سخنران استاد حق شناس
در آداب المتعلمین[1] نوشته شده است که علت به نتیجه نرسیدن شما در تحصیل علم، این است که از راه آن وارد نشده اید. هر چیزی را باید از راهش وارد شوید. ﴿ وآتوا البیوت من ابوابها ﴾.[2]
در آداب المتعلمین است که اگر انسان مثلاً بگوید: این چه مطلبی است که این آقا گفته است! (غیر مؤدبانه برخورد بکند) رستگار نمی شود.
بنده در درس خارج آقای سید محمد تقی خوانساری (ره) شرکت می کردم. آقای آشیخ محمدعلی[3] – که در قید حیات هستند و پروردگار به جهت احترام به علماء عمر طولانی به ایشان داده است- وقتی می خواست به آقای خوانساری (ره) اشکال بکند؛ می فرمودکه آقا! اگر این قضیه را اینطور بگوییم؛ به نظر شما چطوراست؟ - شاید مقام علمی آقا شیخ محمد علی از ایشان هم کمتر نبود؛ ولی به ایشان احترام می گذاشت- ایشان در جواب می فرمود: نه خیر! اینطور است. باز ایشان تذکر می دادندکه مرحوم آقا - یعنی مرحوم آشیخ عبدالکریم (ره) - در «درر» اینطور گفته است و...
کسی که تحصیل علم می کند؛ باید گناه نکند، معصیت نکند، کارهای بد نکند. «معرضاً عن الفسق».[4] صدوق باشد. آقای شاه آبادی (ره) [5] در کتاب صرف خود نوشته است که وزن «فعول» بر معنای « معدنیت» دلالت دارد. صدوق یعنی معدن صدق.
آدم (ع) : تصور نمی کردم کسی قسم دروغ به خدا بخورد!
به آدم (ع) گفتند: مگر پروردگار نفرمودکه به این درخت نزدیک نشوید؟ ﴿ ولاتقربا هذه الشجرة ﴾،[6] در جواب گفت: من تصور نمی کردم که کسی قسم دروغ به خدا بخورد! (شیطان با قسم دروغ ایشان را فریب داد)
کسی که تحصیل علم می کند، باید در رفتار و گفتار راست باشد. لازم هم نیست که توریه بکنی. سر خودت کلاه می گذاری نه سر من!
فرمود که «معظماً للعلم والعلما».[7] قضیه ی شریف العلماء در رسائل یادتان نرود. یک دفعه بی احترامی به علماء، هشتاد سال عمر را به چهل سال تبدیل می کند. شهید (ره) در «منیة المرید»[8] می فرماید که اگر صدایت را بر صدای استاد بلند کنی؛ رستگار نخواهی شد. این مطلب خیلی به ذهن انسان می نشیند. خواندن آداب المتعلمین لازم است.
اگر کسی به علماء و دانشمندان دین بی احترامی بکند؛ علامت خذلان و خواری است. اثر دیگرش هم مسلط شدن ظالم بر شماست. قضیه ی دانشمندان و رهبران دین خیلی مشکل است، هزاران نفر به رشته های مختلف می روند و هر کسی شغلی انتخاب می کند، یک نفر هم مجتهد می شود. چقدر باید زحمت بکشد و خون جگر بخورد تا مجتهد بشود. بی احترامی به علماء خذلان است، خذلان. در ابتدای باب ارث کتاب مسالک[9] این حدیث از پیامبر (ص) نقل شده است که زمانی برسد که عالمی نباشد تا مسئله ای از فرائض و مسائل ارث را حل بکند. این است که نوشته است: دانستن فرائض، نصف علم است.
در آیه ی نورانی می فرماید:﴿ فلاتغرنکم الحیوة الدنیا ولایغرنکم بالله الغرور ﴾.[10] یک غَرور داریم یک غُرور. غَرور شیطان است. غُرور هم چیزی است که حقیقت ندارد. می فرماید: شیطان شما را اغفال نکند.
از شنیدن این آیه ی سوره ی تبارک، مو به بدن انسان راست می شود که می فرماید: ﴿ کلما القی فیها فوج سالهم خزنتها ألم یأتکم نذیر ﴾.[11] همین طور می ریزند درون آتش و آنها هم جزع و فزع می کنند. سؤال می شود که آیا یک کسی نیامد که شما را از این روز برحذر بدارد؟ ﴿ قالوا بلی قد جائنا نذیر فکذبنا ﴾. نذیر آمد؛ ولی ما تکذیب کردیم. گفتیم: این آخوند ها دروغ می گویند! راه اینطور نیست! ﴿ وقالوا لوکنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر ﴾. کاشکی ما در آنچه که می شنیدیم و از راه گوش به ما می رسید، قدری تأمل و تعقل می کردم. اگر این چنین بودیم؛ از اصحاب سعیر(جهنم) نبودیم.
یک صلوات بفرستید.
یک کسی برای من نوشته بود که از کجا بدانیم آن حرف هایی که شما می زنید، راست است؟! گفتم: داداش جون! بنده از مراجع عظام اجازه ی اجتهاد دارم. در سابق اگر کسی می خواست صحبت (سخنرانی) بکند، باید از مراجع تقلید احتیاطاً یک تصدیقی می گرفت.
تمام کلمات ما مستند است
اگر این طور باشد؛ انسان باید در هر چیزی شک بکند. مثلاً وقتی طبیب می گوید: تب شما، تب مالت است؛ از کجا معلوم که آقای طبیب راست می گوید؟! ﴿ فاسئلو اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون ﴾.[12] وقتی که انسان به اهل خُبره رجوع کرد؛ باید حرف آنها را بپذیرد و در ثانی تمام کلمات ما مستند و مستدل است. مبادا شیطان در عرفان و شناخت شما رخنه کند.
﴿ واذا غشیهم موجٌ کالظلل دعوا الله مخلصین له الدین ﴾
.[13] بعضی از مفسرین نوشته اند که این آیه درباره ی اعراض کنندگان از حق است. یعنی یک طوری نشود که در اثر بدگویی ها، ظالم دوباره بر ما مسلط شود. دوباره صدام پیدا شود. موشکها را فراموش نکنید! حال که راکت ها رفت؛ نرویم سر خانه ی اول. یک صلوات بفرستید.
«و قال صلی الله علیه و آله وسلم من عمل بما علم ورثه الله علم ما لایعلم».[14] اگر کسی به دانستنی هایش عمل کرد؛ خداوند علی اعلی آن چیزهایی را که نمی داند، به او الهام می کند، یک استادی در دسترس او قرار می دهد، بلکه به قلبش الهام می کند. «اذا احب الله عبداً الهمه رشده».[15]
یک حدیث عجیب برای شما بخوانم که «قال الصادق علیه الصلاة والسلام ان الذی نری من جهلنا بما لانعلم انما هو تقصیرنا بما نعلم».[16] اگر آن کلاسی را که باید بروی، نرفته ای؛ بخاطر این است که به دانستنی هایت عمل نکرده ای. اگر به دانستنی هایت عمل می کردی؛ قاعدتاً باید این کلاس را رفته بودی، چون حضرت فرمود: هر کسی به آنچه می داند، عمل بکند؛ پروردگار علمِ «مالایعلم»[17] را به او می دهد، یعنی آن کلاسی را که باید برود، در دسترس او قرار می دهد. اما این خیلی ورزش عملی می خواهد. یک صلوات بفرستید.
الله اکبر! «قلب المومن اجرد فیه سراج یزهر».[18] قلب مؤمن خالی است، یک چراغی در آن روشن است. حالا هی مطالعه کن! اگر چراغ باشد؛ چرا این همه شبهات در قلب تو جمع شده است؟
عرضه داشت: یارسول الله! خدا کجاست؟ در زمین است یا آسمان؟ حضرت فرمود: «فی قلوب عباده المومنین».[19] یعنی خدا در دل مؤمن است.
- اگر چه ذات پاکش لامکان استچو نیکو بنگری در دل نهان است
این دل نیست، این دل پر از مزخرفات است!
- نداری گر چنین دل تا که زود استبزن بر دامن صاحبدلی دست
- که تا از قید نفست وارهاندتو را تا منزل جانان رساند
دستت را بگیرد و ببردت پیش خدا.
این حدیث قدسی را فراموش نکن که فرمود: «یا موسی ادعنی فی ظلم اللیالی».[20] ای موسی در تاریکی های شب مرا بخوان! «انک تجدنی قریباً مجیباً» یعنی من به تو نزدیک هستم. اگر معصیت کنی؛ از تو دور می شوم. هم نزد تو هستم و هم جواب تو را می دهم. «لایسعنی ارضی و لاسمائی».[21]
رسول الله (ص) به جبرئیل فرمودند: آیا ممکن است به صورت خودت تجسم پیدا کنی؟ گفت: یارسول الله! من در دنیا جا نمی شوم!جبرئیل به صورت دحیه ی کلبی خدمت پیغمبر (ص) می آمد. باید از این عالم بالا برود، جسمیت و برزخیت را رها کند و به مقام جبرئیلیت برسد.
حالا ببین خدا چه مقامی دارد.همین که بگویی: خدا، می گوید: بله
«لایسعنی ارضی و لاسمائی». زمین جای من نیست. آسمان جای من نیست. پس خدایا! کجایی؟ «بل یسعنی قلب عبدی المومن». حالا ببین دل تو چقدر وسعت دارد. پروردگار علم احاطی قیومی دارد. همین که بگویی: خدا، می گوید: بله. « ان العبد اذا تخلی بسیده فی جوف اللیل المظلم و ناجاه أثبت الله النور فی قلبه فاذا قال: یارب یارب ناداه الجلیل جل جلاله لبیک عبدی ».[22]
[1] - آداب المتعلمین لمحمد بن محمد بن الحسن المعروف بالخواجه نصیر الطوسی المتوفی 672.
[2] - البقرة /189 « و در خانه ها درآیید از درهایشان»
[3] - مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد علی اراکی از مراجع معاصر
[4] - « روی گردان از فسق و گناه باشد». وقال الحكیم أبو نصر الفارابی : ینبغی لمن أراد الشروع فی علم الحكمة أن یكون شاباً، صحیح المزاج، متأدبا بآداب الأخیار، قد تعلم القرآن واللغة وعلم الشرع أولا، ویكون صینا عفیفا متحرجا صدوقا، معرضا عن الفسق والفجور والغدر والخیانة، والمكر والحیلة، ویكون فارغ البال عن مصالح معاشه، ویكون مقبلا على أداء الوظائف، غیر مخل بركن من أركان الشریعة، بل غیر مخل بآداب من اداب السنة ، ویكون معظما للعلم والعلماء. تتمة صوان الحکمة، ظهیرالدین بیهقی ج1 ص4
[5] - مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی استاد عرفان امام خمینی (ره)
[6] - البقرة /35
[7] - « علم و علماء را بزرگ بشمارد». تتمة صوان الحکمة، ظهیرالدین بیهقی ج1 ص4
[8] - تألیف شهید ثانی (ره) در آداب تعلیم و تربیت.
[9] - مسالک الافهام للشهید الثانی المتوفی 966
[10] - لقمان/33 « پس زندگانی دنیا شما را فریب ندهد و شیطان نسبت به خدا شما را نفریبد».
[11] - ملک/8
[12] - نحل/43
[13] - « هرگاه که موجی مانند کوه ها آنها را فرو گیرد در آن حال خدا را با اخلاص کامل در دین می خوانند». لقمان/32
[14] - الخرائج والجرائح ، قطب الدین راوندی ج 3 ص 1058
[15] - غررالحکم/4177
[16] - الکشاف للزمخشری ج3/213
[17] - آنچه نمی داند
[18] - رسائل الشهید الثانی(ط.ق) ص 104
[19] - فی المحجة البیضاء ج 2 ص 26 قیل لرسول الله (ص) : أین الله فی الارض او فی السماء؟ قال: فی قلوب عباده المؤمنین.
[20] - عدة الداعی لابن فهد الحلی ص 193
[21] - و فی الحدیث القدسی یقول الله عزوجل: لایسعنی ارضی و لاسمائی و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن. عوالی اللئالی . ابن ابی جمهور الاحسائی ج4 ص 7 ترجمه: زمین و آسمان گنجایش مرا ندارد؛ بلکه من در قلب بنده ی مؤمنم جای دارم.
[22] - الحدیث نبوی . الامالی للصدوق ص 354 « بدرستی زمانی که بنده در تاریکی شب با مولای خود خلوت کند و مشغول مناجات با او شود؛ پروردگار نور را در قلب او قرار دهد و وقتی بگوید: یارب یارب، پروردگار جواب دهد: بله بنده ی من».