سخنران استاد فرحزاد

برکات و آثار ذکر لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

دو چیز برای عاقبت بخیری خیلی مهم است که یکی کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» است. خداوند می فرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ عَذَابِی».[1] یعنی اگر انسان با اعتقاد و باور «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید از عذاب من در امان است. اگر کسی یک سر سوزن خدا را باور کند کارش درست است. باورکند نه این که به زبان بگوید. تمام دشمن های اهل بیت هم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» می گفتند «الله اکبر» می گفتند. اما اگر این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یک ذره به قلبشان خورده بود آیا می توانستند امام را شهید کنند؟ آیا می توانستند با امام و نماینده او«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دشمنی کنند. پس ما دو رقم دین داریم یک دین، دین زبانی که از زبان تجاوز نمی کند. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ». [2] بعضی ها خدا را فقط با حرف و زبان عبادت می کنند. همه مسلمان هستیم، شکی نیست. هر کس بگوید «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله». با زبان اقرار به شهادتین کند قطعا مسلمان می شود بدنش پاک می شود شرائط و احکام اسلام برایش بار می شود اما آیا این مسلمان مومن هم هست یا نه؟ به اعتقاد درونی و واقعی انسان بسته هست.

گرفتاری انسان به خدای ساختگی درونیش

یک مسلمان داریم و یک مومن داریم. مسلمانی فقط اقرار به ظاهراست اما مومن کسی است که آن اعتقاد و باور و توحید و معاد، به قلب و درونش هم سرایت کرده باشد. یعنی قلبا هم معتقد باشد. «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ».[3] اعراب تازه مسلمان، بعد از این که شهادتین گفته بودند، می گفتند: ما مومنیم خدای متعال در قرآن می فرماید: نه شما مومن نیستید. مومن بودن را باید خدا و پیامبر تایید کند، امام زمان (عج) تایید کند.

ماها معمولا به خودمان نمره و جایزه می دهیم. خودمان، خودمان را تشویق می کنیم و می گوییم مومن هستیم چنان هستیم چنین هستیم. ای کاش خدا یک لطفی می کرد یک سوزن کوچک به این بادکنک ما می زد. باد کنک ها را دیده اید بعضی ها خیلی بزرگ و گران هستند اما یک سوزن ریز که به آن ها می خورد فس می کند و بادش خالی می شود. کاش به بادکنک ما هم یک سوزن می خورد.راه رسیدن به حقایق این است که این باد کنک بادش در برود. یک خدایی برای خودمان درست کردیم آن هم خودمان هستیم. چیزهایی که درست کردیم خیال هایی که بافتیم، تکیه به این وآن کردیم، عنوان درست کردیم، خانه و زندگی درست کردیم سرو صدا راه انداختیم منم، منم راه انداختیم. این خانه و زندگی و ماشین مال من است. خانه من، ماشین من، آبروی من، اگر صد تا فحش به خدا بدهند آب از آب تکان نمی خورد اما اگر به سبیل آقا بر بخورد ببین چه کار می کند.

آیت الله بهاءالدینی;می فرمودند: درقرآن آیات این طوری تکرار شده اند «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ »[4]. «أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ»[5]. «أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»[6]. «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ »[7]. خدا روی دست همه آب صاف ریخته است. خدای متعال به احترام چهارده معصوم و پیامبرها و یک عده نخبه که آن ها واقعا برای خدا می سوزند عده قلیلی را استثناء کرده است. یعنی اکثر بشر دور خودشان می چرخند. مگر این که معرفت و عشق الهی در وجودش بروز کند و بیاید دور خدا بچرخد. من پرستی خیلی خیلی زیاد است. یعنی انسان همه اش دور خودش می چرخد. من چنین هستم من چنان هستم کمی این منت را کنار بگذار. ما دوتا بت داریم یک بت خارجی ویک بت داخلی داریم. دربت خارجی آدم پول می پرستد گاو می پرستد.پول پرست ها از همه بدترند چون پول پرست ها و دنیا پرست ها، مادی صرف هستند.

اعتقاد بت پرست ها به توحید ذاتی خداوند

آیه قرآن داریم که وقتی به بت پرست ها می گفتند چرا بت می پرستید؟ می گفتند: «الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ في ما هُمْ فيهِ يَخْتَلِفُونَ». [8] یعنی خدا را قبول داشتند منتهی توحید در عبادت نداشتند. (توحید ذات را قبول داشتند.) «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ». [9] اگراز آن ها می پرسیدند که آقا آسمان و زمین را کی خلق کرده است؟ نمی گفتند بت خلق کرده است می گفتند می خواهیم این بت را واسطه و شفیع پیش خدا قرار بدهیم. خدا می گوید نه این ها اصلا منشا اثر نیستند منشا اثر فقط خداست. باز درآن صورت، یک رگه عبادت و توحید درونش بوده است. اما مادی پرست ها، پول پرست ها، جنس پرست ها، زن پرست ها، بچه پرست ها این ها خیلی زیادند.

ریاکاری آفت بزرگ امت اسلامی

اکثرا هر کدام بتی داریم باید ریشه یابی بکنیم ببینیم آن بت بیرونی را برای چه می پرستیم؟ علتش این است که می خواهیم بت درونیمان را تسکین بدهیم. ما گاهی شاخ و برگ ها رامی زنیم بت های کوچک را می زنیم امام بت بزرگ را از بین نمی بریم. بت مهم است یا آنی که او را درست می کند؟ این بت سنگی را کی درست کرده است؟ بنده درست کردم. پیامبر خدا(ص)می فرماید: من بر این امت از این بت پرستی نمی ترسم. (بت سنگی و چوبی دیگر در این امت رنگ و حنا ندارد. از این می ترسم که بت دو پا درست کنند ازآدم پرستی و ریاء، از این که به خاطر این و آن کار را بکنند تا مردم بد نگویند.) فرمود: من برای شما ازریا کاری می ترسم.

خوف این دارم که شب اول قبر یا روز قیامت پرونده امان باز بشود یک عمل صد درصد خالص برای خدا پیدا نشود. از بس که عمل ناخالص زیاد است. به این حاج آقا سلام کردیم چون باهاش کار داریم، به این حاج آقا سلام کردیم چون تو دارایی شهردایی است، به این یکی سلام کردیم که گوشت خوب، نان خوب، میوه خوب به ما بدهد. برای خدا به کی سلام کردیم. برای خدا، یعنی این که هیچ نفعی برای تو نداشته باشد شاید ضرر هم دلشته باشد. پیا مبر می فرماید: ریا در این امت غوغا می کند.

روز قیامت خدا می گوید ای ریا کار برو مزدت را از همان مردمی که برایشان ریا کردی بگیر. درهیئت ها به هم دیگر می گویند هیئت بغلی دارد می آید محکم تر بزنید. امان از قربة الی الله شکمی، حلقی و تظاهر، امان از این چشم و هم چشمی، عزاداری ها به خاطر این شده که من از او عقب نمانم نه به خاطر این که برای خدا باشد.

روایاتی از ائمه علیهم السلام برای تشخیص ریا

در روایت داریم اگر در یک شب ظلمانی یک مورچه ریز سیاه روی سنگ سیاه راه برود کدام چشم می تواند دراین شب تاریک، این مورچه ریز و سیاه را که در روی این سنگ سیاه راه می رود را ببیند؟ (مگر این که کسی نور خدایی داشته باشد.) تشخیص ریا هم به سختی است مگر این که خدا یک نوری بدهد بگوید این جا داری ریا می کنی. خداوند متعال می فرماید: من جنس خالص برمی دارم اگر کسی نود و نه درصد کاری را به خاطر رضای من انجام داد و یک درصدش را دلخوشی دیگران، من نود و نه درصدم را برای آن یکی دیگر می بخشم. «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»[10]. خداوند می فرماید: درعبادت من احدی را نباید شریک کنید اگر شریک کردید من سهمم را به او می دهم. آقایی هفتاد تا مدرسه ساخت. التماسش می کردند اسمت را بگو در روزنامه و صدا و سیما بگوییم می گفت نه نمی گویم. مردم هم التماس می کنند بیا خرابش کن بیا جهنمی بشو بیا ثواب هایت را آتش بزن می گفت: می ترسم اگر اسمم در روزنامه نوشته بشود از جایی که باید نوشته بشود پاک بشود.

وقتی به بیمارستان برای عیادت قوم وخویش می روید شاید دیده باشید تختی هست که سی نفر دورش را گرفتند و یک عده بیرون منتظرند دیگر جا نیست. تخت بغلی را هم نگاه بکنید می بینید یک نفر هم به عیادتش نیامده است. چرا؟ خیلی واضح است. این آقا تو شهرداری کارمی کند. این آقا در دارایی مشغول است. این آقا رئیس فلان جا است. رئیس بانک است. این آقا پول دارد اسم و رسم دارد. همه این اشخاص با او کار دارند. این قدر برایش کمپوت و گز و سوهان آوردند اگر بخورد ده بار سکته می کند. ولی تخت بغل دستی چون پول و شهرت ندارد، رئیس نیست کسی به عیادتش نیامده است. در جامعه همه مان دچار این ها هستیم. چرابه این حاج آقا سلام کردی به آن یکی سلام نکردی؟ برو خودت را معاینه بکن چرا به این دست به سینه گرفتی؟ چون بااو کار داری. بعضی ها صراحتا به من می گویند :ما با حاج آقا کار داریم. من هم می دانم بامن کار دارید. اصلا کسی بدون علت سلام می کند.ملا احمده نراقی می فرماید: یکی که سلام می کند بی خودی سلام نمی کند. اهل دنیا بی خودی سلام کردنشان را هدر نمی دهند. به این روش معامله می کنند. آقای خیلی محترمی درهمین قم است. اسم ببرم عموما می شناسید. گفت: یکی از این مریدهای که پشت سر ما نماز می خواند، ما را داغ کرد. گفتم چرا؟ گفت: ما رفتیم مغازه اش پارچه خریدم . گفت آقا مابه شما ارادت داریم، پشت سر شما نماز می خوانیم. صد تا منت سرما گذاشت. پارچه ای به ما داد. مثلا متری چند هزار تومان. خریدیم ودوختیم. خدا را شکر به ما چه قدرزیرقیمت داد. چند روز بعد به آقایی برخورد کردیم دیدیم همان لباس و پارچه تنش است. گفتم: آقا این را متری چند خریدید. اگر من متری مثلا چهار هزار تومان خریدم گفت که من متری دو هزار تومان خریدم. گفته بود پول آقا تبرک است دو برابر بهش بندازیم، متوجهی؟ پناه به خد می بریم.

  • گر مسلمانی از این است که حافظ داردوای اگر از پس امروز بود فردایی

اخلاص در اعمال و معاشرت ها

آیت الله بهاءالدینی می فرمود: بیست سال مواظب رفتار امام بودم. بیست سال در معاشرتش بودم. یک بار هم ندیدم که بر سید احمد زنجانی جلو بیفتد. هرکجا که جلسه و درس و نماز بود می رفتیم آیت الله زنجانی را جلو می انداخت. یعنی امام حس می کرد ایشان یک فضیلتی دارد شخصیتی دارد روی این اعتقادش عمل می کرد. ما خیلی وقت ها به خیلی ها که از ما برترند حتی جواب سلامشان را هم نمی دهیم.

آیت الله زنجانی می فرمود: یک کسی بود همیشه می آمد پشت سر ما سجاده و مهرمی انداخت و نماز می خواند. یک شب من سحر برای نماز شب و دعا بیدار شدم. دیدم از خانه سرو صدا دارد می آید. خوب که دقت کردم دیدم، دزد آمده، دارد اساس ها راجمع می کند. دیدم من پیرمرد نمی توانم با او مقابله بکنم در تاریکی رفتم در خانه بستم نشستم ببینم این آقا دزده چه کار می کند. فهمیدیم که آقا دزده همان آقایی است که پشت سر من هر روز می آید نماز می خواند. (آقای کافی می گفت: از منبر که برگشتم دیدم همین هایی که پای منبر آمده بودند وسایلی ازماشین را دزدیدند.)

در روایت داریم که «وَ أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ»[11]. یعنی عمل هایتان را خالص بکنید. طلا فروش ها یک چیزی دارند عیار طلا را مشخص می کنند. خدا هم نقاد دارد یعنی انتقاد و نقد می کند که آیا این کار برای خداست یا برای خدا نیست. روایت داریم که می فرماید: عملت را هرچه می توانی خالص کن آن که می خواهد نقدش کند خیلی خبره است.

آقایی می گفت: مشهدی حسن نفت فروش بود که برای ما نفت می آورد. ده، بیست سال نفت فروش بود درخانه ها نفت می آورد. یک موقع هایی هم نفت واقعا معضل داشت نفت کوپنی بود می آوردند، نمی آوردند. خوب ما به این مشهدی حسن علاقه مند بودیم و با او خوش وبش داشتیم. یک روزی این آقای مشهدی حسن در کوچه با ما برخورد کرد سلام و احوال پرسی و گفت: فلانی شما ده، بیست روز خیلی سرو سنگین شدید. به من سلام نمی کنید جواب سلامم را هم خوب نمی دهید. فکر کردم دیدم درست است یک ده، بیست روز که من سر سنگین شدم. سلام به آقا نمی کنم احوال پرسی هم نمی کنم. گفت: فلانی به قبل از این بیست روز هم نگاهی بینداز، قبل از بیست روز وقتی من را می دیدی می گفتی سلام مشهدی حسن احوال شما چطوراست بچه ها چطورند، صبحکم الله، تقبل الله اعمالکم، چنین وچنان، خیلی گرم وپر پیاز وداغ با من احوال پرسی می کردید. گرم می گرفتید. دیدم راست می گوید. گفتم راست می گویی اول ازم اقرار گرفت آدم فهمیده ای بود. بعد گفت: فکر کردی چرا بیست روز به من سلام نمی کنی گرم نمی گیری؟ گفتم: نه، گفت: به خاطره این که گازت را وصل کردند. متوجهی، اینجا خیلی حرف است. یعنی ارتباط من با شما فقط به خاطر نفت بوده است. بیست سال سلام کردی قربة الی النفت، تو آدم موحدی هستی باید برایت سجده کنیم چون فقط برا نفت سلام می کنی. دلیلش این است که چون گازت وصل شد دیگر به من نیاز نداری دیگر سلام دادن تعطیل شد. برای چه می گفتی صبحکم الله مشهدی حسن، قربانت، حالت چطوراست، چنانی چنینی، یعنی مشهدی حسن زمستان یادت نره هوای مارا داشته باشی. ازتمام سلام هایت بوی نفت می آید. تمام سلام هایت آتش ازش می آید. برو یک فکری به حال خودت بکن چطور شد گازت وصل شد دیگر سلامت قطع شد جواب سلام مرا هم نمی دهی چون واسطه از بین رفت واسطه خدا نبوده، نفت بوده است.

به خاطر خدا به عیادت مریضی بروی، دست مظلومی را بگیری، سلام بکنی، به یکی احترام بکنی، به یکی جا بدهی کارت درست و خالص است.

علی علیه السلام در زمان ازدواجش

در موقع ازدواج حضرت امیر آمدند به پیامبر گفتند: دامادت دختر شما را کجا می خواهد ببرد؟ چون از مکه هجرت کردند مدینه جایی نداشتند همه اشان مهمان دیگران بودند. فرمودند: چه می دانم کجا می خواهد ببرد. خود مسلمان ها آمدند گشتند یک خانه ای بود که صاحبش حارثه بن مالک یاحارثه بن انصاری بود ایشان خانه بزرگی داشتند که چند تا اتاق داشت. چند ازاتاق هایش را به مسلمان هایی که هجرت کرده بودند داده بود. گفتند آقا فلانی یک اتاق خالی دارد. حضرت فرمودند: ما از بس به این رو زدیم اتاق هایش را برای مسلمان ها گرفتیم رویمان نمی شود بگوییم. خبر به خودش دادند که امشب پسرعمو و داماد پیامبر می خواهد عروسی بکند جا ندارد. آن شخص خودش پیش پیامبر آمد و عرض کرد آقا من افتخار می کنم که دختر و داماد شما عروسیشان در خانه من باشد خانه من تبرک بشود. اصرار و التماس کرد یک اتاق به آنها داد آمدند آنجا عروسی کردند.

حضرت خدیجه علیهاالسلام مادر امت اسلامی

طبق نص قرآن حضرت خدیجه3مادر ماها است. یعنی علاوه برسیدها، ما هم مادر داریم مادرمان حضرت خدیجه و پدرمان پیامبر خدا و امیرالمومنین7هستند. پیامبر6فرمودند: «قَالَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[12]. من وعلی دو پدر این امتیم. حضرت خدیجه کبری3خانمی بود که از مال و آبرویش گذشت. چقدرخواستگار و بروبیا داشت، هشتادهزار شتر داشت. اما همه این ها را فدای پیامبر کرد. عشق داشت معرفت داشت قبل از این که پیامبر به پیامبری برسد فهمید که این آقا برجسته است. پیامبر ما وقتی با حضرت خدیجه ازدواج کرد نه پول داشت نه خانه داشت یک اتاق مستاجری هم نداشت. من سال قبل برای رفقا عرض کردم هم امیرالمومنین وهم پیغمبر خدا وقتی ازدواج کردند شب عروسی متوجهی یک اتاق اجاره ای نداشتند خانمشان را به اتاق اجاره ای ببرند. برید تاریخ و بخوانید هم پیامبر اول شخصیت عالم وهم امیرالمومنین7که همسری مثل حضرت زهرا3شب عروسی یک اتاق اجاره ای هم نداشتند. حضرت خدیجه شب عروسیش با پیامبر ما (که خانه نداشت و در خانه عمویش زندگی می کرد.) در محضر پیامبر خدا زانو زدند و گفتند: آقا یک وقت نگران خانه، مال، پول وجا نباشیند این صندوق های پول وجواهر، این هم کلید زندگی، آقا جان مال، مال شماست. خانه، خانه شماست. منم کنیز شما هستم. کدام ثروتمند حاضر است خودش را این طور زمین بزند. آن هم یک خانم، اما طرفش را شناخته بود.

حضرت خدیجه علیهاالسلام بانوی محبوب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

قرآن می فرماید: «أَ لَمْ يجَدْكَ يَتِيمًا فَاوَى وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَى وَ وَجَدَكَ عَائلًا فَأَغْنىَ ».[13] آیا تو یتیم نبودی ما تو را پناه دادیم. عائل یعنی بی مال وفقیربودی «فَأَغْنىَ » بعضی مفسرین گفتند: «فَأَغْنى فأغناك بمال خديجة و بالغنائم و بالقناعة و الرضى بما أعطاك»[14]. آیا تو کسی نبودی که خانه نداشتی اتاق اجاره ای هم نداشتی اما خدیجه ای به شما دادیم که مال وثروت برایت بیاورد به مال حضرت خدیجه بی نیازت کردیم. حضرت خدیجه خیلی بزرگواربودند گردن تک تک ما حق دارد. از شخصیت هایی که محور اساسی دور پیامبر بودند مثل حضرت علی7 یکی هم حضرت خدیجه3بود که با جان و روح پیامبر را کمک می کرد. خیلی کمک و یار عجیبی برای پیامبربودند.

پیامبر ما از ایثار حضرت خدیجه3خیلی قدردانی کردند شما کجا سراغ دارید یک شخصیتی بعداز فوت همسرش بنشیند گریه کند پیامبر ما بارها می نشتند و گریه می کردند. بارها گوسفند کشتند و برای دوستان حضرت خدیجه3هم سهمی فرستادند. بعضی از زنان پیامبر می گفتند: یک زن مسنی بوده که فوت کرده است چرا دیگر اینقدر برایش گریه می کنید؟ پیامبر می فرمودند: شما چه می دانید «بَكَى رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ خَدِيجَةُ وَ أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا»[15]. چه کسی برای من مثل خدیجه می شود. او به من کمک کرد زمانی که مردم مکه از من دوری کردند. او به من ایمان آورد مردم مرا تکذیب کردند. اولین بانویی که ایمان آورد حضرت خدیجه 3 بود و گفت: آقا من خیلی جلوتر ایمان آوردم الآن دارم اظهار می کنم.

سه وصیت حضرت خدیجه علیهاالسلام به پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم

در شجره طوبی، مرحوم مازندرانی نقل کرده است که حضرت خدیجه3روزهای آخر عمرشان در بستر بیماری خوابیده بودند حضرت محمد6برای گوش دادن به وصایا و خدا حافظی کنار بالین خدیجه3آمدند. آن لحظه های آخر خیلی مهم است. (آقای بزرگواری می فرمودند: من هر چند روز یک بار از همسرم حلالیت می طلبم و می گویم مرا حلال کن. به پدرو مادرت بگو شما را حلال کنند. به خدا قسم اگر حلال نکنند گیریم. در مورد زنان هم همین طوراست تا شوهرشان حلال نکنند گیر هستند. روز قیامت یک گردنه ای، پاسگاهی هست تا همدیگر را حلال نکنیم رد نمی شویم. در آنجا اگر بنا به طلبکاری و بستانکاری باشد همه گیرند.) کنار بستر حضرت خدیجه3نشست وصایای حضرت را گوش می دادند در وصیت اول عرض کرد یا رسول الله مرا عفو کن من در حق شما کوتاهی کردم. با این که ثروتش را داده بود هستیش را فدا کرده بود اما در مقابل پیامبر احساس کوچکی و شرمندگی می کند. یا رسول الله 6 از من بگذر من را حلال کن. حضرت6فرمودند: ای خدیجه من از تو گذشتم من از تو راضیم تو که نهایت جد و جهد و کوششت را در راه من کردی. من ازتو راضیم.

بانو گفت: وصیت دوم من این است بعد از من یک یادگار از من می ماند. (چون همه فرزندان حضرت خدیجه از دنیا رفته بودند یک دختر پنج ساله هم یادگار خدیجه است به این فاطمه هم خیلی علاقه مند بود اوهمان نوزادی است که در رحم باخدیجه 3 حرف می زد تسلی دل مادر بود) ای پیامبر بعد از من فاطمه یتیم و غریب و بی مادر می شود یا رسول الله تو در حق دخترم هم پدری بکن هم مادری بکن. حضرت محمد6فرمودند: چشم خاطرت جمع باشد. در بعضی روایات داریم که به اسماء خصوصی سفارش کردند اسماء شب عروسی دخترم مادر ندارد شب عروسی دختر به مادر نیاز دارد عوض من در حق دخترم مادری بکن. شب عروسی پیامبرخدا دیدند که اسماء نمی رود. حضرت محمد 6 فرمودند: که اسماء مگر من نگفتم همه پراکنده بشوید چرا تو نمی روی؟ گفت: آخه مادر فاطمه، حضرت خدیجه 3 سفارش کرده من هوای این دختر را داشته باشم. که پیامبر هم به یاد حضرت خدیجه به گریه افتاد.

بانو در وصیت سومشان فرمودند: یا رسول الله من خجالت می کشم بگویم به دخترمان فاطمه می گویم به شما بگوید. پیامبر از اتاق بیرون رفتند. فاطمه زهرا3 کنار مادر آمدند. عرضه داشت فرزندم من از قبر می ترسم دوست دارم پیامبر، پدرت آن عبایی که موقع وحی دوشش می انداخت آن را کفن من قرار بدهد. از درخواست یک عبا از پیامبر خجالت می کشم. پیامبر خدا وارد حجره شدند فاطمه زهرا3عرض کردند پدر جان مادرم تقاضا دارد که این عبای خودتان را کفن او قرار بدهید که از عذاب قبر در امان باشد. حضرت خدیجه3از دنیا رفتند پیامبر خدا بدن همسر را غسل دادند خواستند کفن کنند جبرئیل نازل شد کفنی از کفن های بهشت آورد. گفت: یا رسول الله خدا سلام می رساند و می فرماید: کفن خدیجه با ماست. اگر شما خوب باشی خدا از بهشت کفن برایت می فرستد پیامبر خدا بدن همسرش را با کفن بهشتی کفن کرد. با عبایی که به دوش مبارکش می انداخت بدن مبارک همسرش را کفن کرد و در قبر گذاشت.

ذکرمصیبت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام

درتاریخ نوشتند پیامبر6وقتی بعد ازبه خاک سپردن حضرت خدیجه3منزل آمدند فاطمه زهرا3دوره پیامبر می چرخد و گریه می کند آقا جان من از شما مادر می خواهم مادرم را چه کار کردی کجا بردی هی اشک می ریزد ناله می زند سراغ مادر را می گیرد. باز جبرئیل نازل شد یا رسول الله خدای متعال می فرماید: مقام و درجه حضرت خدیجه را به فاطمه زهرا3 نشان بده دلش آرام بشود. فاطمه زهرا3 نگاه کرد دید در بهشت کنار حضرت مریم و آسیه است دل فاطمه زهرا3تسلی پیدا کرد.

عرض کنیم یا رسول الله اگر فاطمه مادر از دست داد شما بودید جبرا ئیل آمد تسلی دادند اما وقتی شما از دنیا رفتید آیا آمدند فاطمه زهرا3را تسلی بدهند. فاطمه جان

  • چه نیکو با تو همدردی نمودندکه با اتش در بیت گشودند

خدایا به حقه بی بی فاطمه زهرا گناهان مارا ببخش و بیامرز. به حق صدیقه طاهره فرج فرزندش مهدی را تعجیل بگردان. قلب امام زمان(عج) از ما راضی بگردان. همه مارا از شیعیان خالصش تربیت بگردان. الهی به حق محمد و آل محمد لحظه ای و آنی مارا به خودمان وا مگذار. آن به آن به ایمان وولایت ما بیفزای. همه ما را از شیعیان اهل بیت قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهل بیت جدا مگردان. خدمتگذاران به قران و مملکت ومقام معظم رهبری وجوان های ما در پناه امام زمان(عج) حفظ بفرما. هدیه کنیم به روح همه گذشتگان صلوات بر محمد و آل محمد.


[1] . مستدرك الوسائل/محدث نوری/5/363/36- باب استحباب التهليل و اختياره ...ص:356

[2] . الحج : 11

[3] . الحجرات : 14

[4] . الأنعام : 37

[5] . النمل : 73

[6] . البقرة : 100

[7] . الأعراف : 17

[8] . الزمر : 3

[9] . لقمان : 25

[10] . الكهف : 110

[11] . بحارالأنوار/مجلسی/13/431/باب 18- قصص لقمان و حكمه ..... ص :408

[12] . ابحارالأنوار/مجلسی/16/ 95/ باب 6- أسمائه صلى الله عليه و آله و...ص:82

[13] . سورة الضحى :6،7،8

[14] . الجديد في تفسير القرآن المجيد/ سبزواری نجفی/ ج 7/ ص: 382

[15] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ج 43/131/باب 5 تزويجها صلوات الله عليها....ص :92