دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کرامات

No image
کرامات

کرامات

آیت الله لارى از روحیّات لطیف و به تعبیر برخى «مجرد» برخوردار بود. او در اوایل دهه بیست و به دنبال قحطى به مردم دستور داد که پس از روزه گرفتن، پاى برهنه به سوى دشت حرکت کنند و او پیشاپیش مردم، در برکه حاج على اکبرى به نماز ایستاد و همان شب، باران رحمت الهى، آب انبارها و مزارع را سیراب کرد. کرامات دیگرى از زبان مردم و مریدان وى نقل شده است مانند: دست کشیدن بر دیگ نصف شده برنج و کمى خورشت براى اطعام نیمى از جمعیّت مسجدى پر که پس از اطعام همه، باز برنج و خورشت در دیگ ها باقى بود و نیز هدیه دادن انگشترى به یکى از سرشناسان اهل سنت، به خاطر برگزارى مجلس عزاى حسینى و تأکید وى بر به کار آمدن این انگشتر در روزهاى خاص.

این سرشناس اهل سنت مى گوید: سال ها گذشت و در تجارت بندر لنگه ورشکست شدم به یاد سخن و انگشتر هدیه داده شده آیت الله لارى افتادم. آن روز، آن انگشتر را به هشتاد هزار تومان (که با آن، حدود پنجاه خانه دویست مترى قابل خریدن بود) فروختم و نه تنها دیون خود را با آن پرداختم بلکه ورشکستگى من جبران شد حتى با آن خانه اى نیز در شیرازخریدم و...[34]».

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS