دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه، اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن
خدایا! حرمتم را به تنگدستى نشكن

وَ مِنْ دُعاء لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
        
اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهى بِالْيَسارِ، وَ لاتَبْذُلْ جاهى بِالاِْقْتارِ، فَاَسْتَرْزِقَ
        
طالِبى رِزْقِكَ، وَ اَسْتَعْطِفَ شِرارَ خَلْقِكَ، وَ اُبْتَلى بِحَمْدِ مَنْ
        
اَعْطانى، وَ اُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنى، وَ اَنْتَ مِنْ وَراءِ ذلِكَ كُلِّهِ وَلِىُّ
        
الاِْعْطاءِ وَ الْمَنْع ِ «اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ».
        
***
    ترجمه:
   
از دعاهاى آن حضرت است:
                
بار خدايا! آبرويم را به بى نيازى حفظ فرما، و حرمتم را به تنگدستى نشكن، تا از آنان كه روزى
        
تو را خواهند روزى خواهم، و از شرار مردم خواستار عطوفت باشم، و به ثناى كسى كه به من ببخشايد
        
دچار آيم، و به بدگويى آن كه از بخشيدن به من دريغ ورزد مبتلا گردم، و تو ماوراى اين همه،
        
اختيـاردار بخشش و منـعى، چـه اينـكه بـر هـر چيـز تـوانـايـى.
        
نهج البلاغه، فرازی از خطبه 216  

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
Powered by TayaCMS