دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سالم ماندن بدن مطهردر قبر

No image
سالم ماندن بدن مطهردر قبر

گرچه در طول تاریخ همواره آرامگاهش مورد احترام شیعیان بوده ولى با حادثه اى که در حدود یکصد و هشتاد و پنج سال پیش اتفاق افتاد، عظمت و اعتبار صدوق در نزد زائران حرمش بیشتر معلوم شد و ارادت آنان نسبت به وى دوچندان گشت, که شرح آن واقعه مطابق نقل روضات الجنات و دیگر کتب تاریخى بدین گونه است.

«در سال 1338 هجرى قمرى، باران زیادى بارید که بر اثر آن اطراف مزار شریف شیخ صدوق فروکش کرد و شکافى در کنار آن پدید آمد. مؤمنان در پى اصلاح برآمدند. هنگام خاکبردارى به سردابى که جسد شیخ در آن مدفون بود، رسیدند. وقتى که به سرداب وارد شدند، جسد را سالم یافتند. آثار رنگ حنا هنوز بر ناخنهاى وى باقى بود، این خبر در سطح تهران پیچید تا آنکه سلطان وقت «فتحعلى شاه قاجار» نیز از آن مطلع گشت. دستور داد تا سرداب را نپوشانند که خواهان دیدن جسد است. شاه و همراهان در محل حاضر شدند و جمعى از علما و سران قوم به سرداب وارد شدند و همگى جسد را سالم مشاهده کردند. سپس دستور دادند تا سرداب را بپوشانند و بناى ساخته شده بر قبر را تجدید کردند.([1])

صاحب کتاب «روضات الجنات» این حکایت را از برخى کسانى که جسد را دیده و شاهد این ماجرا بوده اند، شنیده و نقل کرده است.



[1] - ,,, روضات الجنات، ج6، ص140.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS