دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

چگونگی جهاد با نفس

No image
چگونگی جهاد با نفس آقا محمد بید‌آبادی فرزند آقا محمد رفیع است. پدرش اصالتاً از مازندران بوده که به اصفهان کوچ کرده است و در محلّۀ بیدآباد ساکن و به بید‌آبادی مشهور گردیده است.
آقا محمد در محلۀ بیدآباد اصفهان چشم به جهان گشوده و هم در این شهر مراتب رشد و کمال را پیموده است.
این عالم وارسته به قدری پشت‌پا به هوا و هوس زده و زُهد پیشه کرده بود که أبداً به سلاطین زمان خویش (چه رسد به دیگران) اعتنایی نمی‌کرد، بلکه اظهار می‌داشت که از دیدار و ملاقات با آنان خوشش نمی‌آید. در صورتی که آنان وی را برای مقامات و کراماتش کاملاً تعظیم و تکریم می‌کردند. با همۀ اینها هیچ‌گونه إبائی نداشت که بر الاغ برهنه سوار شود و جاده‌های طولانی را با آن بپیماید.
مولا أمیرالمؤمنین (ع) یکی از صفات پیامبر اکرم (ص) را همین أمر می‌شمارند:
«پیامبر اکرم (ص) بر روی زمین غذا می‌خورد و مانند بردگان می‌نشست و پارگی کفشش را به دست خود می‌دوخت و لباسش را خود به دست خود وصله می‌زد و بر الاغ بی‌پالان سوار می‌شد و گاهی کسی را هم بر ترک خود می‌نشاند». (نهج‌البلاغه / خطبۀ 160)

آقا محمد بید‌آبادی که از شاگردان شریف العلماء است به کتاب‌های علمی، زیاد احترام می‌گذاشت به طوری که تهذیب شیخ طوسی را مانند قرآن می‌بوسید و بالای سرمی‌گذاشت و می‌گفت: کتب احادیث و روایات مانند قرآن محترم است.
اگر آدمی خواهد که با شهوات نفسانی مجاهده کند، مشقّت او بسیار است و همیشه مغلوب، ناچار است که به گرسنگی سدّ مراد کند، تا بعضی از قوای او ضعیف شده و مجاهده آسان شود. جوع نیز آدمی را از قوّت عبادت و اذکار می‌اندازد، پس ناچار است از آن که مرتبه به مرتبه، کم کند خوردن را تا قوّۀ جسم کم شده و آرزوهایش تخفیف یافته مجاهده آسان گردد.
و دیگر ألفتِ معاشرت است که همیشه نشسته است و او را رفقا مخالفت می‌کنند از این مجاهدت و اگر مخالفت نکنند همین معاشرت، خود مانع است. و دیگر ألفت با کلام است و رفع آن، حکمت است که با ألفت به ذکر و فکر، محقق شود.
و دیگر، الفت خواب است و جوع (گرسنگی) آن را کم می‌کند.
و جامع همه، آن است که هر چه نفس خواهد مخالفت کند در ابتداء و مشغول شود به ذکر الهی.
و غرض در همۀ این‌ها، می‌باید قرب باشد.

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
Powered by TayaCMS