده اى که در نماز باید طمأنینه را رعایت نمود. تذکر تو بجاست و نباید چیزى مانع آن شود.»([36])

ایشان در خاطره دیگرى، در مورد تواضع آن عارف فرزانه مى گوید:

«وقتى درخدمت آقاى آخوند وارد مسجد سهله شدیم، افرادى زیادى از اصحاب آن بزرگوار تشریف داشتند. در زوایه، مسجد وقتى متوجه شدند آیت الله حاج آقا رضا همدانى مشغول نماز مغرب هستند، آقاى آخوند متواضعانه به همراهان فرمود: به ایشان اقتدا کنیم و نماز را با ایشان بخوانیم.»([37])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS