دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

درس یقین

No image
درس یقین

درس یقین

آن فقیه وارسته در روزگار کهنسالى درس حوزه کربلا را به سید على طباطبایى و دیگر شاگردانش وانهاد. سید مهدى بحرالعلوم را براى اداره حوزه نجف بدان سرزمین نورانى گسیل داشت و خود به تدریس شرح لمعه بسنده کرد.

البته درس استاد با همه دروس دیگر تفاوتى آشکار داشت. محفل او پیش از آنکه جایگاه دانش اندوزى باشد مجلس معنویت و عرفان بود. دانشجوى شرح لمعه وى با نگاه در چهره ملکوتى آن عارف پاکدل و گوش سپردن به کلام نورانى اش درس یقین مى آموخت و با راههاى روشن کمال آشنا مى شد. دانشور پرهیزگار حضرت سید زین لالعابدین لاهیجى از آن درس خاطره اى ارزنده باز گفته است:

ما در عتبات عالیات تحصیل علم مى کردیم. آقا به سبب کهنسالى ضعیف شده، تدریس را ترک کرده بود و تنها شرح لمعه اى مى گفت. ما چند نفر بودیم که به خاطر تبرک و تیمن به درس آن بزرگمرد مى شتافتیم.

روزى دیر از خواب برخاستم، نماز صبح قضا شده، وقت درس آقا نیز رسیده بود. با خود گفتم: اول در درس حضور مى یابم و بعد به گرمابه رفته و غسل مى کنم.

پس به درس رفتم. آقا هنوز نیامده بود. اندکى بعد استاد تشریف آورد با شادى و بهجت تمام به اطراف نگریست ولى یکباره آثار اندوه در چهره اش آشکار شد. سپس فرمود: امروز درس نیست، بروید!

شاگردان برخاستند و رفتند. چون خواستم برخیزم به من فرمود: بنشین!

من نشستم، چون مجلس خلوت شد آقا فرمود: زیر بساطى که بر آن نشسته اى اندکى پول هست، آن را بردار، برو غسل کن و از این پس با بدن ناپاک در چنین محفلى حاضر مشو.

من شگفت زده پول را گرفتم و به حمام رفتم.([1])



[1]- دارالسلام، ص 561 و 562.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS