دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

در محراب عبادت

No image
در محراب عبادت

در محراب عبادت

حاج شیخ محمد ابراهیم مردى عابد و زاهد بود و با تهجّد و شب زنده دارى انسى دیرینه داشت. علاوه بر اهتمام به واجبات، در انجام نوافل و مستحبات نیز بسیار مراقب بود.

نماز شبش ترک نمى شد. نیمه هاى شب برمى خاست و وضو مى ساخت، فانوسى روشن مى کرد و تا پاسى از شب بر روى سجاده اش به نماز، دعا و تلاوت قرآن مى گذراند. بدین شکل عبادت شبانگاهى را به فریضه نماز صبح پیوند مى داد.

در نماز چهره اى نورانى و حالتى معنوى پیدا مى کرد. در روزهاى انقلاب، گاهى که تظاهرات به ظهر مى کشید، در خیابان نماز جماعت بر پا مى کرد. تأکید زیادى بر اقامه نماز جماعت در مدارس و نیز اول وقت شرعى داشت. آقاى رحیمى یکى از همراهان معظم له مى گوید:

«در مسافرتى با وى همراه بودم. به ساعتش نگاه کرد و دریافت که هنگام اذان است. از راننده اتوبوس خواست که توقف کند و نماز اول وقت بخواننداما راننده اعتنایى نکرد و به راه خود ادامه داد. هنوز مدت زیادى نگذشته بود که اتوبوس خراب شد و همانجا پیاده شدیم و نماز را به امامت آقاى اعرافى به جماعت خواندیم. بعد از نماز آیت الله اعرافى فرمودند که این خرابى براى آن بى اعتنایى بود.»[17]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

محمد ابراهیم اعرافی

محمد ابراهیم اعرافی

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS