کلمات کلیدی : طاعت خدا ، مناجات ، عمر ، غفلت ، زینت دنیا و آخرت ، عالم و متعلم ، توبه
سخنران استاد حق شناس
حضرت فرمود: «اعينونا علی ذلک بورعٍ واجتهادٍ».[1] در شب های قبل عرض کردم که باید جای شفاعت و به قول متداول جای چانه زدن برای امام زمان علیه السلام بگذارید که شما را در این دنیا نگهدارند.
عرض کردم که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: برترین سعادت، طول عمر در طاعت خداست. [2]
وقتی که حضرت قابض الارواح خواست جان حضرت الیاس علیه السلام را بگیرد، ایشان گریه کردند.گفت: چرا گریه می کنی؟ مگرمرگ لقاء الله نیست؟! مگر شما از دیدار خدا کراهت داری؟! حضرت الیاس علیه السلام جواب داد: خیر! من از مرگ هراسی ندارم، من می خواهم در دنیا بمانم و خدا را پرستش نمایم. امیرمؤمنان علیه السلام می فرمایند: دنیا دارالتجاره ی اولیاء خداست. [3]
انشاء الله با امام زمان مان رابطه پیدا بکنیم. رفقای عزیز! در این شبهای قدر تا طلوع فجر -که ملائکه خداحافظی می کنند- وقت دارید که تصمیم بگیرید. باید برای آینده ی خودتان تصمیم بگیرید. اسراف کردید، خطا کردید، رویه را خطا رفتیم؛ اما پروردگار آمرزید. ﴿ان الله يغفر الذنوب جميعاً انه هو الغفور الرحيم﴾.[4] پروردگار غفور است، رحیم است، خود را متعهد کرده است به بخشش و رحمت؛ اما ما باید برای آینده تصمیم بگیریم.
شخصی سؤال کرد: یابن رسول الله چه کنیم؟
حضرت فرمود: باید ساعتی را برای مناجات با پروردگار قرار دهید.
راه گدایی کردن را حضرت سجاد علیه السلام به ما آموخته است که فرموده: «وفی مناجاتک روحی و راحتی».[5] یک قدری بعد از اینکه اهل خانه به بستر آرامش رفتند، با خدا صحبت بکنید، ببینید چه کار باید بکنیم، چه کار نباید بکنیم. اگر این کار را نکنی؛ خدا شاهد است که خواهی رفت.
﴿ماينفع الناس فيمکث فی الارض﴾
[6] باید وجودت برای افراد جامعه نافع باشد،آقاجان! افراد جامعه را یا پدر یا برادر و یا اولاد خودت بدانی. اگر چنانچه غیر از این باشد؛ نظر خاندان عصمت را اعمال نکرده ای.
وقتی که زُهری آمد خدمت علی بن الحسین علیه السلام ، حضرت فرمود: چرا اوقاتت تلخ است؟- بدون اینکه در نظر بگیرد که در مقابل امام علیه السلام واقع شده و باید خیلی مؤدبانه صحبت بکند-گفت: ما مقداری مال کسب کرده ایم؛ ولی این مردم چشم دیدن ما را ندارند! حضرت فرمود: خیلی اشتباه کردی! چرا به افراد جامعه این طور نگاه می کنی؟ افراد جامعه یا پدر، یا برادر و یا اولاد تو هستند.
پدر عزیز من! باید شما را نگه بدارند. هیچ کس خودنگهدار نیست. باید نظر امام علیه السلام را درک بکنید. باید افراد جامعه را برادران خود بدانید. این نظر مبارک امام علیه السلام است. عزیز بی جهت بودن معنی ندارد.
﴿وابتغ فيما آتاک الله الدار الاخرة﴾.[7] در آخرت همین که قدم از قدم برداری؛ می پرسند که جوانی ات را صرف چه کردی؟ عمرت را صرف چه کردی؟ مالت را از کجا آوری و صرف چه کردی؟
﴿ولاتنس نصيبک من الدنيا﴾.[8] یعنی شما یک نصیب معینی از دنیا دارید. از عمر و مال و نشاط و فراغت و ... اگر قدر بدانی؛ بر آن اضافه می شود.
«والفقراء عيالی والاغنياء وکلائی».[9] اگر به شما مال دادند و شما به وظیفه ی خودتان نسبت به فقراء عمل نکردید؛ شتر را در خانه ی کس دیگری می خوابانند! نصیب مالت را فراموش نکن!
نشاط و فراغت و جوانی و عمرت را فراموش نکن! اینکه پسته بشکنی و پرتقال بخوری و وقت را بگذرانی که نمی شود، داداش جون!
یک روز وقتی برای صله ی رحم می رفتم؛ اتومبیلی که ما را می برد، خیلی مجهز و قشنگ بود. به آقای راننده گفتنم: انشاء الله شما دیگر هیچ غصه ای ندارید! گفت: آقا! من حاضرم این اتومبیل و ثلث اموالم را بدهم؛ ولی این اضطرابات قلبی از بین برود!
به او گفتم: باباجان من! بنده تا تجریش در خدمت شما هستم، اتومبیلت هم مال خودت، ثلث اموالت هم مال خودت؛ اما علاج اضطرابات قلبی
همانطور که وقتی پوست پشت دستت زبر شد، به پزشک پوست مراجعه می کنی؛ قلبت را هم باید معالجه کنی. بیماری قلب اعظم مصائب است. اگر این اضطرابات باشد؛ نه دنیا داری و نه آخرت.
حضرت می فرماید: «وفی مناجاتک روحی و راحتی».[10] مناجات با پروردگار این اضطرابات را از قلب می برد. با مناجات، رحمت خدا بر سرتان می بارد و وقتی اضطرابات از قلب بیرون رفت، قلب راحت می شود.
- اگر خواهی بیابی فیض دیداربه جز این دل دلی دیگر به دست آر
- دلی اندر دل صاحبدلان استکه آن دل جای آن آرام جان است
- نداری گر چنین دل تا که زود استبزن بر دامن صاحبدلی دست
- که تا از قید نفست وارهاندتو را تا منزل جانان رساند
- اگر پوینده ی راه خدایینباشد جز محمد رهنمایی
پس اولین برنامه ی ما باید مناجات با پروردگار باشد، یا یک ربع قبل از خواب یا اینکه اگر خدا مساعدت کرد، آخر شب و وقت سحر.
زینت آخرت شب زنده داری است. زینت دنیا هم مال و اولاد است،﴿المال والبنون زينة الحيوة الدنيا﴾.[11] البته پروردگار برای بعضی ها بین این دو جمع می کند، هم شب زنده داری و هم دنیا، این دیگر به دست خود اوست.
پس امشب – که شب قدر است- تا طلوع فجر که ملائکه به آسمان باز می گردند، باید تصمیم خودت را بگیری. ای امام زمان! این رفقای ما را نگهدار، اینها می خواهند در این دنیا بنا بر فرمایش امیرمؤمنان علیه السلام تجارت کنند.
«وفی مناجاتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی».[12] ای پروردگار من! درمان بیماری من پیش توست. رفع این شکاف هایی که در زندگی من پیدا شده است، به دست توست.
«يابن آدم تفرغ لعبادتی املأ صدرک غنیً و اسد فقرک».[13] ای فرزند آدم! قلبت را از غیر من خالی کن! قلبت را متوجه من کن! یکی از خدا اسکناس می خواهد، یکی می خواهد در دانشگاه قبول بشود. اینها حاجات بچه گانه است، باباجان من! تو نمازت را اول وقت بخوان، اگر این کارها عملی نشد؛ بیا و هر چه دلت می خواهد، به من بگو؟ پیش شخص بزرگ، باید حاجات بزرگ طلب کرد. «يابن آدم تفرغ لعبادتی املأ صدرک غنیً و اسد فقرک».[14] نیاز مادی، نیاز معنوی، نیاز علمی، پروردگار همه ی این نیازها را برآورده می کند.
وقتی این قسمت از روایت را برای بنده خواندند؛ رفتم کنار مقبره ی شیخ فضل الله (ره) . یک کسی آنجا نشسته بود. به او گفتم: آقا! چنین روایتی برای بنده خواندند. ایشان گفت: بگذار قسمت دوم روایت را هم من برایت بخوانم: «فان لم تفعل ملأت يدک شغلاً ولا اسد فقرک».[15] اگر بندگی و عبودیت نکردی؛ تمام شکافها تا آخر عمر باقی خواهد ماند.
به این چند فراز از دعای علی بن الحسین علیه السلام توجه کنید که می فرماید: «وفی مناجاتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی و شفاء غلتی و برد لوعتی و کشف کربتی».[16] رفتن غم وغصه ی من، دائر مدار عبودیت و بندگی است. در ممالک خارجه -که همه مادی هستند- برای رفع سوزش های قلب نوعاً شکم خودش شان را پاره می کنند؛ اما ما اینطور نیستیم، باباجان من! آن سوزش ها را توجه به مقام پروردگار از بین می برد.
قربونت برم اینها را یاد بگیر!
آقا شیخ مرتضی (ره) [17] می فرمودند: به جهت اینکه به فقراء کمک می کردم؛ یک بدهی پیدا کردم. رفع این بدهی را از امام زمان علیه السلام تقاضا کردم. یک نامه ای به حضرت نوشتم وگفتم: آقاجان! من که نمی توانم این نامه را در چاه های امامزاده ابوالحسنین بیاندازم، کسی را هم ندارم تا این نامه را در حرم ثامن الحجج علیه السلام بیاندازد.
ایشان می فرمود: رفتم به بازار حلبی سازها، آنجا یک نهر آب بود که جریان داشت، به آن دستورات عمل کردم و نامه را در آن نهر آب انداختم و تا عصر جواب نامه از طرف حضرت آمد!
حضرت فرمود: «ان اهل زمان غيبته القائلون بامامته المنتظرون لظهوره افضل من اهل کل زمان لان الله اعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ما صارت الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة».[18]
کسانی که در زمان غیبت امام زمان علیه السلام قائل به امامت او بوده و انتظار فرجش را می کشند، افضل افراد کل زمان هستند و پروردگار چنان عقل و فهمی به آنان داده است که غیبت در نزد آنها به منزله ی شهود است. غیبت برای آنها معنایی ندارد! این اشخاصی که این منزلت را پیدا می کنند، مانند کسانی اند که در حضور نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم جهاد کرده اند. «اولئک المخلصون حقاً و شيعتنا صدقاً».[19] آنها حقیقتاً شیعیان ما هستند، آنها مخلصون هستند. فهمیدی داداش جون؟ آیا شما چنین رابطه ای با امام زمانت داری؟
فیض کاشانی (ره) در احياءالاحياء[20] می فرماید: باید از پروردگار سؤال کنی که ای پروردگار عزیز من! چرا مرا مورد اعانت قرار نمی دهی؟ اگر مورد اعانت قرار داده بود؛ باید آثارش در شما آشکار می شد، حزن کجاست؟ خوف کجاست؟ «فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف ».[21] این آثار کجاست؟
پس باید اولاً مناجات با پروردگار را در نظر داشته باشید و در ثانی باید به یک عالمی مراجعه کنید که عیوبتان را به شما گوشزد نماید. «يخلصون لکم فی الباطن و يعرفونکم عيوبکم».[22]
آقایان اهل علم خدمتگذار شما هستند. همان عهدی که امام زمان علیه السلام از شما برای یاد گرفتن احکام دین گرفته است، همان عهد را هم از علماء برای یاد دادن گرفته است.
بنده به یک طبیبی گفتم: من چکار کنم تا برای احیاء شبهای قدر موفق بشوم؟ خیلی ناراحت هستم. ایشان گفت: چون برای احیاء نرفته ای؛ ناراحت هستی. اگر بروی؛ ناراحتی شما از بین می رود. گفتم: بارک الله! عجب طبیب خوبی است. زنده باد این طبیب! وظیفه ی بنده بیان این مطالب است. همان تعهدی که از شما گرفته اند، از من هم گرفته اند.
اگر بنده فرمایشان اهل بیت علیه السلام را برای شما بگویم؛ امام زمان علیه السلام هم مرا نگه خواهد داشت.﴿ما ينفع الناس فيمکث فیالارض﴾.[23] زمان موشک باران، خدمت ثامن الحجج علیه السلام عرض کردم: آقا! اگر اجازه بفرمایید، صحبت شبهای چهارشنبه تعطیل بشود. در خواب گفتند: آقا می فرماید: ما ارزاق این مردم را به دست شما داده ایم که به آنها برسانی. گفتم: بعضی ها نمی گذارند. گفتند: آقا فرمودند: آن بعضی ها بر عهده ی ماست! بعد بنده آمدم به مسجد و گفتم: آی اشخاصی که پارازیت می اندازید! اگر مرد هستید، حالا بیایید جلو!
غرض عرض این است که آنها نگهداری می کنند. باید شما گوش بدهید. اگر ما به تعهدمان عمل بکنیم؛ پرندگان آسمان برای ما دعا خواهند کرد، ملائکه، جنبندگان زمین و ماهی های دریا دعا خواهند کرد و وقتی اینها دعا کردند؛ آن وقت کار ما درست می شود والا عمامه هم مشکلی را حل نخواهد کرد. یک صلوات دیگر بفرستید.
نکته ی دیگر اینکه نباید عمل خودت را ببینی. بیضاوی از علمای اهل سنت درکتاب تفسیر خودش می نویسدکه چرا باید خدا با فضلش با ما معامله بکند؟ ما در دنیا عمل کرده ایم و خدا باید اجرت عمل ما را بدهد!!
و اما کسی مثل شیخ انصاری (ره) -که مذاقش مذاق اهل بیت علیه السلام است و چنان مقامی دارد که می فهمد امام زمان علیه السلام مهمان کدام خانه است و در مقابل درب آن خانه می ایستد و زیارت جامعه ی کبیره می خواند و اگر درب آن خانه گشوده شد، خدمت حضرت شرفیاب می شود- هنگام جان دادن وقتی به او می گویند: بگو یا «من يقبل اليسير».[24] (یعنی ای خدایی که عمل کم را می پذیرد) این جمله را تکرار می کند که «اين اليسير». یعنی کدام عمل کم؟ عمل کم هم ندارم.
باید این اشعار زبان حال شما باشد که:
- یک شب به طاعت تو نیاورده ام به صبحبیهوده رفت روز وشب و سال و ماه من
- در حشر اگر تو پرده ز رویم بیافکنیمحشر شود سیاه ز روی سیاه من
باید تا آخر اینطور باشی.
ابونواس می گوید که من یک رفیقی داشتم که از دنیا رفت. گفتم: پروردگارا! با این رفیق من چه معامله ای کردی؟ شب در عالم رؤیا رفیقم را دیدم که به من گفت: پروردگار با من معامله ی خیلی خوبی کرد و همه ی اینها بخاطر آن شعری بود که سرودم. گفتم کدام شعر؟ گفت: این شعر:
-
رب ان عظمت ذنوبی کثرةولقد علمت بان عفوک اعظم[25]
این داستان را کفعمی نوشته است. یک صلوات بفرستید
متأسفانه امروزه ما اشتهای کاذب پیدا کرده ایم؛ اما در قدیم هر کاری هم می کردند، تمام درها را نمی بستند. یک در پشتی هم باقی می گذاشتند.
اگر –مثلاً- امام جماعت محل ما خواب ببیند که بنده مردود شده ام؛ دیگر اصلا مسجد نمی روم!
یک شخصی که عمل زشتی بجا آورده بود، آمد خدمت پیغمبر (ص) . معاذ عرض کرد: یارسول الله! یک جوانی اینجا آمده که بسیار گریه می کند. وقتی آن جوان خدمت حضرت رسید و عرضه داشت که من بنده ای گنهکار هستم، پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: گناه تو اگر به اندازه ی ریگهای زمین باشد، اگر به اندازه ی درختان عالم باشد؛ همه را پروردگار می آمرزد. حضرت دید این جوان دست از گریه بر نمی دارد، در آخر فرمودند: گناه تو بزرگتر است یا خدای عظیم؟! عرض کرد: یا رسول الله! البته که خدا از هر چیز بزرگتر است. حضرت فرمودند: خیلی خوب! گناه عظیم را خدای عظیم می آمرزد.
بعد حضرت فرمودند: «ألاتخبرنی بذنب واحد من ذنوبک؟».[26]
وقتی جوان گناهش را فی الجمله نقل کرد؛ حضرت او را از خود طرد کرد. (خوب گوش بدهید،آقاجان! این ریزه کاری ها را یاد بگیرید! مگر این جوان وقتی از جانب پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم طردشد؛ از میدان بدر رفت؟!)
جوان دستها و پاهایش را به غل و زنجیر کشید، لباسی پوشید، غذایی برداشت و سر آن کوه چهل شبانه روز مشغول گریه و ناله شد
- بکوب حلقه ی در را که عاقبت ز سرایسری برآید چون حلقه را بجنبانی
اگر در به رویت باز نمی شود؛ به این جهت است که حلقه را درست نمی زنی! اگر درست بزنی؛ یکی می آید و می گوید تو چکاره هستی؟
جوان گفت: ای پروردگارا! نسبت به حاجت من چه کردی؟
«ان کنت استجبت دعائی و غفرتنی خطيئتی فاوح الی نبيک». اگر گناه مرا آمرزیدی؛ باید به پیغمبرت وحی کنی! (چه ادعا و تقاضای بزرگی!)
«و ان لم تستجب دعائی و لم تغفر لی خطيئی و اردت عقوبتی فعجل بنارٍ تحرقنی و تهلکنی و خلصنی من فضيحة يوم القيامة».
باباجان! اگر قدیمی ها هر چه بودند؛ اما به آخرت معتقد بودند.
جوان گفت: پروردگارا! اگر می خواهی مرا بسوزانی، اگر می خواهی در برابر خلق اولین وآخرین مرا رسوا کنی؛ همین الساعه یک آتشی بیاید و مرا بسوزاند!
«أفی الجنه تزفنی ام الی النار..». با من چه می کنی؟ مرا در بهشت مهمان خواهی کرد یا در آتش عذابت خواهی سوزاند؟
یک مرتبه خطاب آمد: «يا محمد صلی الله علیه وآله وسلم اتاک عبدی فطردته». (ببینید این لحن چقدر قشنگ است) جناب خاتم الرسل! بنده ی ما پیش تو آمد و طردش کردی. پس این بنده به کجا برود و از چه کسی بخواهد که گناهش آمرزیده شود؟! الله اکبر.. الله اکبر.. الله اکبر..
پروردگار به پیغمبرش دستور داده است که به توبه کنندگان سلام کند!
در شبهای قبل گفتم که برخی از فسق و گناه توبه می کنند، بعضی از مشتبهات، بعضی از حلال و بعضی هم از ماسوی الله. آیا من روسیاه نباید تأسی به امیرمؤمنان علیه السلام بکنم و لااقل آن مرحله ی اول توبه را دارا باشم!
این دعا را هم می خوانم و صحبتم تمام می شود:
«الهی وقف السائلون ببابک و لاذ الفقراء بجنابک». پروردگارا! من سائل ها را به در خانه ات آورده ام. «ووقفت سفينة المساکين علی ساحل بحر کرمک يريدون الجواز الی ساحة رحمتک و نعمتک». پروردگارا! من تائبین را آورده ام. من روسیاه هم جلودارشان هستم. «الهی ان لاترحم الا لمن اخلص له فی صيامه و قيامه فمن للمذنب المقصر اذا غلب فی بحر ذنوبه». پروردگار عزیزم! اگر تو فقط مخلصین را مورد رحمت قرار می دهی؛ پس گنهکاران چه کنند؟ «ان کنت لاترحم الا المطيعين فمن للعاصين». اگر تنها به اهل طاعت رحم می کنی؛ پس معصیت کارها چکار کنند؟ «ان کنت لاتقبل الا من العاملين فمن للمقصرين». اگر قبول نمی کنی مگر از عاملین؛ پس مقصرین چکار کنند؟ «الهی ربح الصائم و فاز القائم و نجی المخلصون اما نحن عبيدک المذنبون فارحمنا برحمتک».
ده مرتبه یا ارحم الراحمین ...
- چشم امید سوی تو دارند کائناتآن کس که بوده است و بود با بقا تویی
- در ورطه ی مهالک و آلام صعب و سختیاری دهنده ی همه در هر کجا تویی تو
- ما مجرمیم و عاصی و مردود و تیره بختبخشنده ی معاصی و جرم و خطا تویی
الهی العفو..
ای امام زمان! من مردم را به وظایف آینده شان متوجه کردم، آقاجان!
امشب معصیت ها - انشاء الله - آمرزیده می شود.
وقتی که حُر از منزل بیرون آمد، از پشت سر صدایی شنید که می گویند: ای حر ما تو را به بهشت بشارت می دهیم! -اينها بيدار بودند- گفت: کسی که به جنگ جگرگوشه ی زهرا (س) می رود، هرگز بهشت جای او نیست. پروردگار تکانش داد،آقاجان! برای چه تکانش دادند؟ برای آن ادبی که در مقابل اباعبدالله علیه السلام کرد. روز عاشورا می خواهد بیاید پیش اباعبدالله علیه السلام ؛ اما نمی داند چگونه بیاید؟ چکار بکند؟ چه کسی را واسطه قرار بدهد.
- در تفکر آنکه چون عذر آوردبا کدامین دیده شه را بنگرد
- باز کرد از سر دستدار سرشهم بدان پوشاند چهر انورش
- با چنین هیبت سر آزادگان بوسه زد بر پای انس و جان
پیاده شد و شرط ادب بجا آورد. پیاده آمد تا جلوی حضرت و شمشیر را به طرفی انداخت. حضرت فرمود: کیستی؟ سرت را بالا بگیر! عرض کرد: یابن رسول الله! من اول کسی بودم که جگر گوشه های شما را ترساندم، آنها را آزردم. یابن رسول الله! من نمی دانستم عاقبت کار اینطور می شود. حضرت فرمودند: عیبی ندارد! عیبی ندارد!
- گر تو صد جرم عظیم آورده ایغم مخور رو بر کریم آورده ای
حضرت فرمودند: غصه نخور! «انزل». اگر به پیاده بگویند: «انزل» معنای خاصی دارد. عرضه داشت: یابن رسول الله! همانطوری که اول کسی بودم که جلوی شما را گرفتم، اجازه بدهید که اول کسی باشم که خون خودم را در رکاب شما می ریزم. حضرت فرمودند: تو مهمان مایی، باید یک قدری استراحت کنی. اما حُر رفت و کار را تمام کرد.
عرض بنده این است که یا اباعبدالله! آقاجان! تو هم مهمان کوفیان بودی.
خدا نکند این جمله درست باشد که مرحوم میرزا جواد آقا (ره) می نویسد:
حضرت فرمود: آی مردم! از تشنگی کبد من طوری شده است که اگر به آن دست بزنید؛ از هم گسیخته می شود. قدری آب به من دهید.
- گر بر سر کوی عشق ما کشته شویشکرانه بده که خون بهای تو منم
تا استغفار می کنید، عذاب نخواهید شد
﴿و ماکان الله معذبهم و هم يستغفرون﴾.
[27] جناب خاتم الرسل! تا مادامی که اینها استغفار می کنند؛ ما اینها را عذاب نمی کنیم.
حال صیغه استغفار را جاری می کنیم انشاءالله با تصمیم قاطع.
«فانقطع الی الله بقلبٍ منيبٍ من رفض الدنيا».[28] تعلقات را بزن جان دل من! و هم لفظ و هم معنای استغفار را بیاور.
بسم الله الرحمن الرحيم استغفرالله الذی ...قرآنها را باز کنید اللهم انی اسئلک بکتابک المنزل و ما فيه و فيه .. (تا انتهای مراسم قرآن به سر)
تنها تویی تنها تویی در گوشه ی تنهایی ام تنها تو می خواهی مرا با این همه رسوایی ام
الهی العفو....
عاصی چو من نباشد و چون تو کریم نیست در پیش عفو تو گنه من عظیم نیست
- یک مشت ز خاکی نه فزونیم چه سازیجز عفو به این مشته ی از خاک بفرما
الهی العفو... فمن اين مذهبنا عن بابک و نحن المضطرون الذين اوجبت اجابتهم
[29]
امن يجيب المضطر اذا دعاه ويکشف السوء ....
[1] - الکافی ج2 ص 78 «ما را با ورع و تلاش و کوشش یاری کنید».
[2] - کشف اللثام(ط ج) الفاضل الهندی ج11
[3] - قال علی عليه السلام: الدنيا ... و متجر اوليائه اکتسبوا فيها الرحمة و ربحوا منها الجنة. تحف العقول 186. « علی علیه السلام فرمودند: دنیا برای اولیای خدا محل تجارت است که در آن رحمت الهی را بدست می آورند و سود این تجارت بهشت است».
[4] - زمر / 53
[5] - مفاتيح الجنان. مناجاة خمسةعشر ، مناجات المريدين «و آرامش من در مناجات با تو است».
[6] - رعد / 17 « و اما کسانی که برای مردم نافع هستند در زمین خواهند ماند».
[7] - قصص / 77 « و با آنچه خدا به تو داده است خانه ی آخرت را بدست آور».
[8] - قصص / 77 « و نصیبت از دنیا را فراموش مکن».
[9] - قال الله تعالی: المال مالی والفقراء عيالی والاغنياء وکلائی فمن بخل بمالی علی عيالی ادخله النار و لاابالی. جامع الاخبار ص 80
[10] - مفاتيح الجنان. مناجاة خمسةعشر ، مناجات المريدين
[11] - کهف / 46 « مال و فرزندان زینت زندگی دنیاست».
[12] - مفاتيح الجنان. مناجاة خمسةعشر ، مناجات المريدين
[13] - کذا فی الکافی: عن ابی عبدالله عليه السلام قال: فی التوراة مکتوب: يابن آدم تفرغ لعبادتی أملأ قلبک غنی و لا أکلک الی طلبک و علی أن أسد فاقتک و أملأ قلبک خوفا منی و ان لاتفرغ لعبادتی أملأ قلبک شغلا بالدنيا ثم لاأسد فاقتک و أکلک الی طلبک. الکافی ج2 ص 83
[14] - الکافی ج2 ص 83
[15] - الکافی ج2 ص 83
[16] - مفاتيح الجنان. مناجاة خمسةعشر ، مناجات المريدين
[17] - شیخ مرتضی زاهد (ره) از علمای معاصر تهران
[18] - اکمال الدين ص 185 والاحتجاج ص 173
[19] - اکمال الدين ص 185 والاحتجاج ص 173
[20] - کتاب اخلاقی مبسوط و مفصل از مرحوم فیض کاشانی
[21] - نهج البلاغة خطبة 87
[22] - و قال عليه السلام اجتهدوا فی ان يکون زمانکم اربع ساعات ساعة لمناجاة الله و ساعة لأمر المعاش و ساعة لمعاشرة الاخوان والثقات الذين يعرفونکم عيوبکم و يخلصون لکم فی الباطن وساعة تخلون فيها للذاتکم فی غير محرم و بهذه الساعة تقدرون علی الثلاث. تحف العقول 409
[23] - رعد / 17 « آنچه به مردم نفع برساند، پس در زمین می ماند».
[24] - الامالی ، الشيخ المفيد ص 288
[25] - المصباح ، الکفعمی ص 382 « پروردگارا هر چند که گناهان بزرگی دارم ولی می دانم که عفو و بخشش تو بزرگتر است»
[26] - ألامالی للصدوق ص 42 المجلس الحادی عشر. « آیا مرا از بعضی از گناهانت آگاه می کنی».
[27] - انفال / 33
[28] - الکافی ج2/136
[29] - الصحيفة السجادية . کان من دعائه عليه السلام فی اللجاء الی الله /10