سخنران استاد فرحزاد

«فاطمة ابنة رسول الله قال خياركم ألينكم مناكبه و أكرمهم لنسائهم» (محمد بن جرير طبری/دلائل الإمامة /7/ص: 1).

  • باغبان گرپنج روزی صحبت گل بایدش درجفای خار هـجران صبر بلبل بایدش
  • ای دل انـدر بند زلـفش ازپریشانی منال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
  • تکیه برتقواودانش درطریقت کافریست راهرو گر صد هـنر دارد توکـل بایدش
  • رندعالم سوزرابامـصلحت بینی چه کار کارملک است آن که تدبـیرو تامل بایدش
  • ساقیا در گردش ساغـر تعلل تابـه چـند دور چون با عاشقان افتد تسـلسل بایدش

برکات ذکرصلوات

صلوات کار خدا وکار همه ملائکه الهی است «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» (الأحزاب: 56). یصلون ازنظر قواعد ادبیات عرب یعنی دوام و استمرار، فرق سلام و صلوت این است که صلوات رحمت دائم است وسلام غیر دائم است. صلوات یعنی خدایا رحمت بفرست، خدا لطف دائم و عنایتش را بر حبیبش محمد و آلش نازل می کند.

کتاب خدا و عترت پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم

کتاب و سنت باید باهم دیگر باشد خدا عذاب کند آن هایی که گفتند: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/22/ص:455). و اهل بیت علیهم السلام را از کتاب خدا جدا کردند. به هزاران دلیل این حرف باطل است خدا در قرآن می فرماید که حج انجام بدهید «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» (آل عمران: 97). ما چه طوری حج به جا بیاوریم کجای قرآن است بیا نشان بده. قرآن می گوید نماز به پا بدار، آداب نماز کجای قرآن است و صدها و شاید هزاران از این موردها است. خدا لعنت کند برای این که می خواست در اهل بیت را ببندد. گفت: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/22/ص:455). یعنی ما را کتاب خدا کفایت می کند. در حالی که پیامبر خدا دوتا انگشتشان را، از انگشت دو دست که یک اندازه است کنار هم گذاشتندو فرمودند: من دو گوهر قیمتی پیش شما به امانت می گذارم یکی کتاب خدا و یکی اهل بیت است. «أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» (شیخ کلینی/الكافي/2/ص:414). مادامی که به این دو متمسک بشوید گمراه نمی شوید این دو تا باهم هستند بلکه اهل بیت حقیقت قرآنند، مفسر قرآنند. بعضی ها می گویند که خدا فرموده: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» (الأحزاب: 56). این فرموده که «آله» ندارد چرا شما اضافه می کنید؟ خوشبختانه روایات فراوان از پیامبر نقل شده، حتی خود اهل سنت هم نقل کرده اند که پیامبرفرموده اند: بر من صلوات ابتر و ناقص نفرستید. گفتند: صلوات ناقص چیست؟ فرمود: این که فقط به من درود بفرستید ولی به آل و اهل بیت من نفرستید بر من ستم کردید. در روایت داریم ملائکه درود می فرستند بر کسی که آل را ضمیمه بکند و ملائکه و خدا لعنت می کنند بر کسی که فقط بر پیامبر دورد می فرستند و آل را ضمیمه نمی کنند. اگر آیه قرآن نبی است آل را هم اضافه می کنیم چون این ها هم نفس پیامبرند، جان پیامبرند اتصال دائم با پیامبر دارند. خدای متعال در همه جای قرآن فرموده است «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» (البقرة: 104). را در اول آیه آورده اما در یک جا خطاب به مومنین وسط آیه است برای این که مومنین را برای صلوات آماده کند می فرماید: که من خودم این کار را می کنم وملائکه هم که بیشترین خلقت عالم اند صلوات می فرستند. پیامبر فرمود: خدای متعال از نور جمال علی هفتاد هزار فرشته خلق کرده و این ها برای حضرت علی و دوستان وشیعیانش استغفار می کنند. بیشترین خلق در میان مخلوق خدا فرشته ها هستند. بعضی از فرشته ها این قدر قدرت دارند که می توانند کرات را بردارند. همیشه درحال عبادت یا رکوع و سجده اندو هزارن سال است که عبادت می کنند. دوتا فرشته همراه هر انسانی است که مامور محافظت از انسان هستند که انسان را از خطرات حفظ کنند. ما کسانی داشتیم که در جبهه ها زیر خمپاره ها و زیر تیررس دشمن بودند ولی جان سالم بدربردند. افرادی هم همان اول که رفتند شهید شدند. طلبه ای بود که خیلی عاشق اهل بیت بود می گفت: اگر من شهید بشوم امیدوارم که تیر به گلویم بخورد چون با این حنجره زیاد یا حسین گفتم. همان اول که جبهه رفت شاید دو روز هم نکشید شهید شد خیلی هم با استعداد بود.

  • گرنگه دار من آن است که من می دانمشیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

تقدیر و اجل انسانی

آیة الله شهید دستغیب نقل کرده اند که در نجف مدرسه ای بود که طلبه ها درس می خواندند و خوابگاه بود. معمولا بخاطر گرما روزها به سرداب و شب ها هم به پشت بام می رفتند. طلبه ای پشت بام خوابیده بود. نصف شب دیدند که یک صدای نهیبی از مدرسه آمد همه از خواب بیدار شدند دیدند که طلبه ای از طبقه سوم پرت شد توی حیاط و محکم به زمین خورد. طلبه ها آمدند دیدند که نه شکستگی دارد نه خون ریزی دارد هیچ چیزی نشده است. از این نمونه ها در عالم خیلی زیاد است. مدیر مدرسه گوسفند می کشد و قربانی می کند. ولی یکی هم در سرداب روی تخت نیم متری خوابیده بود از تخت می افتد و می میرد. او از پشت بام سه طبقه می افتد نمی میرد ولی یکی از تخت نیم متری می افتد می میرد. وقتی که وقت اجل انسان برسد با یک پیش آمد جزئی زندگی تمام می شود. یکی از رفقاء نقل می کرد آقایی در خیابان راه می رفت همان طور که راه می رفت محکم زمین خورد خلاصه دکتر آمد معاینه اش کرد گفت: این اول مرده بعد زمین افتاده است. قبل از افتادن به زمین به رحمت خدا رفته بود.

فضیلت و برکات حدیث کساء از زبان پیامبر خداصلی الله علیه و آله وسلم

حدیث کساء از ذخایر شیعه است بنده منزلمان هر وقت که روضه می گیرم هر شب حدیث کسا می خوانیم. یادم است با ایشان جایی رفتیم بمباران زیاد می شد امام جمعه آن زمان حاج آقای شوشتری بودند ایشان را دعوت کرده بود به آقا گفتند: آقا مردم این جا همه بیچاره شدند همه فرار کردند رفتند. آقا فرمود: چرا حدیث کساء نمی خوانید. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم خیلی قرص قسم خورده (اصلا قسم چیز مکروهی است ما دیر باور بودیم که مجبور شدند قسم بخورند) به آن خدایی که من را به پیامبری برگزیده این حدیث کساء در محفلی که دوستان ما شیعیان ما تلاوت نمی شود مگر این که چشم دل کسی باز بشود می بیند که فضا عوض شد ملائکه می آیند می پوشانند پوشش می دهند مجلس را پر می کنند برای اهل مجلس استغفار می کنند تا وقتی که مردم پراکنده بشوند. امیرالمومنین بعداز این بیان فرمود: درمجلسی که حدیث کساء خوانده شد به خدا قسم شیعیان ما و ما رستگار شدیم به پروردگار کعبه ما رستگار شدیم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: یا علی قسم به آن خدایی که من را به پیامبر فرستاده است در هر محفلی، مجلسی این حدیث تلاوت بشود اگرکسی گرفتار باشد خدا گرفتاریش را رفع می کند. مرحوم آیة الله بهاءالدینی می فرمودند: که هر کس هر مشکلی دارد فقط یک بار با اعتقاد و اخلاص نه فقط لقلقه زبانی باشد

بی وفایی و فراز و نشیب های دنیا

یک موقع تاجری درتهران ورشکست می شود داشت از غصه سکته می کرد خوشا به حال کسی که اگر هم بالا برود تعلق ندارد گفت:

  • تکلف گر نباشد خوش توان زیستتعلق گر نباشد خوش توان رفت

اگر تعلق و تکلف نباشد این آدم راحت است. وقتی من به این ریاست علاقه نداشته باشم اگر بگویند کنار برو، کنار می روم. آقای سید مرتضی نبوی زمانی وزیر پست و تلگراف بود جناب آقای دولابی چند سال در منزلشان جلسه داشتند. اوایل با ماشین و اسکورت و دم و دستگاه می آوردند از وزارت برکنارش کردند روز جمعه سوار موتور سیکلت کردند نماز جمعه رفت اصلا ککش هم نمی گزید. یعنی واقعا وضع زندگیش از خیلی ها پایین تر است با این در آمد حقوقی که دارد. وقتی انسان وابسته نباشد این گونه است. یکی هم وقتی احساس می کند که می خواهند برایش خدشه وارد کنند اصلا دق می کند واقعا کسی تعلق نداشته باشد چقدر خوب است.

دنیا همین است یکی را بالا می برد ویکی راهم پایین می آورد ما باید عبرت بگیریم نا بالاییش بالا است نه پایینش پایین است. از تغییرات دنیا یکیش این است کسی که همه به حالش غبطه می خورند یک دفعه باید به حالش رحم بکنند زندان می رود ورشکست می شئد. اول ثروتمند قم که بیست سال محرم، منزلش شام می داد. ماه های رمضان مجلس داشت خیلی برو بیا ودم ودستگاه و این ها داشت. چند سال است که ورشکست شده است گوشه زندان است من هم توفیق نداشتم دیدنش بروم. چند وقت پیش برای زندانی ها منبر داشتم رفتم، البته مامورین زندان هم احترامش می کنند خیلی آدم محترمی است خیلی هم خیر است. حالا یک مصلحتی بوده که به زمین خورده است. کسی که همه باید جمع بشوند برای جهاز دخترش پول جمع کنند به او رحم بکنند یک دفعه می بینی این بالا رفت و وضعش خوب شد.

  • نردبان این جهان ما و منی استعاقبت این نردبان افتادنی است
  • لاجرم ان کس که بالا تر نشست استخوانش سخت ترخواهدشکست

خوشا به حال کسانی که همیشه دلشان پایین است اگر هم بالا باشند آماده اند تعلق به چیزی ندارند.

انجام واجبات و رعایت حق الناس به جای انجام مستحبات

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمومنین علیه السلام چند جمله کلیدی فرمودند: یکی این که «يا عليّ، إذا رأيت الناس يشتغلون بالفضائل فاشتغل أنت بإتمام الفرائض» (علی مشکینی/تحرير المواعظ العددية/ص: 431). اگر دیدی مردم همه اش به مستحبات چسبیدند ذکر می گویند زیارت می روند اما در واجباتشان را کوتاهی می کنند یا علی تو به واجبات بچسب. «و إذا رأيت الناس يشتغلون بكثرة العمل فاشتغل أنت بصفوة العمل» (علی مشکینی/تحرير المواعظ العددية/ص: 431). اگر دیدی که مردم دنبال کثرت عمل هستند فقط کثرت عمل می خواهند عملشان محتوی ندارد، تو سعی کن به صاف کردن و محتوی دادن به عمل وخالص کردن عمل مشغول بشو. اگرمن چند هزار کیلو پوست گردو بیاورم این جا بریزم کی می تواند استفاده کند مزاحم هم می شود پوست زیاد است ولی مغز ندارند. اگر دیدی که مردم به دنیا مشغول شده اند تو به آخرتت مشغول شو.

آیة الله بهاء الدینی جمله قشنگی می گفتند، می گفتند که ما وقتی می خواهیم یک کار مستحبی انجام بدهیم ده تا گناه می کنیم ثواب هایمان هم کباب نه، بلکه زغال می شوند هیزم جهنم می شوند. می خواهد نماز شب بخواند همه اهل منزل را از خواب می اندازد. حضرت امام رحمه الله وقتی می خواستند نماز شب بخوانند این قدر آرام وبی صدا بلند می شدند که کسی متوجه نمی شد. این بچه که نمی خواهد بلند بشود این خانم خسته است واجب که نیست نماز شب بخواند، اذیت کردن دیگری گناه کبیره است. کسی می خواهد روضه بخواند مزاحم دیگران نشود. نزدیک حرم بنده را دعوت کردند مسجدی بود مداحان زیادی قربة الا الله دعوت کرده بودند. ساعت یازده منبر ما بود بعد از ما چند تا مداح تا ساعت یک و دو شب می خواندند و مجلس و سینه زنی بود. حدود دو نصف شب هم شام می دادند. تا می خواستند بخوابند ساعت چهار می شد کسی که چهار نصف شب می خوابد دیگر ساده اندیشی است که برای نماز صبح بیدار بشود بعد هم بلند گوها صدایشان تا شعاع زیاد می رفت مردم را اذیت می کرد. واقعا امام حسین علیه السلام به برگزاری این گونه مجالس راضی نیست. مهمانی مستحب است به خاطرمهمانی به خانمش زور می گوید که باید سه رقم غذا درست کنی، به بچه اش زور می گوید که باید درس و بحث ومشکت را تعطیل کنی کمک کنی، به خودش فشار می آورد. کی گفته این کار را بکن؟ آقا مهمانی کردن مستحب اما اسراف وتحمیل فشار و آزار به زن و بچه گناه کبیره است. بد اخلاقی گناه کبیره است. خدا توبه بد اخلاق را قبول نمی کند. می بینی نمی توانی بدون اذیت کردن کار مستحبی انجام بدهی مستحب به جا نیاور تا گناه کبیره هم انجام ندهی، بداخلاقی نکنی.

همسایه های آن محل گفتند: حاج آقا شما آن جا منبر می روید مجلسشان دیر تمام می شود ما را از خواب انداختند از کاروزندگی انداختند. اصلا اگر همسایه ها راضی نباشند بجز درصدای اذان ما حق نداریم که بلندگو را بیرون بگذاریم حرام است گناه کبیره است. تلوزیون هم اگر صدایش بلند باشد همسایه ها آزار بشوند حرام است. شما بگویید که این ها زودتر تمام بکنند بلندگو را بیرون نگذارند. بنده دو سه شب خواهش کردم من زودتر منبر می آیم مداحان هم زودتر تمام بکنند. کسی که چهار نصف شب می خوابد خیلی بعید به نظر می رسد که نماز صبح بیدار بشود. دو سه شب خواهش کردم که جلسه را یک کم زودتر تمام کنند بعد از دو سه شب می خواستم بروم یک آدم داش مشتی سبیل کلفت جلوم را گرفت وگفت: حاج آقا شما خیلی آدم ساده ای هستی. گفتم: چه طور؟ گفت: شما دو سه شب است که به این ها می گویید که نماز صبحتان قضا نشود. گفت: ما اصلا نماز نمی خوانیم. اول بیا مسلمانمان کن نماز خوانمان کن تا بعدش غصه قضا شدنش باشد. گفت: پانزده روز است که از اول محرم تا حالا آن قدر به خاطر حضرت اباالفضل عزاداری کردم که اصلا کفش هایم را در نیاوردم یعنی اصلا مسح هم نکشیده بود نماز نخوانده بود. بعضی ها این طوری اند می گویند: آقا امام حسین هر چه بگویی دور ضریحت می چرخم ولی حرفت راگوش نمی دهم. از این مسلمان ها الی ما شاءالله داریم. بیاییم ببینیم که خدا چه می خواهد نوکر امر باشیم نوکر فرمان الهی باشیم نه این که نوکر عادت وعرف و مردم باشیم. مرحوم آقا شیخ محمد تقی آملی نقل کردند: تاجری در تهران ورشکست شد آمد خدمت آیة الله آقا شیخ محمد تقی آملی رحمه الله که آقا چه کار بکنم؟ ایشان فرمودند: که هیچ کار لازم نیست بکنی شما از این جا بیرون رفتی برو یک جای خلوت یک بار یا الله بگو. مگر ما کسی را صدا بزنیم باید ده بار، صدبار صدا بزنیم از بس ما دیر باوریم یا بی عقیده ایم گفته اند ده باربگویید. روایت داریم سئوال کردند چرا دعایمان مستجاب نمی شود؟ فرمودند: چون با دل منقطع دعا نمی کنید می گویید خدایا اما در دل می گویید عمو هست گفته این قدر می دهم قرض الحسنه است، داداشم هست، دکتر هست، دارو هست، هزار و یک شریک کنار خدا می گذاری. می گوید حالا خدا هم هست شاید یک کاری بکند. «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ» (النمل : 62). یعنی اگر کسی مضطر شد یجیب بالا سرش است. ایشان فرمودند: فلانی شما برو در جای خلوت بگو یا الله کار من را درست کن. یک یا الله واقعی کار ما را حل می کند.

ذکرمصیبت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها

آیة الله بهاءالدینی رحمه الله گفتند: حدیث کساء را باب کنید در شهر درود باب کردند دیگر تا آخر جنگ یک بار هم بمباران نشد. حتی وقتی بعضی از خلبان ها را دستگیر کردند خلبان ها گفتند: ما ماموریت داشتیم بم ها را به شهر درود بفرستیم ولی شهر درود را نمی دیدیم. این یک حقیقتی است که حدیث کساء دارد. نکته های عجیبی که حضرت زهراء علیهاالسلام مستقیم می گوید مستقیم با خدا صحبت می کند. حضرت زهراء علیهاالسلام شخصیتی است که محور است. در کسا وقتی قرار گرفتند جبرئیل به خدای متعال عرض کرد این ها کیا هستند که می فرمایی که همه عالم را، همه خلقت را به خاطر این ها خلق کردم این ها کیا هستند؟ قائده اش این است که خدای متعال در جوابش بفرماید پیامبر و فرزندش و دامادش و و نوه هایش هستند ولی خدا، حضرت زهراء را محور قرار داده ومی فرماید: فاطمه، پدرفاطمه، همسرفاطمه و فرزندان فاطمه هستند. حضرت زهراء واقعا قدرش و عظمتش ناشناخته است. این همه پیامبر خدا سفارش حضرت زهراء را کردند من فکر می کنم هر چه قدر که پیامبر سفارش کردند آن نانجیب ها ومنافقان کور دل در ازیت وآزارش کوتاهی نکردند. خانمی که در سن جوانی وهیجده سالگی چهار فرزند دلبندی مثل حسنین و زینبین دارد شوهری مثل امیرالمومنین که بهترین شوهر دنیاست دارد بیاید از خدا تقاضای مرگ بکند وبفرماید:

  • .«صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَاصُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا»

(فتال نیشابوری/روضة الواعظين و بصيرة المتعظين /ج 1/ص : 71)

یعنی آن قدر بر من مصائب وارد شده است که اگر این مصائب بر روزهای عالم واردشده بود روزها مثل شب تیره و تار می شدند.

  • من که از جان وجهان سیرشدم هیجده ساله ام و پیـر شدم
  • شب که تاریک شود محفل من عوض شمع بسوزددل من

«مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ» (مجلسی/بحارالأنوار/43/ص:155). نوشتند بی بی بعد از پدر بزرگوارشان دائم سرشان را بسته بودند چشم هایش گریان بود ودلشان آتش گرفته بود. بدن شریف بی بی آن قدر لاغر شده بود که یک مشت استخوان مانده بود. رکن زندگیش، پیامبر خدا را از دست داده بود.

  • زینب ای دختر دردانه من ای رخت روشنی خانه من

مادر یک علاقه خاصی به دختر، مخصوصا به دختر بزرگتر دارد. اگر مادر به مسافرت برود پنج تا پسر داشته باشد باز دخترش را صدا می زند می گوید هوای بچه ها را داشته باش کارهای خانه را انجام بده. خانم هم سفارشات لازم را به بی بی زینب می دهد.

  • بعد من بانوی این خانه تویی هـمـدم آه یـتـیـمـانـه تـویـی
  • من که از هجر پدر در مهنم وای بر حال حسین و حسنم

یک موقع بچه ها سرو سامان گرفته اند ازدواج کرده اند زندگی مستقلی تشکیل دادند این جا اگر پدرو مادر از دنیا بروند خیلی سخت نیست مشکل نیست رکن خانه از هم نمی ریزد اما فاطمه چهار فرزند خرد سال داشت.

  • زینبم من که نالان شدم ازتخته در مـیـ کـنـم نـالـه زهـجـران پـدر

چه گذشت به بی بی آن لحظه ای که ناله اش بلند شد وگفتند: فضه من را دریاب بخدا محسنم را کشتند.

  • کشته شد محسن وآنان که تماشا کردند سند تیر به اصغر زدند وامضا کردند