دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مودّت و سخاوت

No image
مودّت و سخاوت

او به کارگزاران حکومتى اعتنا نمى کرد، ملاک و معیار برترى افراد را خدا ترسى و تقوا مى دانست، با همه مردم به صورت برابر برخورد مى نمود و همه را به دیده احترام مى نگریست. این شیوه، خلق و خوى اجداد طاهرینش را در اذهان تداعى مى کرد. او با محرومان، به عنایت و حمایت و با اهل غرور و گناهکاران و رشوه خواران و ربا خواران، به تحذیر رفتار مى نمود. وى به دیدار عمّال دولت وقت یا بازدید صاحب منصبان عالى رتبه نمى رفت و روى خوشى به این گونه افراد نشان نمى داد. از حال فقیران، بینوایان و یتیمان پرس و جو مى کرد و با حالتى توأم با مهر، مودّت و سخاوت به امورشان رسیدگى مى نمود و در واقع، اوقات خویش را وقف آسایش این گونه افراد مى نمود. به همین دلیل، تمامى اقشار جامعه شیفته اخلاقش گشته و به او به چشم پدرى مهربان و دلسوز مى نگریستند که مدام در حال احوالپرسى و اعانت به اولاد خویش به سر مى برد. کوه و کاه در مقابلش یک سان بود و مظاهر دنیایى و جلوه هاى فریبنده مال و منال آن، در وى اثر نمى کرد و به ارباب دنیا بى اعتنا بود و آنچه به دست مى آورد، به مستحقین مى بخشید و رضایت خداوند را در هر کارى طلب مى کرد و تمام واکنش هایى که در برابر حوادث و مسایل داشت، بر همین مبنا بود. به هنگام بخشش هاى مالى و کمک کردن به افراد، اخلاقى توأم با خوشرویى و کوچک شمردن انعام خود و تکریم و احترام طرف مقابل از خود بروز مى داد. هر کس از وى در خواستى مى کرد، بدون هیچ گونه مضایقه اى، در صورتى که با موازین شرع و مبانى دین مبین اسلام تضادى نداشت، برآورده مى کرد. بزرگواریش در افقى وسیع، درخشندگى داشت و مهر و عطوفتش که از ایمان و پارسایى او منشأ مى گرفت، آن چنان اثر گذار بود که حتى آلودگان به گناه و افراد نا آگاه را از خواب غفلت بیدار مى کرد و آنان را به سوى فضیلت و خوبى ها سوق مى داد.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS