دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

باران در تابستان

No image
باران در تابستان

باران در تابستان

یکى از نزدیکان حاج شیخ تعریف مى کرد: روزى به همراه حاج شیخ از یکى از دهات به یزد مى آمدیم. تابستان بود و هوا بسیار گرم. آب نداشتیم. من گفتم: حاج آقا! چه خوب بود مقدارى آب مى آوردیم، من خیلى تشنه هستم. حاج شیخ فرمود: من هم تشنه هستم. اگر خدا بداند که تشنه هستیم و آب مى خواهیم، براى ما آب مى رساند. همین طور که در حال صحبت بودیم، متوجه شدم، چند تکه ابر در آسمان پدیدار شد. در آن هواى گرم تابستانى باران تندى آمد و آب بر زمین جارى شد. حاج شیخ گفت: باید پیاده شویم و از این آب بنوشیم زیرا ما از خداوند آب طلب کرده بودیم. بنابراین دست ها را زیر باران گرفتیم و با خواندن دعا آب نوشیدیم.([51])

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

پر بازدیدترین ها

No image

آموزه‌هاي قرآني خطبه فدكيه 4(ويژگي هاي پيامبر و اميرالمؤمنين عليهم السلام)

علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازه ام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان!
Powered by TayaCMS