دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

در خواست از خدا

هر که خدا را بهتر شناسد از او بیشتر مسئلت نماید. (غرر و درر آمدی، ط نجف، ص 96- س 2. شرح آقا جمال، ط 1- ج 2- ص 451- ش 2360)
در خواست از خدا
در خواست از خدا

در خواست از خدا

قال امیرالمؤمنین(ع): «أعلم النّاس باِللهِ أکثرُهُم لَهُ مَسئَلَةً»

یعنی هر کس خدا را شناخت داند که زمام تمام امور عالم به دست اوست و غیر حق را کاری به دست نیست و قدرتی بدون مشیت حق بر چیزی ندارد پس هر حاجت جسمانی و روحانی دارد رو به خدا آرد و به درگاه خدا دست مسئلت دراز کند و چون وجود تمامی خلق را محتاج به لطف حق می‌داند و خدا را غنی و توانای مطلق می‌شناسد «وإنَّ اللهَ لَهُوَ الغَنیّ الحَمیدُ» و «ما یَفتَحِ اللهُ لِلنّاسِ مَنْ رَحمَةِ فَلامُمسِکَ لَها ومایُمسِکُ فَلا مُرسِلَ لَهُ»[1] دری که خدا بروی بنده بگشاید کسی نتواند بست و دری که بست کس نتواند گشود لذا بنده حق هر چه می‌خواهد از خیرات و سعادات دنیا و عقبی از کسی غیر حق نمی‌طلبد و همه حوائج کلی و جزئی خود را از خدا بسیار مسئلت می‌کند و می‌داند از هر کس حاجتی بخواهد پیش او خوار می‌شود مگر خدا که هر چه بنده بیشتر از او حاجت خواهد آن بنده نزدش عزیزتر شود و این معنی را حضرت در کلمه‌ای فرمود قریب به این عبارت «إکثار طلبِ الحاجَةِ مِنَ‌اللهِ یُعِزُّکَ ومِنَ النّاسِ یُذلّکَ» سؤال بسیار از خلق موجب ذلت شود و از خدا موجب عزت است پس هر کس خدا را بهتر شناخت بیشتر از او سؤال حاجت می‌کند چون همه درها را بروی خود بسته می‌داند جز درگاه لطف بی حساب و رحمت واسعه الهی.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS