دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

صحن حیدری

No image
صحن حیدری

صحن حیدری

از جمله افتخارات سید حمامی، اقامه ی نماز جماعت در صحن حیدری بود. مردم، با شناختی که از وی داشتند، قبل از وقت اذان، در صحن حاضر و به انتظار می نشستند تا بتوانند به سید پرهیزگار و با تقوا اقتدا کنند. خیلی از وقت ها مردم جا پیدا نمی کردند و عبا و پارچه ای را روی زمین، عوض فرش، می انداختند و در نماز شرکت می کردند.[12]

وقتی منزل آیت الله سید حسین حمامی در مسیر خیابان قرار گرفت، یکی از بازرگانان بصره با تنی چند از بزرگان از اشراف، پولی را پیشکش کردند. عرض کردند آقا منزل شما در طرح خیابان قرار گرفته است. خواهش مندیم این وجه را جهت تهیه منزل جدید بپذیرید.» آقا فرمود: «اهل علم و فقرای نجف، خیلی داریم که نیازمند تر از من هستند. فقرای نجف بر بنده تقدم دارند. بنده دوست دارم آن را بین آنان تقسیم کنم.». بازرگان عرض کرد: «این وجه ناقابل، هدیه ای است واز وجوه شرعی نیست.».

باز آقا از قبول کردن وجه خودداری نمودند بازرگان هم هدیه خویش را بازنستاند و دو سال در نزد سید هاشم صراف بصورت امانت ماند وقتی تاجر فهمید آیت الله حمامی هیچ رغبتی به آن وجه نشان نداده و از طرفی متوجه شده که پسر آقا حضرت حجت الاسلام سید محمد علی عیال­,وار، و در منزل استیجاری زندگی می کند پول را از صراف ستاند و برای آقا سید محمد علی منزلی را خریداری نموده و سند را بنام وی زد[13]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

سید حسین  حمّامی

سید حسین حمّامی

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS