دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قاعده ى جفرى

No image
قاعده ى جفرى یک شب شیخ على اصغر شکرنابى به منزل مرحوم زرآبادى مى رود تا شاید بتواند یک قاعده ى جفرى را که به «مالَونُ اللَّبن» معروف است، از سید بگیرد. شب بارانى بوده و سقف اطاق هم سوراخ و آب از بالا مى چکیده، در اطاق آقا فقط یک نمد بوده که نصف اطاق را فرش کرده نصف دیگر اطاق خاکى بوده است. خلاصه آب از سقف مى چکیده و در یک گوشه جمع مى شده، کم کم آب راه مى افتد و خاک ها خیس مى شود و به نزدیک نمد مى رسد. شیخ مى گوید: من عبایم را جمع کردم و خودم را هم جمع وجور کردم که خیس نشوم، چه کنم آقا هم که قاعده ى جفر را نمى دهد، هر کار کردم، نشد که نشد، تا آب رسید به نزدیک نمد، آقا موسى فرمودند: غصّه نخـور آب جـلو نمى آید. و من دیدم که آب همان جلوى نمد روى هم جمـع شـد ولـى جلو نیامد و به نمد هـم اصـابت نکرد.

خلاصه با آن همه اصرار، مرحوم زرآبادى قاعده را (که جواب آن در سطر ششم به وضوح مى گوید: «لونه ابیض») به شیخ على اصغر نداد ولى این قاعده را به مرحوم حاج شیخ مجتبى قزوینى داده بود.([20]) و نسخه «مالَون اللّبن» در کتاب «دو چوب و یک سنگ» آمده است، طالبین مى توانند به ص 125 این کتاب مراجعه نمایند.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS