گریه همه بر واقعه عاشورا

«واقشعرّت له أظلّة العرش، وبكى له جميع الخلائق، وبكت له السموات السبع والأرضون السبع، وما فيهنّ، وما بينهنّ، ومن يتقلّب في الجنّة والنار من خلق ربّنا، وما يرى وما لايُرى». [1]

جمیع خلائق به خاطر ریخته شدن این خون گریسته اند. همه اهل آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه برای ریخته شدن این خون گریسته اند، و همه مخلوقاتی که در زمین و آسمان و بین آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه هستند، گریستند. همه مخلوقاتی که در بهشت و جهنم، از خلائق الهی اند، منقلب اند، همه گریستند.

تعلق به ولی الله

هر مخلوقی متناسب با خودش، تعلقی به ولی الله الاعظم دارد و در فقدان و بلای او مبتلاست. دومین خصوصیت این است که این بلای عظیم، یک بلای رفیع و جلیل هست. یک مصیبتی است که بر یک انسان رفیع و عظیم، بر ولی الله الاعظم، وجود مقدس سید الشهدا علیه السلام وارد شده و به میزان عظمت و جلالت ایشان این حادثه بزرگ است. لذا نباید این حادثه را با حوادث مشابه خودش مقایسه کرد. جنگ در عالم خیلی بوده است، اما قابل مقایسه با عاشورا نیست. عاشورا چیز دیگری است. اوج اخلاص، عبودیت، بندگی در عاشورا ظهور کرد.

جبهه شیطان در عاشورا

هتکی که در آن جا نسبت به خدا و دین خدا از سوی جبهه شیطان صورت گرفت، هتک عظیمی است. نه عبادتی به عظمت و اخلاص عاشورا داریم، و نه هتکی مثل هتک سید الشهدا (ع). بنابراین جنبه دوم این مصیبت، جلالت و عظمت اوست. در این فرصت، به این مصیبت و بلای عظیم و فراگیر و جلیل می پردازم جمال این بلاست.

جلوه های عاشورا

در عین این که این بلا، بلای عظیم است، در عین حال در نهایت زیبایی است. منتها این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که در حادثه عاشورا، جلوه های متفاوتی وجود دارد. یک زاویه کار، کار سید الشهدا علیه السلام و اصحاب و اهل بیت اوست که باید توضیح داده شود. این حادثه در نهایت زیبایی اتفاق افتاده است. خضوع در مقابل خدای متعال، به بهترین شکل ظهور کرده است، به طوری که از این زیباتر ممکن نیست، اتفاق بیفتد. یک سوی دیگر کار در حادثه عاشورا، کار دشمنان اسلام و دشمنان نبی اکرم صلی الله عالیه واله وسلم و دستگاه ابلیس است. نمی شود این ضلع و این زاویه عاشورا را نادیده گرفت.

اراده خداوند

دستگاه سقیفه و بنی امیه کوشیدند و معصیت کردند. سرانجام همه آن چه در عالم واقع می شود، تحت مشیت و اذن و اراده خدای متعال است. این گونه نیست که حادثه ای در عالم اتفاق بیفتد و بدون اذن خدای متعال باشد.

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای

نبرد رگی تا نخواهد خدای

معنای این حرف این نیست که جنایت کارانی که دستشان به خون سیدالشهدا علیه السلام آلوده شد یا برای این کار زمینه سازی کردند یا در آینده همان راه را تأیید کردند و راضی به این جنایت عظیم بودند و خدا کارشان را تأیید کرده است. هرگز معنای آن این نیست. یک نکته ظریفی در باب توحید افعالی است، اگر توحید افعالی غلط معنا شود، کفر است. در این صورت، باید همه زشتی های افعال مخلوقات و انسان ها را هم به خدا نسبت داد.

معنای توحید افعالی

گاهی خیال می کنند معنای توحید افعالی این است که هر کسی هر کاری انجام می دهد، کاری خدایی است. اصلاً این طور نیست. در این صورت باید همه زشتی ها را گردن خدا بیندازیم.

تطهیرسازی دشمنان

در بعضی کتب عرفانی آمده که امیرالمؤمنین، علی علیه السلام به ابن ملجم می گوید: بی خود به تو طعن و می زنند. تو دست خدا بودی، من خودم تو را شفاعت می کنم. این نگاه، نگاه غلطی است. این تطهیر کردن یزید و ابن زیاد و دشمنان خداست. این جرم و گناه آن ها را پای خدا نوشتن است. معنایش این است که خدا این ها را مجبور به این جنایات کرده و بعد هم مجازاتشان می کند. این طور نیست. یک ضلع این حادثه ها افعال انسانی است و معنای توحید افعالی این نیست که کارهایی که انسان ها انجام می دهند، کار خداست. از سوی دیگر اگر ما غفلت بکنیم و خیال کنیم در دستگاه خدا، در عالمی که مخلوق خداست، یک انسانی می تواند کاری بکند که مرضی خدا نیست، این هم غلط است.

تعریف توحید افعالی

در روایات ائمه هدات معصومین و در مجامع روایی مثل توحید، توحید صدوق، توحید کتاب شریف کافی، جایی که بحث از مشیت و اختیار است، همین دو نکته در روایات مکرر مورد تاکید قرار گرفته است. خدای متعال منزه است از این که در حکومت او که همه عالم در دایره حکومت و سلطنت او واقع می شود، به چیزی اذن ندهد همه چیز براساس خواست خدای متعال واقع می شود.

ساحت الهی

در روایات متعدد تأکید شده است که ساحت الهی منزه از آن است که انسان ها را محکوم به کاری کند و بهشان اراده ندهد و آن ها را مجازات کند. نه از آن طرف مبتلا به شرک شویم، و برای خدا شریک قائل شویم و بگوییم یک مخلوقی در عرض خدا در عالم می تواند کاری کند که خدا راضی نیست و نه از آن طرف که توحید افعالی را یک طور معنا کنیم که هرکسی هر کار می کند، این کار خدا و فعل خداست و اراده انسان ها نادیده گرفته شود.

معنای درست توحید افعالی

یک طوری توحید افعالی را معنا نکنیم که این اختیار و مشیتی که خدای متعال به انسان داده، نا دیده گرفته شود. انتهایش این است که همه جرم ها و گناه ها را پای خدا بنویسیم و بعد هم بگوییم این بساط جهنمی که خدا به پا کرده و انبیا را فرستاده و فرموده خوب عمل کنید، شوخی است. هیچ کسی در عالم اراده ندارد. بنابراین، ضلع سوم این گونه حادثات، این است که به اذن خدای متعال است که او این حادثه واقع می شود. این حادثه مهم که محور کائنات، دستگاه خلقت و پرستش خدای متعال است. اگر هم بگوییم اجازه خدا در کار نبوده است و دستگاه بنی امیه و ماجرای سقیفه، و بدون اینکه خدای متعال اذن تکوینی و اجازه بدهد، اینها بر مشیت خدا غلبه کردند و این کار را انجام دادند، غلط است. پس سه سه ضلع وجود دارد.

تدبیر خدا

سرانجام تدبیر خداست که این حادثه را جمع می کند و پایان کار هم با مشیت خدا رقم می خورد. از سویی، اراده سیدالشهدا علیه السلام و اصحاب و اهل بیت سیدالشهدا علیه السلام نیز هست، و از سوی دیگر، دستگاه دشمن و بنی امیه هم اراده شان حضور داشته است. حکم این سه را باید از هم جدا کرد. آنجایی که اراده دشمن عمل کرده، این اراده استکبار از مدار بندگی خارج شده و در مسیر استکبار دست به سنگین ترین معصیت ها و سنگین ترین شیطنت ها و جنایت ها زدند.

روز عاشورا

دستگاه ابلیس با تمام قوا، در مقابل خدای متعال ایستاد و با خدا دشمنی کرد و با دستگاه نبی اکرم صلی الله عالیه واله وسلم دشمنی داشت و با تمام قوا و جنود و لشکریان انسی و جنی شیاطین انس و جن را آرایش داد و در مقابل سیدالشهدا علیه السلام در روز عاشورا ایستاد و بدترین جنایت ها را به بدترین شکل ها انجام داد.

هتک ولی خدا

پیروزی و رسیدن به دنیا، به این همه جنایت احتیاج نداشت. این جنایت هایی که دشمن کرد، تشفی آن فسق خودش است. در زیارت جامعه امیرالمؤمنین است در «يَشْفِي أَبْنَاءُ الْعَوَاهِرِ غَلِيلَ الْفِسْقِ مِنْ وَرَعِكُمْ». [2] مسئله این نیست که پیروز شدن محتاج به این بود که اسب بر بدن سیدالشهدا علیه السلام بتازند. این را خود ابن زیاد در نامه ای که به عمر سعد نوشته و بیان کرده است. می گوید: به محض رسیدن این نامه، در یک جایی دور از آبادی، سیدالشهدا را محاصره کن و در کنار آب و نزدیک شریعه هم نباشد. اگر بیعت نکردند، سر او را از بدن جدا می کنی و بعد بر بدن او اسب بتاز. گرچه من می دانم بعد از کشتن، اسب تاختن فایده ندارد، ولی تصمیم گرفته ام و باید انجام شود، یعنی می خواهد ولی خدا را هتک کند. دنبال تحقیر و هتک ولی خداست. اسم این کار را نمی شود جنایت بگذاری. این کار زشت نیست. انجام دادن کار زشت در بدترین چهره است و بقیه صحنه های عاشورا هم همین طور است.

شکست ابلیس در عاشورا

محال است که ابلیس بتواند بر سیدالشهدا و دستگاه خدا غالب شود. این یک بحث دیگری است. از هر ناحیه که شما نگاه کنید، ابلیس در روز عاشورا شکست خورده است. دستگاه بنی امیه از هر ناحیه شکست خوردند. حتی پیروزی ظاهری هم نیست. رسیدن به دنیا و حکومت دنیا احتیاج به غارت کردن خیام سیدالشهدا علیه السلام و آتش زدن خیمه ها و غارت بدن حضرت نداشت.

تماشای عبادت حضرت

یک سوی کار دستگاه ابلیس است. وقتی عبادت سیدالشهدا را دید و دریافت که سیدالشهدا علیه السلام تا پای جانش با خداست و می خواهد بندگی خودش را به پایان برساند، لشکریان جن و انس خود را جمع می کند که این عبادت واقع نشود و به ثمر نرسد.

توانایی شیطان

خدا رحمت کند، یک استادی داشتیم، می فرمود: اگر شیطان بتواند، نمی گذارد این دانه را بکاری. اگر کاشتی نمی گذارد در سرزمین حاصل خیز بکاری. نمی گذارد اخلاص داشته باشی و تحویل خدا بدهی. اگر کاشتی نمی گذارد سبز شود. اگر سبز شد، سعی می کند همان نهال را بشکند. اگر مراقبه کردی نهال رشد کرد، سعی می کند از ریشه در بیاورد و اگر نتوانست، سعی می کند شاخ و برگش را بزند. اگر نتوانست میوه اش را می کَند، اگر نتوانست کِرم در میوه اش می گذارد. خلاصه نمی گذارد کار به ثمر برسد.

شیطان، دشمن آشکار

خداوند می فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ». [3] شیطان، دشمن آشکار ماست.

در روایتی آمده که شیطان ولی خدا را رصد و برای مؤمنین لشکرکشی می کند و جنود دارد. در روایات هست که گاهی یک مؤمن از دنیا می رود و به اندازه یک قبیله شیطان آزاد می شود که این ها موکل بر یک مؤمن بودند، ولی کسی را که خودش مستقیماً رصد می کند و کنترل می کند، ولی خداست. لذا در روایت هست وقتی ولی خدا به دنیا می آید، بلافاصله شیطان سران لشکریان خود را فرا می خواند و می خواهد چاره جویی کند و می گوید ولی خدا به دنیا آمده است و می گوید حالا چه می شود. می گوید این اگر به سن رشد برسد و فکری نکنیم، همه رشته های ما پنبه می شود. می گویند خب کاری ندارد، می رویم او می کشیم. می گوید من شما را برای این کار جمع نکرده ام. اگر او کشته شود، قیامت به پا می شود و مهلت ما هم تمام می شود.

تلاش ابلیس

شیطان می داند که بقای خودش به بقای ولی خداست. پس تلاش می کند او را محاصره کند. شیطان می دانست عاشورا یعنی چه. لذا تمام توانش را گذاشت. می دانست اگر سیدالشهدا علیه السلام این حادثه را زیبا به پایان ببرد و به آن عهد ازلی خودش با خدا وفا کند، دستگاه شیطان نابود می شود. لذا تلاش کرد یک نقطه ضعف در دستگاه امام حسین علیه السلام پیدا کند. تمام لشکریان جن و انسی را جمع کرد.

دیدن باطن عاشورا

عده ای وقتی عاشورا را تحلیل می کنند، ظاهر عاشورا را می بینند و سر و دست ها و نیزه ها و شمشیرها را می بینند که می جنگند. اگر پرده را کنار بزنیم و باطن عاشورا را ببینیم، یک طرف روح مقدس وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام است، و یک طرف دستگاه ابلیس. همه صفات رذیله، همه غضب ها، همه شهوات را جمع کرده که کار را یک سره کند و هر چه حضرت استقامت کرده، شیطان بیش تر از خود شقاوت نشان داده است. حضرت مقاومت کردند، او هم جنایت کرد. حضرت با این جریان کل دستگاه ابلیس را محکوم به فنا کردند.

ابلیس، پس از عاشورا

بعد از عاشورا خود ابلیس هم می فهمد که کار او تمام شده است. وقتی خون خدا ریخته شد، وقتی عاشورا به نفع سیدالشهدا علیه السلام و نبی اکرم صلی الله عالیه واله وسلم واقع شد، دستگاه حق پیروز شد. در این دنیا یک مهلت گذرایی به ابلیس داده شد. این مهلت کوتاه است. حضرت فرمود که دولت مال ماست. این یک جولانی است، یک مهلتی است که به آنها داده شده است. دولت حقیقی در دوره ظهور اتفاق می افتد.

ثواب و گناه

گاهی وقتی کسی فلان گناه را انجام دهد، به طوری متعفن می شود که جهنمیان از بوی عفونت او متنفر می شوند. در روایت نورانی هست که حضرت فرمود وقتی شما نیت ثواب می کنید، آن ملکی که موکل به نوشتن عبادت های شماست، نیت تان را می نویسد. همین که نیت خیر کنید، ولو بعداً موفق به انجام آن نشوید، قصد که می کنید، ثواب را می نویسد. منتظر نمی ماند، عمل را انجام بدهید، ولی آن مأموری که موکل به ضبط بدی هاست، شما نیت که می کنید، دست نگه می دارد و مأمور به ضبط نیست. وقتی فرد عمل را انجام می دهد، باز هم مأمور به ضبط نیست. این ملکی که موکل ثبت اعمال خوب است، گویا فرماندهی به او هم دارد. به او می گوید: ننویس، صبر کن، دست نگه دار. تا هفت ساعت. اگر بنده از کرده خود و برخورد غلطی که با خدای خودش داشته، لااقل متنبه شد و توبه کرد، اصلاً نمی نویسند، یعنی نامه عمل آلوده نمی شود و پاک و مطهر است. بعد از هفت ساعت اگر تائب نشد، می نویسند. البته اگر عمل خوبی انجام داد، ممکن است آن بدی محو شود. اگر توبه کرد، محو می گردد. حتی اگر درجه توبه یا عمل خوب آدم بالا باشد، این بدی به حسنه و خوبی تبدیل می شود.

روایتی از حضرت

راوی به حضرت عرض کرد: آقا مگر ملائکه می فهمند آدم نیت می کند که به گناه کند؟ از کجا می فهمند؟ حضرت فرمود: وقتی در کنیف باز می شود، شما بویش را نمی شنوید؟ وقتی در مزبله باز می شود، شما بوی عفونتش را نمی شنوید؟ کسی که گناه می کند، در باطنش یک روحیه متعفن و استکباری است. نیت گناه او را متعفن می کند. بوی این گناه متصاعد می شود و ملائکه که لطیف اند، می فهمند.

باطن گناه

یک عزیزی می فرمود گاهی من در مجلس از یک جانب مجلس بوی عفونت فلان گناه را استشمام می کنم و می فهمم. در آخرت که یک مقداری حجاب ها کنار می رود، این اتفاق می افتد. خلاصه باطن گناه، آلودگی است. اگر کسی حجاب برزخیش کنار برود و بتواند زشتی ها و را ببیند که در روز عاشورا در جبهه ابلیس اتفاق افتاد، نمی شود نگوید چقدر زشت است.

مستحق لعن

اگر می خواهی دزدی کنی، یک طوری دزدی کن که مجبور نشوی خون بریزی. چرا عجله می کنی؟ چرا دقت نمی کنی و مجبور می شوی هتک حرمت کنی. لذا شما وقتی این کار دشمن را می بینید، او را لعن می کنید. نه خودش را، همه جبهه تاریخی آن ها را. یک امتی را لعن می کنید. امت یعنی چه؟ امت یعنی جمعیتی که یک اندیشه غلط دارد. کسی که این گونه قضاوت می کند، در بین این امت است. دستگاه بنی امیه و یزید را تطهیر می کند. می گوید بنی امیه حق داشتند این کار را بکنند. پیغمبر خشونت کرده و اینها هم خشونت کردند. همه اینها مستحق لعن اند. کسی که زشتی کار را می فهمد، و در می یابد اینها چه کار کردند. این ها همه بدی ها را در عاشورا نشان دادند.

ظهور صفات رذیله

هیچ صفت رذیله ای نیست که در عاشورا ظهور نکرده باشد. همه جنود جهل که در حدیث عقل و جهل است و همه لشکریان ابلیس در روز عاشورا فعال بودند. این طرف هم دستگاه سیدالشهدا علیه السلام است. در دستگاه سیدالشهدا علیه السلام هم اعظم عبادات در زیباترین شکل اتفاق افتاد، یعنی زیبایی بندگی سیدالشهدا و اصحاب و اهل بیتش هم قابل ستودن نیست، چرا که محور این زیبایی خود سید الشهداست.

شرمندگی ملایک

ملائکه شرمنده اند که چرا به خدا گفته اند: «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ ».[4] وقتی عبادت سیدالشهدا را دیدند، شرمنده شدند که خدا می فرماید من می خواهم روی زمین خلیفه قرار دهم. اینها می گویند کسی را قرار می دهی که خون ریزی کند؟ نمی فهمند خلیفه یعنی سیدالشهدا. وقتی عبادت سیدالشهدا علیه السلام را دیدند، خجالت کشیدند و به خدا گفتند، ما تسبیح و تقدیس می کنیم، چرا خلیفه؟ حقیقت عبادت مال سیدالشهدا علیه السلام است که این میثاق بندگی را از قبل از این دنیا انجام داده است. از قبل از اینکه به دنیا بیاید. در رحم مادر بوده، اهل عبادت بوده است.

حسین (ع)، پیش از میلاد

این آیه قرآن درباره حضرت است: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ».[5] می فرماید به ما انسان توصیه کردیم که به والدین خودش احسان کند. این انسان کیست؟ ظاهرش همه آدم هاست. حضرت فرمود: مقصد وجود مقدس سیدالشهداست. فرمود: شاهدش این است که خدا می فرماید مادر با کراهت او را حمل کرد و وقتی هم به دنیا آورد، غصه دار بود. فرمود: کدام مادر است که موقعی که فرزند را به دنیا می آورد غصه دار باشد؟ همه خوشحال اند. این وجود مقدس صدیقه سلام الله علیها بود که قبل از تولد، ماجرای عاشورا را با او در میان گذاشته بودند

روز شکرگزاری نعمت

خدا می فرماید: ما به این انسان توصیه کردیم که به والدین خودش احسان کند. هنگامی که به چهل سالگی رسید، سید الشهدا علیه السلام یک درخواستی از خدا دارد. به من توفیق بده که شکرگذار نعمتی باشم که به من و به والدین من دادی. که این نکته لطیفی است که باید توضیح داده شود. عاشورا، روز شکرگزاری نعمتی است که خدا به حضرت داده. هم به خودش، هم به امیرالمؤمنین، هم به صدیقه طاهره، هم به رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم ).

شکر نعمت ها

عبادت حضرت در روز عاشورا، شکر همه این نعمت هاست. عاشورا عبادتی است که شکر همه آن نعمت هاست. شاید معنای این جمله این است که حضرت در روز عاشورا برای نعمت هایی که داده شده، شکرش را به جا آورده است.


[1] . مع الركب الحسينى ، محمدجعفرطبسی، ص17، الفصل الأول، تجليات الغضب الإلهي لمقتل سيد الشهداء عليه السلام ...، ص17.

[2] . بحارالأنوار، مجلسی،ج99، ص165، باب 8، الزيارات الجامعة التي يزار بهاکل امام...، ص126.

[3] . يس : 60 .

[4] . البقرة : 30 .

[5] . الأحقاف : 15 .