دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

زهد و ساده زیستى

No image
زهد و ساده زیستى

زهد و ساده زیستى

زهد و ساده زیستى این فقیه بزرگ، زبانزد مردم بوداو هیچ وقت آن روش اولیاى الهى را در زندگى ـ على رغم همه دگرگونى هاى اجتماعى و فردى ـ از دست نداد. زندگى ساده و خداپسندانه وى، دلها را به سویش جذب کرده و شیفتهاش مى کردهر کس به حضورش مى رفت، ارادت و علاقهاش به او بیشتر مى شد. او مصداق کامل کلام امام صادق(علیه السلام) بود که فرمود: «کُونُوا دُعاةً لِلنّاسِ بِالْخَیْرِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ»([16]) لذا مردم را با عمل نیکوى خویش دعوت به خیر و صلاح مى کرد. در این مورد، خاطرات فراوانى از ایشان نقل شده استاز جمله این که:

روزى در حالى که عباى سادهاى را پوشیده بود، یکى از ارادتمندانش به وى مى گوید: حضرت آیت الله! چند روز است مى بینم که حضرت عالى این عباى مندرس را بر تن داریداگر اجازه فرمایید برایتان عباى تابستانى نو و خوبى را تهیه کنم؟! آخوند همدانى آهى کشیده و مى گوید:

این عبا هم براى من خیلى زیاد است مگر ما مى خواهیم چه بکنیم؟ شما مى دانید من درآمد شخصى ندارم و آنچه به دستم مى رسد، وجوه شرعى و بیت المال است. من سعى مى کنم در استفاده آن براى مصارف شخصى خودم احتیاط لازم را به عمل آورم. آن منزل مسکونى و زندگى را هم که مى بینید، مال همسرم مى باشد و از بیت المال تهیه نشده است. از این رو، اکتفا به این نوع لباس، راحتتر و سالمتر مى باشدفردا، حساب و کتابى در کار است و نمى توان سهم امام را دل بخواهى خرج کرد.([17])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS