دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

الیگارشی oligarchy

No image
الیگارشی oligarchy

اليگارشي، ثروت، مالكيت، حكومت، افلاطون، ارسطو، فلسفه ي سياسي، انديشه ي سياسي، علوم سياسي

نویسنده : سيد محمد ذوالفقاري

الیگارشی در لغت به معنای گروه اندک، و در اصطلاح، نظام سیاسی‌ای است، که در آن گروه اندکی با شیوه‌ی غیر دموکراتیک و بر اساس تکیه بر ثروت حکومت می‌کنند، و بیش از هر چیز در پی تامین منافع خود هستند.

مفهوم الیگارشی به‌عنوان یک شکل از اشکال حکومت در اندیشه‌ی دو فیلسوف بزرگ سیاسی یعنی افلاطون و ارسطو مطرح است، که به تفکیک و تفصیل به آن می‌پردازیم.

الیگارشی در اندیشه و آثار افلاطون

افلاطون در کتاب جمهور [کتاب هشتم جمهور] طبقه‌بندی‌ای از دولت‌ها ارائه می‌دهد که در آن پنج نوع دولت برحسب میزان فضیلت به صورت نزولی معرفی می‌کند. که عبارتند از: دولت کمال مطلوب یا آرمانی، و از آن پس تیموکراسی، الیگارشی، دموکراسی و تیرانی، که در پایین‌ترین جای این طبقه‌بندی قرار دارد.[1] به اعتقاد افلاطون در کتاب جمهور دولت کمال مطلوب ممکن است دست‌خوش چهار مرحله از فساد شود؛ یعنی از جمهوری کمال مطلوب به تیموکراسی یا فرمانداری نظامی، از آن به الیگارشی و سپس به دموکراسی و سرانجام به تیرانی یا ستمگری تبدیل شود. از این میان الیگارشی زمانی رخ می‌نماید که فرمانروایان در نتیجه‌ی عشق به ثروت از راه خود منحرف شوند.[2]

از آنجا که افلاطون بین نظام دولت و نظام روح آدمی توازی و تناظر می‌بیند، نظام الیگارشی را نتیجه‌ی تغییر روحیه‌ی انسان تیموکرات می‌داند، بر این اساس، به عقیده‌ی افلاطون انسان تیموکرات در اثر سوء تربیت، ثروت‌اندوزی و نفوذ حرص در وجودش به تدریج روحش فاسد شده و در اثر این روحیه‌ی آزمند نظام تیموکراسی به انحطاط کشیده می‌شود، و به سوی نظام پایین‌تر یعنی الیگارشی می‌رود. افلاطون می‌گوید «همان گنجی که هرکس طلای خود را در آن انبار می‌کند باعث تباهی حکومت [تیموکراسی] می‌گردد».[3] همچنین اضافه می‌کند که انسان تیموکرات که حریص شده «توان‌گران [ثروتمندان] را ستایش می‌کند و امور کشور را بدست آنان می‌سپارد».[4]

همان‌گونه که افلاطون اشاره کرد، وجه مشترک تیموکراسی و الیگارشی وجود آزمندی در جامعه‌ی تیموکراسی است. وقتی جامعه‌ی تیموکراسی به واسطه‌ی نفوذ حرص و ثروت‌اندوزی نزول کرد الیگارش‌ها بر جامعه مسلط می‌شوند. الیگارش‌ها می‌گویند جوهر اشرافیت همان پول است.[5]

افلاطون در کتاب هشتم جمهور در معرفی الیگارشی می‌گوید «الیگارشی حکومتی است که مبنای آن ارزیابی اموال است، به این کیفیت که زمامداری با کسانی است که صاحب مال باشند، و فقرا از شرکت در کار حکومت محرومند».[6]

اما افلاطون در کتاب سیاست‌مدار یک طبقه‌بندی دو سویه از حکومت‌های قانونی و غیرقانونی ارائه می‌دهد، که با آنچه در جمهور آمده متفاوت است. اساس تقسیم و طبقه‌بندی در این کتاب به نسبت افراد هیئت حاکمه‌ای است که قدرت نهایی را در دست دارند.[7] ما حصل افکار افلاطون در این مورد را می‌توان این‌گونه تلخیص نمود:

الف) دولت کمال مطلوب و آرمانی، جمهوری (کامل اما غیرقابل اجرا)؛

ب) دولت‌های رعایت‌کننده‌ی قانون:

1. منارشی (پادشاهی): فرمانروایی قانونمند یک نفر، که بهترین دولت است.

2. آریستوکراسی (اشراف‌سالاری): فرمانروایی قانونمند چند نفر، که دومین از بهترین دولت‌هاست.

3. دموکراسی مبتنی بر قانون (مردم‌سالاری): فرمانروایی قانونمند و میانه‌رو عده‌ی زیاد یا اکثریت است؛ که بدترین از دولت‌‌های قانونمند و بهترین دولت از میان دولت‌های بی‌توجه به قانون است.

ج) دولت‌های بی‌توجه به قانون؛ نیروی هدایت‌گر دلخواه است، و قانون آن‌ها را محدود نکرده است:

1. تیرانی (ستم‌گری): فرمانروایی غیر قانونمند یک نفر، که بدترین نوع همه‌ی دولت‌هاست.

2. الیگارشی (سالاری توان‌گران): فرمانروایی غیر قانونمند چند نفر، که بعد از بدترین دولت قرار دارد.

3. دموکراسی (مردم‌سالاری) غیرقانونمند: فرمانروایی دل‌خواه و افراطی عده‌ی زیاد، که چون غیرقانونمند است، بد است اما از تیرانی و الیگارشی کم خطرتر است.[8]

اگر بنیان حکومت بر ثروت گذاشته شود الیگارشی شکل می‌گیرد.[9] افلاطون الیگارشی را حکومتی می‌داند که در آن ثروت منشاء قدرت و اعتبار سیاسی است؛ و چون توان‌گران همیشه به شماره اندک هستند، حکومت در دست اقلیتی انگشت شمار است.[10]

افلاطون عیوب حکومت الیگارشی را چنین بیان می‌کند:

· حصاری به گرد حکومت کشیده می‌شود و مقام‌ها مختص ثروتمندان و فرزندان آنان می‌گردد، و از ورود استعدادهای عالی بیرون از طبقه‌ی ثروتمند به حکومت جلوگیری می‌شود.

· این چنین جامعه‌ای واحد و یکپارچه نیست، بلکه مردم آن به دو گروه متخاصم تبدیل گشته، ثروتمندان و تهیدستان به چشم دشمن به یکدیگر نگاه می‌کنند.

· زمامدار این جامعه نمی‌توانند با دشمن بجنگند، زیرا می‌ترسند مردم را مسلح کنند، و مردم بجای جنگ با دشمن او با خودش بجنگند. در نتیجه از مردم تهیدست جامعه خود بیشتر از دشمن می‌ترسد.

· در جامعه‌ی الیگارشی گروهی از مردم بیش از حد ثروت‌مند و گروهی بی‌نهایت فقیر هستند، این شکاف طبقاتی و وجود انبوه تهیدستان و گدایان باعث می‌شود، از درون این ییچارگان افراد دزد، راهزن و جنایت‌کار بیرون آیند.[11]

به نظر افلاطون دولت الیگارشی، که قدرت را به صورت انحصاری در دست توان‌گران قرار می‌دهد، بیشتر در معرض برافتادن قرار می‌گیرد، تا حکومت‌های دیگر از همین دست، که بخشی از قدرت را با رعایت احتیاط در کف مردم می‌گذارند، مثلا به این صورت که به آنها اجازه شرکت در انتخاب اولیای امور را می‌دهند ولی اجازه‌ی احراز مقامی را به آنها نمی‌دهند.[12]

الیگارشی در اندیشه و آثار ارسطو

ارسطو نیز مانند افلاطون دولت‌ها را در کتاب سیاست (کتاب سوم بخش پنجم) دسته‌بندی می‌کند،[13] طبقه‌بندی و تقسیمی که ارسطو در مورد حکومت‌ها قائل می‌شود، بر اساس تعداد کسانی است که حکومت می‌کنند؛ و سپس مبتنی بر غایت و هدفی است، که اقدامات دولت و اعمال حکومت متوجه آن می‌باشد. در نگاه ارسطو غایت حقیقی دولت ترقی و تعالی اعضای خود می‌باشد؛ و زمانی که حکومتی در راه تامین چنین هدفی قدم بردارد نوع دولت، دولت صالحه است و چنانچه هدف حکام فقط تامین منافع هیئت حاکمه باشد، و نیازهای شهروندان را در نظر نگیرند دولت از نوع فاسد است.[14]

طبقه‌بندی ارسطو از دولت‌ها:

الف) دولت‌های صالح، که به منافع عمومی می‌اندیشند:

1. پادشاهی: فرمانروایی یک نفر انسان با فضیلت؛

2. آریستوکراسی (اشرافی): فرمانروایی چند نفر با فضیلت؛

3. پولیتی (جمهوری): دموکراسی میانه‌رو، و تا حدودی حکومت مردم بر مردم است، که کمترین خوبی حکومت خوب را دارد.

ب) دولت‌های فاسد که به منافع عمومی بی‌توجه‌اند:

1. تیرانی (ستمگری): فرمانروایی یک نفر، انسان خودخواه نفع‌پرست؛

2. الیگارشی: فرمانروایی چند انسان خودخواه ثروتمند؛

3. دموکراسی: فرمانروایی توده مردم و افراطی است.[15]

به اعتقاد ارسطو الیگارشی نوع فاسد حکومت آریستوکراسی است، یعنی در آن ثروتمندان غیر عادل و اشراف فاسد حکومت می‌کنند.[16]به اعتقاد ارسطو دارالشوری، سازمان عمال دولت و دستگاه قضایی پایه‌های حکومت هستند. بر این اساس دارالشوری در حکومت الیگارشی مجمعی است صنفی مرکب از شهروندان بسیار ثروتمند و با اختیارات نامحدود، اساس انتخاب قضات و عمال دولت بر میزان املاک وسیع و دارایی‌های کلانی است که در تصرف دارند. هیئت منصفه هم از عده‌ی معدودی شهروندان که دارای املاک وسیعی می‌باشند تشکیل می‌شود.[17]در حکومت الیگارشی مشاغل حکومتی میان عده‌ی معدودی از افراد مرکب از ثروتمندان تقسیم و تمرکز یافته، و تفویض مشاغل و خدمت در حکومت به‌موجب اعتبار ملکی است.[18]

در نگاه ارسطو عیب اصلی الیگارشی و دیگر انواع حکومت این است که به جای تامین خواسته عمومی، درصدد حفظ منافع خود هستند. مثلا الیگارش‌ها منافع خود، یعنی توان‌گران را به بهای پایمال شدن منافع تهیدستان خواستارند.[19]

ارسطو معتقد است الیگارشی انواعی دارد. او بر این باور است که همه‌ی حکومت‌ها کما بیش اولیگارشی‌اند، و میزان الیگارشی آنها به درجه‌ی تمرکز مالکیت و محدودیت‌های شرایط مالکیت لازم برای رای دادن، و رسیدن به مقامات عمومی بستگی دارد. اگر مالکیت، و بنابراین قدرت سیاسی خیلی متمرکز نباشد، و اگر الیگارشی از امتیازات خود سوء استفاده نکند، می‌توان دولتی قانونی و پایدار به وجود آورد. خطر و زیان شکل اولیگارشی حکومت آن است که ممکن است الیگارشی‌تر شود، یعنی تمرکز قدرت بیشتر و بیشتر شود، و اگر کنترل و مهار کردنی در کار نباشد، نارضایتی و شورش در میان مردم به وجود می‌آید.[20] الیگارشی هرچه افراطی‌تر شود شکننده‌تر می‌شود.

در پایان این نکته‌ قابل توجه و ذکر است که در تفکر سنتی و کلاسیک مثل مورد این نوشتار، در تحلیل ساختار قدرت به قله‌ی هرم قدرت و جایگاه سرازیری قدرت توجه می‌شود؛ در حالی که در تفکر مدرن به قاعده‌ی هرم قدرت توجه می‌شود، به این معنا که در تفکر جدید از منشاء قدرت و خواستگاه قدرت بیشتر گفتگو می‌شود که بر اساس آن دولت‌ها به دموکراتیک و اقتدارگرا تقسیم می‌شوند. بر این اساس در تفکر کلاسیک در تحلیل قدرت نگاه از بالا به پایین است ولی در تفکر مدرن جهت نگاه معمولا از پایین به بالاست.

مقاله

نویسنده سيد محمد ذوالفقاري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

هویت زنانه در تندباد تاریخ

هویت زنانه در تندباد تاریخ

✍️ سعید احمدی
سگ کی؟

سگ کی؟

✍️ سعید احمدی 
کارهای کثیف

کارهای کثیف

✍️ سعید احمدی 
الهیات جنگ...

الهیات جنگ...

یادداشت

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله):«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.»

پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: «براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.» (جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)
No image

امام حسین (ع): «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»

«مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.»
Powered by TayaCMS