- بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنیخون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
- آخر الامر گل کـــــــوزه گـران خـواهی شدحـالیا فـکـر صـبو کـن که از بـاده کـــنی
- گر از آن آدمیانی که بـهشتت هوس اســــت عـیـش بـا آدمـی چـنـد پـری زاده کــــنی
- خاطـرت کی رقم فــــــــیض پذیرد هـیهـات مـگر از نـقـش پـراکـنده ورق ساده کــنی
- تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گـــــزاف مگـر اسـبـاب بـزرگـی هـمه آمـاده کنــی
- اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنـــــــان گـر نـگـاهی سـوی فرهاد دل افتاده کــنی
- کار خود گر به خدا باز گذاری حافـــــــــظ ای بـسـا عـشق که با بـخت خدا داده کـنی
یکی از خاصیت های مهم صلوات این است که شیطان را از انسان دور می کند. در روایت داریم: «الشیطان اثنان شیطان الجن و شیطان الانس» شیطان هم به صورت انسانی است و هم به صورت جنی است. یعنی انسانهایی که کارهایی شیطانی انجام می دهند و مردم را از راه خدا دور می کنند نیز شیطان هستند. شیطان جنسیتش از جن ها است. شیطان به قدر مقامش بلند بود. که در آسمان چهارم معلم ملائکه شده بود.
شیطان و اعوان و انصارش با یاد خدا از انسان دور می شوند. «و من یعش عن ذکر الرحمن مقیض له شیطانا و هو له قرینا» هر وقت کسی خدا را فراموش کرد خدا برایش یک شیطان را مسلط می کند.شیطان تاریکی و بدی است. یاد خداهم نور و جمع کل خوبی ها است. هر چه قدر که نور باشد تاریکی از بین میرود.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «ذکر الله مطرد لشیطان» یاد خدا شیطان را دور می کند. «ان الذین التقوا اذا مسحم طائف من الشیطان فذکروا و اذا هم مبصرون» اگر شیطان بخواهد به آنها نزدیک بشود و منحرفشان کند آنها به خدا پناه می برند. باغبان که علف های حرز و شاخه های اضافی را حرص می کند. شیطان هم فقط زورش به افرادی که نا خالص هستند و با خدا ارتباطشان ضعیف است را می تواند منحرفشان کند. یک بزرگی می فرمود: اگر کسی ارتباطش با خدا و اهل بیت علیهم السلام قوی باشد شیطان جرآت نزدیکی به این بنده را ندارد. پیامبر اکرم صل الله علیه و آله می فرماید: «شیطانی اسلم بیدی» شیطان من به دست من مسلمان شد. هر انسانی که به دنیا می آید یک شیطانی هم به همراهش به دنیا می آید.
تمامی ذرات عالم انسان ها و جن ها و حیوانات و نباتات و بادها همه در اختیار حضرت سلیمان بود. با این همه اختیاری که از عالم داشت، از بیت المال استفاده نمی کرد. از راه زنبیل بافی ارتزاق می کرد. ابلیس بزرگ که از بهشت رانده شد در اختیارحضرت سلیمان نبود. یک روز از خداوند خواست که این شیطان را هم در اختیار من بگذار. خداوند فرمود: همه عالم را در اختیارت گذاشتیم این یکی را بی خیال شو عرض کرد: ای خدا اگر می شود این اجازه را به من بدهید. خداوند هم به فرشته ها دستور داد که ابلیس را هم در بند حضرت سلیمان در بیاورید و جلوی نفوذ و وسوسه اش را بگیرید.
سلیمان پیامبر فردای آن روز زنبیلش را بافت و به غلامش داد و فرمود: بیا این را ببر بفروش. غلام رفت دید که بازار خیلی کساد است اصلا شلوغی هر روز را ندارد. نتوانست زنبیل هایش را بفروشد. آمد به حضرت سلیمان عرض کرد که وضع این جور بود و من نتوانستم زنبیل ها را بفروشم. فرمود: اشکال ندارد فردا می روی. فردا رفت دید که وضع بازار از دیروز هم خراب تر است این وضع چند روز اتفاق افتاد و حضرت سلیمان هم دید که نمی تواند تحمل کند. چون اموراتش را با فروختن زنبیل اداره می کرد. حضرت سلیمان به خداوند متعال عرض کرد: ای خدا چرا این طور شده چرا مردم از دنیا و ظواهرش دلسرد شده اند؟ خداوند متعال فرمود: ای موسی تو بزرگ اهل دنیا و کسی که دنیا را برای مردم زیبا جلوه میداد را گرفتی زندانی کردی. شیطان یکی از فلسفه های وجودیش امتحال انسان ها است. خود شیطان هم اقرار کرده است که «لا عبادک من المخلصین» یعنی ای خدا به عزت و جلالت من همه بنده های تو را گمراه می کنم، ولی آن بنده هایی که مخلص و خالص هستند را نمی توانم گمراه کنم. خداوند می فرماید: «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان» یعنی شیطان به بنده های من سلطه ندارد نمی تواند گمراهشان کند.
از امام حسن عسگری علیه السلام روایت داریم: «لوعقل اهل الدنیا لخرب» اگر مردم عقفل داشته باشند دنیا خرابه می شود. یعنی اگر ما دنبال آباد کردن دنیایمان هستم و از آخرتمان غافل هستیم یعنی عقل نداریم. باز از پیامبر اکرم صل الله علیه و آـله روایت است: «الدنیا دار من لا دار له و لها یجمع من لا عقل له» دنیا خانه کسی است خانه ای ندارد و کسی دنیا را جمع می کند که عقل ندارد. بله کسب دنیا برای اینکه در راه خدا و برای کسب آخرت خرج بشود این اشکال ندارد بلکه خیلی هم خوب است.
یکی از چیزهایی که ما را از شر شیطان حفظ می کند پناهنده شدن به اهل بیت علیهم السلام است. امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «یا کمیل ان الارض مملوة من فخاخ الابالس لن ینجوا احدا الا من تشبس بنا» فرمود: اهدی از دامهای شیطان نجات نمی یابد مگر این که به ما اهل بیت پناهند بشود. در دنیا و آخرت باید به اهل بیت پناه ببریم. در دنیا و آخرت باید یا علی علیه السلام بگوییم. برای این که نفس عمارمان را رام کنیم باید به اهل بیت پناهنده بشویم. ما برای تذکریه نفس نباید به خودمان تکیه کنیم چون خیلی ضعیف هستیم ولی اگر به اهل بیت پناهنده بشویم بدانیم که میتوانیم موفق بشویم پشت نفس و شیطان را به خاک بمالیم.
آقا شیخ عبدالله شخصیت فوق العاده ای بود. ایشان فرمودند: من یک بار شیطان را در عالم مکاشفه دیدم. بهش گفتم: تو شیطان هستی؟ گفت: آره. ما با هم درگیر شدیم. زورش زیاد بود من را بلند کرد محکم به زمین زد روی سینه ما خوابید. کسی هم که زمین خورده شیطان باشد یعنی اهل جهنم است. وقتی که می خواست سر من را از تنم جدا کند. گفتم: یا امیر المومنین به دام برس دیدم مولا ظاهر شد دست انداخت بازوی شیطان را گرفت از روی سینه من بلند کرد و به زمین زد. گفت: آقا شیخ عبدالله حالا تو روی سنه اش بشین. بعد فرمود: آقا شیخ عبدالله شماها زورتان نمی رسد از ماها کمک بگیرید.
- اگر ناتوانی بگو یا علی اگر خسته جانی بگو یا علی
تمام اولیا و انبیا، حتی پیامبر ما هم در هنگام مشکلات از امیرالمومنین علیه السلام کمک می خواستند. پیامبر ما میفرماید: «یا علی انا استغنی لک فی الدنیا و الاخرة» ای علی من در نیا و آخرت نیاز به کمک تو دارم. «و من یعتصم بالله هدی علی صراط مستقیم واعتصموا بالله و هو مولاکم نعم المولی» ما باید این را بدانیم که شیطان خیلی قوی است و جز قدر خدا که تجلیش اهل بیت هستند کسی نمی تواند به ما کمک کند و ما را سعادتمند کند.
و این عمرمان را هم قدر بدانیم. امام سجاد می فرماید: «اللهم الرزقنا التجافی عن دار الغرور و العنابة عن الدار الخلود و الاستعداد ...» یعنی خدایا ما را توقیق بده که دل از این دنیا بکنیم و خودمان را به جایگاه ابدیمان آماده کنیم.
یکی از بهترین ذخیره ها برای آخرتمان گریه و نوکری در خانه اباعبدالله است. یکی از آقایان بازاری نقل می کرد که من یک خانمی داشتم خیلی مومنه بود. یکی از کارهایش این بود که می رفت در مجلسه روضه امام حسین خدمت می کرد. مثلا کفشها را جفت می کرد چایی می رخت و جارو می کرد. می گفت: این خانمم از دنیا رفت بعد از مدتی خانمم را در خواب دیدم که جایش خیلی خوب است در باغی از باغهای بهشت است. گفتم: خانم از این عالم برای من بگو چه خبر؟ گفت: حاجی واجبات خیلی مهم است من هم انجام می دادم ولی مهم ترین چیزی که من را نجات داد نوکری در خانوه امام حسین علیه السلام بود.یادت است که من در مجالس امام حسین علیه السلام خدمت می کردم. آقا اباعبدالله علیه السلام درم مردن به بالین من آمد. روزی که جنازه من را می بردند باران می آمد. مردم هم خیلی تند می بردید. دیدم آقا آمده کنار جنازه من به مردم فرمود: این مردم این نوکر من است جنازه اش را آرام ببرید که اذیت نشود. روزی که من را در قبر گذاشتید همه رفتید. دیدم قبر وسیع شد آقا تشریف آوردند فرمود: ناراحتنباش من مواظب شما هستم. و این باغی که می بینی مرحمتی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
یک سری برویم به خرابه شمام یا ابا عبدالله اگر شما با پا تنوانستید به دیدن فرزندتان بیایید با سر آمدید. یک ببینند یک تشتی جلوی ناز دانه امام حسین علیه السلام گذاشتند. صدا بزند عمه جان من که از شما غذا نخواستم. فرموده باشند: عزیز برادر مقصود شما در میان تشت است. کدام فرزند طاقت دارد پدر شهیدش را به این حالاتت ببیند. با دستان کوچک سر بابا را به سینه چسباند. بابا جان بعد از تو چه قدر به ما تازیانه زدند چه قدر ما را روی خارهای مغیلان دواندند. بابا جان کدام ظالمی رگهای گردنت را برید. بابا جان کدام ظالمی محاسنت را با خونت خزاب کرد. بلبل امام حسین علیه السلام روضه خوانی می کرد و اهل بیت هم عزاداری می کردند. اما یک وقت ببینند دیگر نازدانه خاموش شد. سر یک طرف و خانم رقیه یک طرف. گفتند: شاید خوابش برده است. اما به نزدیک بیاییند ببینند که از فراق پدر جان داده است.