دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

وقوف اضطرارى نهارى در مشعر

No image
وقوف اضطرارى نهارى در مشعر

وقوف اضطرارى نهارى در مشعر

یکى از فضلا که قصد مشرف شدن به مکه را داشت، خدمت حاج آقا جمال گلپایگانى رسید و وقتى که خواست از محضر او مرخص شود، حاج آقا جمال به او گفت:

من وقوف اضطرارى نهارى مشعر([19]) را کافى مى دانم.

این آقا در دل خود مى گوید: من مقلد ایشان نیستم. براى من چه تفاوتى دارد که ایشان وقوف اضطرارى نهارى مشعر را کافى بدانند یا ندانند. به مکه مشرف مى شود.

روز عید، پس از رمى جمرات، وقتى به داخل چادر بر مى گردد، جوانى سراسیمه وارد مى شود و با ناراحتى مى گوید: همه اعمالم خراب شد، زیرا من، همین الآن وقوف در مشعر را درک کرده ام.

مى پرسد: از چه کسى تقلید مى کنى؟ مى گوید از آیت الله آقا جمال گلپایگانى! مى گوید اشکالى ندارد، اعمالت صحیح است.

جوان تعجب مى کند، مى گوید: من از هر کسى پرسیدم، گفت: اعمالت باطل است. مى گوید: مطمئن باش. از ایشان (حاج آقا جمال) شنیدم که فرمود: من وقوف اضطرارى نهارى مشعر را کافى مى دانم. در این جاست که این آقا متوجه مى شود سخن مرحوم حاج آقا جمال گلپایگانى در هنگام خدا حافظى چه حکمتى داشته است.([20])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS