دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مردى از آسمان

No image
مردى از آسمان

مردى از آسمان

او با کمال تواضع و فروتنى، اشکالات و پاسخ هاى طلاّب مبتدى را بررسى مى نمود. گاهى نکاتى از صرف و نحو را از آن ها مى پرسید و اگر قدرت بر جواب نداشتند، مى فرمود: بروید و فکر کنید و مطالعه نمایید و پاسخ آن را بیاورید. اگر طلاّب از عهده جواب بر نمى آمدند، خودش جواب آن را مى داد.

او هنگام درس و بحث، مجادله نمى کرد و هیچ گاه نظر خود را به دیگران تحمیل نمى کرد. اصرارى نداشت که نظریه او را بپذیرند، بلکه پذیرش آن را به عهده مخاطب مى گذاشت.

بردبارى و سکوت وى ضرب المثل بود. به ندرت لب به سخن مى گشود. سخنانش، عموماً پخته و حساب شده و سنجیده بود.

اطلاعات بسیارى درباره ضرب المثل ها، تاریخ، تفسیر قرآن و حدیث داشت و در سخنرانى هایش از آن ها سود مى جست.

بسیار شمرده و فشرده سخن مى گفت. با این که مرجع تقلید بود و در سطح عالى علمى قرار داشت، سخنانش در حدود اُفق فکر مخاطب بود.

لباسش بسیار ساده، اما تمیز و پاکیزه بود.

به همه مردم احترام مى کرد. در دیدارها و مجالس عمومى، براى همه از جا برمى خاست. و با تواضع و فروتنى خاصّى به سخنان و درد دل مردم، به ویژه افراد فقیر، گوش مى داد.

غذایش بسیار ساده بود. هر کس به منزل ایشان مى آمد صبح یا ظهر یا شب، هنگام صرف غذا در کنار سفره و پهلوى وى مى نشست، حتى اگر غذاى خاصى داشت، از دیگران جدا نمى شد.

مدتها بود که وقتى مى خواست به جایى برود،مدت زیادى در کنار خیابان مى ایستاد تا تاکسى اى خالى پیدا شود و حاضر نبود مبلغى، هر چند ناچیز، از سهم امام(علیه السلام) صرف خرید ماشینى کُهنه نماید.

در بحث هاى علمى، احترام و حرمت بزرگان را رعایت مى کرد و با کمال ادب، به نقد نظریه هاى آنان مى پرداخت.([6])

در موقع لزوم و ضرورت، از قاطعیت و صراحت لهجه ـ همراه با متانت ـ فرو گذار نمى نمود.

در جلسات عمومى (روزهاى جمعه و اعیاد) که مردم به دیدارش مى شتافتند، «مجموعه ورّام» یا کتاب هاى اخلاق و حدیث را برمى داشت و براى مردم مى خواند. هنگامى که افرادى وارد مجلس مى شدند، ایشان جهت احترام آنان کتاب را مى بست و از جاى برمى خاست. در این موقع، افراد قبلى دست بوسى و خداحافظى مى نمودند و جاى خود را به تازه واردان مى دادند. ایشان مجدداً مى نشست و به قرائت کتاب مى پرداخت.

هیچ گاه نسبت به هیچ کس کوچک ترین غیبت و... از زبان و حرکات و اشاره حضرتش مشاهده و مسموع نگردید. روزى یکى از شاگردانش به طور خصوصى درباره فردى از روحانیون اهواز که داعیه فقاهت و اجتهاد داشت، از ایشان مى پرسد: آیا فلانى مجتهد است؟ فقط فرمود: پیش من نه، به نظر من نه.([7])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS