دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کرامتى در باغ نقیب

No image
کرامتى در باغ نقیب

کرامتى در باغ نقیب

ابن فهد در سالهاى آخر عمر به کربلا هجرت کرد و در آن دیار خونرنگ مرجعى پرنفوذ و والامقام یاد شده است. بررسى استفتاءات مختلفى که از او شـده نشانگر والایى موقعیت و منزلت وى در آن زمان است. او از زیارت سید الشهداء(علیه السلام) و فیوضات آن پاک بهره مند بوده ادب محضر را هرگز از دست نداد. عشق، ادب و معرفت او نسبت به مقام نورانى ولایت او را به خضوعى غیر قابل توصیف واداشته بود. در این باره گفته اند : ابن فهد هرگز زمین کربلا را به قضاى حاجتش آلوده نکرد تا حرمت حرم را حفظ کرده باشد و حریم آن پاک و معطر بماند.([1]) آن معرفت کیش در کربلا براى اینکه اوقاتش در رابطه با مردم کمتر ضایع شود باغى داشت که به باغ نقیب علویان معروف بود و در آن، با تولید محصول پاکیزه اى که خود کشت مى کرد زندگى مى گذرانید. روزى در باغ بود که شخصى یهودى وارد شد و گفت : شما مى گویید پیغمبرتان گفته عالمان امت من از انبیاى بنى اسرائیل برترند؟ احمد بن فهد جواب داد. آرى! یهودى گفت : نشانه این ادّعا چیست؟ موساى کلیم عصا را اژدها مى کرد. در این حـال ابن فهد نیز بیلى که در دست داشت به زمین انـداخت و بى درنگ مارى مهیب شد! سپس آن را گرفته، دوباره به شـکل بیل درآمد. یهودى گفت : شما از این نظر در رتبه آنان هستید (نه برتر از آنان). ابن فهد گفت : براى موسى چنین خطاب آمد «لاتخف» (نترس) ولى ما نترسیده، آن را مى گیریم!([2])


[1]- تاریخ العلماء، محمد رضا حکیمى، چاپ بیروت، 1403، ص 31 و 32.

[2]- ترجمه عدّة الداعى، حسین فشاهى، چاپ کتابفروشى جعفرى مشهد، 1379 ق، ص 8.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS