دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

داستان سفارش پزشک و نامگذارى نوزاد

No image
داستان سفارش پزشک و نامگذارى نوزاد همسر یکى از دانشجویان باردار بود. هنگام زایمان او را نزد پزشکى به نام اسماعیل موسوى برد. پس از زایمان، پزشک به پدر نوزاد گفت : این پسرت را من نجات دادم، اگر من نبودم مى مرد، دوست دارم نامش را اسماعیل بگذارى.

دانشجوى جوان نیز نام کودک را اسماعیل نهاد ولى دریغ که نوزاد از نخستین روز تولد در بیمارى و درد فرو رفت. تلاشهاى شبانه روزى پدر و مادر و مراجعه به پزشکان گوناگون سودمند واقع نشد و کودک میان دنیا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، که دستش از همه جا کوتاه مى نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آیت الله العظمى بروجردى سفره دل گشاد و گفت : آقا، خداوند نوزادى به من داده که از نخستین روز تولد تاکنون پیوسته بیمار است، نمى دانم چه کنم :

استاد مهربان فرمود : نامش را عوض کنید خوب مى شود.

دانشجو، که هرگز داستان سفارش پزشک و نامگذارى نوزاد را براى استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت، نام کودک را «امیر» نهاد و او را براى همیشه از بیمارى و رنج رهایى بخشید([20]).

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS