دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

پایان عمر

No image
پایان عمر

پایان عمر

استاد در اواخر زندگى، دچار بیمارى سرطان ریه شد. پزشکان این بیمارى را در ایشان در مرداد ماه 1377 تشخیص دادند. فرزند علاّمه، ـ دکتر غلامرضا جعفرى ـ که در نروژ مشغول تحصیل در دوره فوق دکترا بود، به ایران آمد تا ایشان را براى ادامه معالجه به آن جا ببرد. استاد هنگام خدا حافظى با خانواده گفت: «این سفر بدون بازگشت است. پس از مرگ من، درباره من إغراق نکنید.» و به فرزندش گفت: «جلال الدین! حال که به عمر خود نگاه مى کنم، مى بینم که چقدر سریع گذشت.»

در نروژ ماجراى جالبى روى داد: شبى یکى از دوستان دکتر غلامرضا جعفرى او و استاد را براى شام به منزل خود دعوت کرد. استاد و فرزندش در موقع مقرّر به آن جا رفتند. هنگام شام، استاد ناراحت شد و گفت: «بوى تعفّن مى آید!» هر چه به او گفته شد که تعفّنى در کار نیست، نپذیرفت سرانجام دکتر غلامرضا جعفرى برخاست و همراه پدر شام نخورده از آن جا خارج شدند. صبح روز بعد دکتر جعفرى با آن دوست تماس گرفت تا عذر خواهى کند، اما با کمال تعجّب دوستش گفت: براى شامِ شب گذشته نتوانستم مرغ ذبح اسلامى تهیّه کنم، به ناچار از مرغ هاى معمولى استفاده کردم. از این که داشتم مرغ نجس به استاد مى دادم بسیار ناراحت بودم! و خیلى خوشحال شدم که ایشان شام نخوردند!

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS