دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کرامات

No image
کرامات

کرامات

از جمله حقایقى که مؤیّد حالات معنوى و سلامت نفس میرزا طاهر تنکابنى است ماجراى طىّ الارض وى همراه با استادش مرحوم صهباى قمشه اى است. نقل کرده اند استاد قمشه اى با این شاگردش در تهران، سه راه امین حضور، بهم مى رسند. آقا محمّد رضا به میرزا مى گوید: آیا مایل هستید با هم به زیارت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) در قم برویم، میرزا طاهر مى گوید: امشب شب جمعه است، و مهمان دارم و نمى توانم بیایم. آقا محمّد رضا مى گوید: من شما را به زیارت در قم مى برم و به گونه اى بر مى گردیم که به موقع از مهمانان خود پذیرایى کافى بکنید و در این لحظه دست او را مى گیرد و مى گوید: چشمان خود را هم بگذارید، میرزا چنین مى کند بعد آقا محمّد رضا مى گوید: صلوات بفرستید و او هم این ذکر را بر زبان جارى مى سازد. میرزا طاهر مى گوید: ناگهان خود را در قم و در جوار ضریح حضرت فاطمه معصومه یافتم بعد از خاتمه زیارت آقا محمّد رضا به وى مى گوید: دست خود را به من دهید و چشمان خویش را بسته و صلوات بفرستید میرزا مى گوید: چون این موارد را اجرا کردم خود را در سه راه امین حضور تهران حاضر یافتم.([41])

همچنین نقل کرده اند میرزا نصر الله نامى در زمان حیات خود با میرزا طاهر تنکابنى دوست و محشور بوده است. شبى در مدرسه ملاّ آقا رضا واقع در محله سرچشمه تهران بدون این که از حجره خارج شوند او را در طرفة العین به قم برده و برگردانده است. جالب این است در لحظه حرکت، آنها سماورى را روشن کرده بودند و چون از سفر معنوى باز مى گردند به همان حالت در حال جوش آمدن بود.([42])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS