دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

راز پوشى

No image
راز پوشى راز پوشى

بعضى از اولیاى الهى در این عالَم، باطنِ انسان ها و صفات حیوانى آنان را مى بینند و مى شناسند، ولى از آن جا که مظهر صفت ستّار العیوب الهى اند، سِرّپوشى مى کنند و رازهاى مردم را فاش نمى کنند. عارف فرزانه همدانى از این چنین عظمت روحى بر خوردار بود. شیخ محمّد رازى در این رابطه، از زبان یکى از شاگردان آخوند نقل مى کند:

«آخوند ملاّ حسینقلى همدانى که مربى اخلاق و عالم ربّانى و سالک حقیقى و داراى کرامات و صاحب مکاشفات و منامات بود، هر وقت به حرم مطهر امیرمؤمنان، على ـ علیه صلوات المصلین ـ مشرف مى شد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص مى رفت و هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زیر افکنده و با عجله به منزل خود مى رفت. ما از نحوه تشرّف آنچنانى و از برگشتن این چنینِ وى در تعجب بودیم، تا روزى در صحن مطهر مراقب ایشان بودم. وقتى به آن کیفیت بیرون آمد و به شتاب مى رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوى ـ على مشرفها السلام ـ سوگند دادم که علت آن گونه تشرّف و این گونه مراجعت چیست؟ گفت: امّا آنگونه تشرّف، وظیفه هر کسى است که عارف به مقام ولىّ الله اعظم، امیرمؤمنان(علیه السلام) باشد که باکمال خضوع و خشوع مشرف گردد و اما علت این گونه مراجعت براى این است که اثر تشرّف با معرفت به حضور و پیشگاه حضرت على(علیه السلام)، عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و باز شدن چشم و گوش ملکوتى است و چون حقایق و باطن اشیاء و اشخاص برایم منکشف مى گردد، نمى خواهم چشم من به یکى از دوستانم بیفتد که مبادا آن ها را به غیر صورت انسان ببینم و رازهاى پنهانى و عیوب نهانى آنان پیش من فاش شود. و در نتیجه، نفس من از آنان مکدر شده و نسبت به او در من تنفر ایجاد گردد، دلم مى خواهد سرّ آن ها حتى در پیش نفس من پوشیده بماند.([38])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS