دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

یاران محفل انس

No image
یاران محفل انس

یاران محفل انس

«کنى» در مدت تحصیل از نعمت دوستان فاضل و کوشایى برخوردار بود که در تمام فراز و نشیبهاى تحصیل و زندگى غمخوار هم بوده، از کمک به یکدیگر دریغ نمى ورزیدند و با جمع خود محفل انس علمى پربارى را تشکیل داده بودند. دوستان هم حجره اى او در حوزه علمیه نجف عبارت بودند از ملا على خلیلى (متوفى 1297 ق.)، شیخ عبدالحسین تهرانى (متوفى 1286 ق.) و سید زین العابدین طباطبایى حائرى (متوفى 1292 ق.).

آقاى طباطبایى حائرى از دوران سخت تحصیل چنین یاد مى کند: «در ایام طلبگى که به نجف اشرف آمده بودم من و آقاى شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا على کنى دریک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر مى بردیم و فقیرتر از همه حاجى کنى بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله مى رفت و از گوشه و کنار مسجد - بدون اینکه کسى بفهمد - نان خشک جمع مى کرد و به مدرسه مى آورد و گذران هفته را از آنها مى کرد!»([5])

حاج شیخ على کنى در سفرى که به مکه مکرمه و مدینه منوره انجام داد در راه بازگشت، به همراه میرزا محمد حسن شیرازى (میرزاى بزرگ) به سوى شام آمده، تا بارگاه حضرت زینب(علیها السلام) را زیارت کند و آن دو وقتى به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مکان بسیار متأثر گردیدند زیرا گرد و غبار زیادى بر آستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود. بسرعت دست به کار شده، به نظافت آنجا پرداختند و با گوشه عباى خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمیز کردند.([6])

شیخ انصارى (متوفى 1281 ق.) نیز از دوستان نزدیک کنى بود. او پیرامون زهد و دورى از زخارف و دلبستگى هاى دنیا که در زندگى شیخ انصارى به چشم مى خورد، چنین مى گوید: «حدود بیست سال در کربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیه اى جز یک عمامه نداشت که آن را شبهاى تابستان فرش خویش قرار مى داد و هنگامى که از محل سکونت بیرون مى رفت آن را عمامه سر خویش مى کرد.»([7])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

علی کنی (ملا علی کنی)

علی کنی (ملا علی کنی)

جدیدترین ها در این موضوع

خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.

پر بازدیدترین ها

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

خاطرات دکترعلینقی عالیخانی

بنابراین شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه (بازرگانی و صنایع و معادن) را یکی بکنند تا این تضاد و تعارض از بین برود.
خاطرات عبدالمجید مجیدی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

عبدالمجید مجیدی... من در ساعت هشت بعدازظهر جمعه 21 دی ماه 1307 در تهران به دنیا آمده‌ام. پدرم قوام‌الدین مجیدی وکیل دادگستری و از پایه‌گذاران حرفه وکالت در ایران بود.
خاطرات جعفر شریف‌امامی

خاطرات جعفر شریف‌امامی

... پدر من یک روحانی بود. تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسه آلمانی رفتم. آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم. بعد برای رفع احتیاجات راه‌آهن عده‌ای در حدود سی نفر از وزارت راه می‌فرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم... هجده ماه در رشته‌های مختلف راه‌آهن تحصیل کردیم و بعد به ایران مراجعت کردیم.
Powered by TayaCMS