دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

رسیدگى به فقرا

No image
رسیدگى به فقرا رسیدگى به فقرا

یکى از خصوصیات نیکوى سیّد محسن که آن را از اجداد طاهرینش به ارث برده بود، کمک به نیازمندان و فقرا بود. با وجود این که وى لحظه اى بیکار نبود و مدام در حال تدریس، تألیف یا تحصیل بود، از این مهم غافل نمى شد و در حدّ توان به فقرا خدمت مى کرد. شیخ زین العابدین سلماسى در این رابطه خاطره ذیل را نقل کرده است:

همراه پدرم میرزا ابراهیم براى زیارت امام جواد و امام کاظم(علیهما السلام) رفتیم. پس از زیارت، به دیدار سیّد محسن اعرجى رفته و پس از احوال پرسى به منزلگاهمان برگشتیم، پدرم طبقى خرماى اعلا به یکى از خدام داد تا براى سیّد محسن ببرد. پس از مدّتى خادم برگشت و گفت: طبق خرما را به سیّد دادم و او به خادمش دستور داد تا آن را براى فلان منزل ببرند.

پدرم طبقى دیگر براى سیّد محسن فرستاد، این بار هم سیّد محسن طبق را به کس دیگرى هدیه داد، پدرم براى سومین بار طبق خرما را به خادم داد و گفت: از طرف من به سیّد محسن بگو که راضى نیستم این طبق را به کسى بدهى!

پس از لحظاتى خادم آمد و گفت: پیغامتان را به او رساندم ولى سیّد محسن بسیار ناراحت شد و بار دیگر هم آن را به فقیرى هدیه داد.([26])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS