دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نظر سفیر فرانسه درباره میرزا ابراهیم دنبلی

No image
نظر سفیر فرانسه درباره میرزا ابراهیم دنبلی

سفیر فرانسه در خوى

اوژن اوبن (1863 م)، سفیر فرانسه در ایران، در دیدارى که از شهرستان خوى داشته مشاهده خود را از شیخ ابراهیم خویى چنین بیان مى کند:

«مجتهد بزرگ شهر، حاجى میرزا ابراهیم آقا، از احترام فوق العاده عموم مردم برخوردار است. خانه اش کوچک است و تنها یکى از اطاق هاى آن که با فرش مفروش شده پنجره اش به حیاط کوچکى باز مى شود. در آستانه در، طبق رسمى قدیمى، محجر چوبى گذاشته اند یعنى در این جا باید کفش ها را از پا درآورد. مرد محترم کهنسال، نزدیک پنجره اطاق، در میان تعداد بیشمارى کتاب، در موضوعات فقه اسلامى و پرونده هایى که براى اتخاذ تصمیم و صدور رأى به حضور وى آورده اند، نشسته است و به پاى کسى بلند نمى شود. او عینک مى زند. عمامه بزرگ سفیدى بر سر دارد و ریشش را با حنا رنگ مى کند. بعد از ادامه تحصیل در نجف و کسب فیض از محضر استادان بزرگ، به شهر خود بازگشته است، تا دین و عدالت را در میان همشهریان خود گسترش دهد. با آن که از راه علم و تقوا به ثروت رسیده است ولى خود، با قناعت زندگى مى کند و بیشتر درآمد حاصل املاک اش را، صرف احسان و صدقه مى کند.

به موجب وصیّتش، بعد از درگذشت وى، همه دارایى اش وقف امام سوم است. عدّه اى که به دیدار و زیارت وى مى آیند، قابل شمارش نیست. او چندین بار به زیارت مکه نایل شده، و با وجود کبر سن، حداقل در سال یکبار، به شهرهاى کربلا و مشهد مشرّف مى شود. اهالى خوى، هنگامى که او را مى بینند، با چنین علو و مقام، چون یک فرد عادى، کفش ها زیر بغل، در مسجدى مشغول دعا خواندن است، سخت به هیجان مى آیند.»([14])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS