دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عاشق اهل بیت(علیهم السلام)

No image
عاشق اهل بیت(علیهم السلام) عاشق اهل بیت(علیهم السلام)

او واقعاً عاشق و شیداى اهل بیت(علیهم السلام) و ائمه معصومین(علیهم السلام) بود و در ایام شهادت و رحلت آن بزرگان، همانند مادران فرزند مرده گریه مى کرد. یکى از روحانیون تهران مى گوید:

«روز عاشورا در منزل حاج سلطان لنکرانى، مجلس روضه برقرار بود. آیت الله لنکرانى از من خواست در آن جا به منبر بروم برایم مقدور نبود و عذر آوردم. او خیلى اصرار کرد دست به محاسنش کشید و گفت: آخر من شیعه پیرمرد هستم و مى دانى دلم چه مى خواهد دوست دارم از آن نوحه هاى سوزناک آذرى برایم بخوانى... قبول کردم و رفتم. قبل از من، بعضى آقایان صحبت کرده بودند. شیخ گفت: این حرف ها مال امروز نیست اینها به چه درد مى خورد؟ امروز، روز عاشورا و روز عزاى امام حسین(علیه السلام)است، برخاستم به منبر بروم دوباره تکرار و تاکید تو را به جان حسین بن على از شعرهاى ترکى برایمان بخوان. روضه را به زبان آذرى آغاز کردم. هنوز چند لحظه اى نگذشته بود، دیدم اشک از چشمان این مرد سرازیر است به طورى که نزدیک بود بى اختیار شود. روضه را تعدیل و متوقف کردم قدرى آرام گرفت دوباره خواست ادامه بدهم، امتثال امر نمودم و در نهایت دعا کردم و نشستم.

شیخ گفت: فلانى! امروز به من احسان کردى. این جور حال پیدا کردن، کمتر به دست مى آید.[55]

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
Powered by TayaCMS