دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

شکستن غرور

No image
شکستن غرور

حدود 4 سال در مدرسه مروى به تدریس منظومه و عروة الوثقى پرداخت. به درخواست مردم، به سخنرانى در مدرسه سپهسالار نیز پرداخت. از جمله درباب ربا و حرمت آن داد سخن داد. به او خبر دادند بعضى از افرادى که در جلسه سخنرانى شما حاضر مى شوند، خود ربا خوارند! شگفت زده پرسید: پس این ها که ما گفتیم تأثیرش چه بود؟! و چون پاسخ شنید که: «مى آیند و مى نشینند و از صحبت شما لذّت مى برند اما اثرش معلوم نیست!» برنامه سخنرانى ها را تعطیل کرد.([30])

در آذرماه 1343، دانشکده صنعت نفت آبادان از استاد محمّد تقى جعفرى براى سخنرانى دعوت کرد. به این منظور، دکتر عبدالرحیم گواهى ـ از شاگردان و ارادتمندان استاد جعفرى ـ با ایشان گفت و گو کرد. استاد پذیرفت. موضوع سخنرانى «طبیعت و ماوراى طبیعت» بود. استاد بعد از پایان سخنرانى، از دکتر عبدالرحیم گواهى پرسید: چه طور بود؟ وقتى پاسخ شنید: «آقا! بسیار عالى بود! چون به گمانم هیچ کس نفهمید شما چه گفتید!» شگفت زده سؤال کرد: پس چطور مى گویید عالى بود؟! دکتر گواهى پاسخ داد: براى اینکه این جمعیت عظیم از دکتر و مهندس و شخصیت هاى شرکت نفت و غیره فهمیدند که علم آنها به قدرى است که یک طلبه ساده در یک موضوع نه چندان غامض مى تواند یک ساعت به فارسى حرف بزند و آنها یک کلمه از آن را نفهمند! این، براى شکستن غرور بى جاى قشر تحصیل کرده و فرنگ رفته، بسیار خوب است.([31])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS