سخنران استاد حق شناس

اثر قرائت قرآن

مي فرمايد: بعضي ها چون نمي توانند متهجد باشند و بيداري بكشند، ما از راه قرائت قرآن آنها را به سعادت آينده شان متوجه مي كنيم.

«و قال صلّي الله عليه و آله و سلّم ان القلوب تصدع كما يصدع الحديد فقيل يا رسول الله و ما جلاؤها فقال تلاوة القرآن و ذكر الموت».[1]

جهان معاصر، علم بدون اخلاق

اگر در كنار علم، اخلاق نباشد، همين وضعيتي مي شود كه امروز مشاهده مي كنيد. علم هست؛ ولی اخلاق نيست. در نتيجه، هر كسی كمال خودش را در اين مي داند كه بيشتر بُكُشد!

علم حقیقی

اما اينها كه علم نيستند، علم حقيقي آن چيزي است كه غايت خلقت بشر است. علم به اينكه دل هاي شما بواسطه ی صحبت هاي متفرقه و غير مرضي پروردگار در حجاب مي رود، گرد و غبار مي گيرد، چرك مي شود، پرده مي گيرد. و العياذ بالله بخاطر برخوردهاي نامشروع این عوارض پیدا می شود. آن وقت، علاج همه ی اينها قرائت قرآن است، قرائت قرآن با تفكر. يك صلوات بفرستيد.

قرآن در قیامت به صورت جوان در کنار قاری قرآن

«تعلموا القرآن فانه يأتي يوم القيامة صاحبه في صورة شابٍ جميلٍ شاحِب اللون».[2] يعني قرآن در روز قیامت به همان صورتي كه قاری قرآن سحرها قرآن مي خوانده و از خوابش مي گذشته است، با چشم خسته، با رنگ پريده، با همان صورت در کنار قاری قرآن حاضر می شود.

شیعیان چشم هايشان خسته است

اين است كه حضرت فرمود: «شيعتنا الشاحبون».[3] يعني بعضي از شیعیان ما روزه مي گيرند، بعضي هايشان شب زنده داري مي كنند، و نوعاً چشم هايشان خسته است.

بشارت های قرآن در قیامت به قاری قرآن

پس قرآن را ياد بگيريد كه در روز قيامت پيش صاحبش مي آيد و مي گويد: هر جا بروي، من هم مي آيم.«و كل تاجرٍ من وراء تجارته و انا لك اليوم من وراء تجارة كل تاجر». یعنی هر كسي به تجارت خود دل خوش كرده است؛ اما من (قرآن) يگانه تجارت تو هستم.

«وسيأتيك». قرآن به صورت يك جوان زيباروي ظاهر مي شود و خطاب می کند: صبر كن كه بزودی كرامت پروردگار نصيب تو خواهد شد.

قاری قرآن شاه اهل محشر

«فيعطي بتاجٍ فيوضع علي رأسه». يك تاجي مي آورند و روي سر اين قاري قرآن مي گذارند. يعني اين شخص شاه اشخاصي است كه در عرصات ظهور به هم رسانيده اند.

جوانهاي عزيز، خوب گوش بدهيد! در ابتداي جوانيِ من، كسي نبود که اين حديث را براي من بخواند؛ ولي من به شما تذكر مي دهم و یادآوری می کنم.

قرآن راه وسوسه را بر شیطان می بندد

اين هم يك مشوق براي شما تا بدانید كه قرائت قرآن با خون و رگ و پي شما مي آميزد.

درباره ی شيطان گفته شده است كه«ان الشيطان ليجري من ابن آدم مجري الدم».[4] یعنی شيطان از راه دوران دم وارد خون مي شود و قلب را وسوسه مي كند. اما اين جواني كه قرائت قرآن كرده است وكتاب باري تعالي با خونش ممزوج شده است، شيطان چگونه می تواند او را وسوسه كند؟!

باز بخوان و بالا برو!

«يعطي الامان بيمينه». به او گفته می شود: تو در اماني. هيچ غصه نخور. آتش جهنم حتی به ذهنت هم خطور نكند.

«و الخلد والجنان بيساره». بهشت در سمت چپ توست، باباجان!

«و يُكسيٰ حُلَّتين». دو حله و لباس بهشتي به او مي پوشانند.

«ثم يقال اقرأ وارقه». به اوگفته می شود: همان قرآن هايي كه مي خواندي، باز بخوان و بالا برو!

پروردگار خودش لايتناهي است. جوايزش هم لايتناهي است.

پاداش والدین قاری قرآن در قیامت

باز كج سليقگي كن و بگو: بچه ام اگر به مسجد برود؛ درسش مي ماند!

اي بيچاره! وقتي اين قسمت از روایت را گوش دادي، آن وقت مي زني توي سرت! «و يكسيٰ ابواه حُلتين» دو تا حُله و لباس بهشتي هم به پدر و مادر قاري قرآن مي پوشانند. باز نگذار پسرت بيايد مسجد!

به پدر و مادر اين قاری قرآن مي گويند: اين جزاي آن قرآن هایی است که فرزند شما خوانده است.

مواقف قیامت

«قال رسول الله (ص) : ايها الناس انكم في دار هدنة و انتم علي ظهر سفرٍ و السير بكم سريع بقَِدرِ بُعدِ سفرك استعد».[5]

براي قيامت پنجاه موقف بيان شده است. در اين مواقف از شما سؤال مي كنند. درباره ی نمازت، درباره ی معارف اسلامي، درباره ی حج ات.

واجب الحجی که داخل در نصاری شد!

خدا رحمت كند آقاي جاپلقي را كه گفت: كسي را نصيحت مي كردم كه تو واجب الحج هستي و بايد به حج بروي! مبادا غفلت بكني! آن شخص هم امروز و فردا مي كرد، تا اينكه مريض شد و من در عالم رؤيا ديدم كه دو نفر وارد منزل او شدند و يكي از آن دو نفر گفت كه بايد یکی از اين دو راه را انتخاب بكني! يا بايد داخل نصراني ها بشوي و يا داخل يهودي ها! بعد آن شخص گفت: نصاري! نصاري! و جان داد.

از خواب بيدار شدم و گفتم كه فردا بروم و اين خواب را براي ايشان تعريف بكنم و به او بگويم كه اگر به حج نروي؛ در صف نصاري خواهي بود. غافل از اين كه همان شب از دنيا رفته است! و صبح جنازه را از در خانه بيرون می آوردند.

نفس به من حقه زد!

«و قد رأيتم الليل و النهار و الشمس و القمر يبليان كل جديد». [6] شما پريروز، پانزده سال داشتي. حالا ببين، مرد شده اي! شب و روز در پی هم مي آيد. شمس و قمر شما را كهنه مي كند.

«و يقربان كل بعيد». شب و روز اجل شما را نزدیک می کند.

نفس، دائم به شما وعده و وعيد مي دهد که: فردا توبه مي كنم! پس فردا توبه مي كنم!

يك كسي كه نوشته های محاسبه اش را بعد از يك سال دوباره مطالعه مي كرد، گفت: وقتي ديدم كه در اين يك سال حتي يك قدم نسبت به سال گذشته ترقي نكرده ام و در همان كلاس سال گذشته هستم، بر سرم زدم! ديدم در مدت اين يك سال، نفس به من حقه زده است.

وز هر چه غیر اوست تو باید جدا شوی!

مقداد بن اسود بلند شد و عرضه داشت: «يا رسول الله ما دارالهدنة؟ فقال: دارُ بلاغٍ و انقطاعٍ».[7] يعني بايد زاد و توشه ات را درست بكني.

هميشه من اين شعر را مي خوانم:

  • خواهي وصال دوست عماني در آن بكوشوز هر چه غير اوست تو بايد جدا شوي

خدا شاهد است که اگر درست قدم بردارید، همه ی آن علم هايي كه انتظارش را مي كشيد به شما خواهند داد. نترس، باباجان!

به قرآن پناه ببرید!

«فاذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن».[8] وقتي كه شب شما، افق شما تاريك شد، به قرآن پناه ببريد.

آي جوانها! من دست به دامن شما هستم! سحرها بلند شويد، تا اذان نگفته اند، قرآن بخوانيد و ما را دعا كنيد.آره جانم!

اوصاف قرآن

«فيه مصابيح الهدي». آيا چراغ هاي هدايت را نمي خواهي؟! آيا نمي خواهي-ان شاء الله- به آن غايت سير استكمالي ات برسي؟! همه ی اينها در قرآن است.

«منار الحكمة، دليلٌ علي المعرفة». دليل معرفت در قرآن است. چراغ هاي هدايت در قرآن است.

از دیدن این جوان های جویای دین لذت مي برم

خدا را قسم مي دهم به اباعبدالله (ع) كه روز به روز بر توفيقات جوانان ما بيفزايد.

شخصي آمد اينجا و به من گفت كه از ديدن اين جوانها و استقبال اينها از دين لذت مي برم. آيا غير از اين است كه اينها آمده اند تا خدمت امام زمان (ع) عرضه بدارند كه آقاجان! ما قرآن را قائد و رهبر خودمان قرار داده ايم. قرآني كه «خيرُ سبيلٍ» است و در آن چراغ هاي هدايت است، منازل حكمت است. ما قرآن را در مقابل خودمان قرار داده ايم. آيا غير از اين است؟! چرا انسان از ديدن اين جوانها با اين چهره هاي منور كه از راههاي دور آمده اند، لذت نبرد؟!

پروردگارا! تو را به عصمت زهرا (س) بر توفيقات اين جوان هاي ما بيفزا!

پروردگارا! همه ما را از آن راه هاي ضلالت و گمراهي به دور نگاه دار!


[1] - « پیامبر (ص) فرمود: بدرستی که قلبها زنگ می زند همچنانکه آهن زنگ می زند. سوال شد یا رسول الله جلای این زنگ قلب چیست؟ حضرت فرمود: تلاوت قرآن و یاد مرگ». کنزل العمال/2441

[2] - عن ابی عبدالله عليه السلام قال: قال رسول الله صلی الله عليه وآله: تعلموا القرآن فانه يأتی يوم القيامة صاحبه فی صورة شاب جميل شاحب اللون فيقول له القرآن: انا الذی کنت اسهرت ليلک و اظمأت هواجرک و أجففت ريقک و اسلت دمعتک أوول معک حيثما الت وکل تاجر من وراء تجارته و انا اليوم لک من وراء تجارة کل تاجر و سيأتيک کرامة من الله عزوجل فابشر فيوتی بتاج فيوضع علی رأسه و يعطی الامان بيمينه والخلد فی الجنان بيساره و يکسی حلتين ثم يقال له: اقرأ وارقه فکلما قرء آية صعد درجة و يکسی ابواه حلتين ان کانا مومنين ثم يقال لهما: هذا لما علمتماه القرآن. الکافی ج2/603

[3] - وسائل الشيعة ج1/86

[4] - عن النبی صلی الله عليه وآله قال: ان الشيطان ليجری من ابن آدم مجری الدم فضيقوا مجاريه بالجوع.مستدرک الوسائل ج 16/220 عن کتاب عوالی اللئالی

[5] - کذا فی الکافی : ايها الناس انکم فی دار هدنة انتم علی ظهر سفر السير بکم سريع و قد رايتم الليل والنهار والشمس والقمر يبليان کل جديد و يقربان کل بعيد و يأتيان بکل موعود فاعدوا الجهاز لبعد المجاز. الکافی ج2/598 وکذا فی کنزالعمال: يا ايها الناس انکم فی دار هدنة انتم علی ظهر سفر السير بکم سريع فاعدوا الجهاز لبعد المسافة. کنزالعمال44164.

[6] - عن ابی عبدالله عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلی الله عليه وآله: ايها الناس انکم فی دار هدنة و انتم علی ظهر سفر والسير بکم سريع و قد رأيتم الليل والنهار والشمس والقمر يبليان کل جديد و يقربان کل بعيد و يأتيان بکل موعود فاعدوا الجهاز لبعد المجاز قال: فقام المقداد بن الاسود فقال: يارسول الله و ما دارالهدنة؟ قال: دار بلاغ و انقطاع فاذا التبست عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن فانه شافع مشفع و ماحل مصدق و من جعله امامه قاده الی الجنة و من جعله خلفه ساقه الی النار و هو الدليل يدل علی خير سبيل و هو کتاب فيه تفصيل و بيان و تحصيل و هو الفصل ليس بالهزل و له ظهر و بطن فظاهره حکم و باطنه علم، ظاهره انيق و باطنه عميق له نجوم وعلی نجومه نجوم لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه فيه مصابيح الهدی و منار الحکمة و دليل علی المعرفة لمن عرف الصفة فليجل جال بصره و ليبلغ الصفة نظره ينج من عطب ويتخلص من نشب فان التفکر حياة قلب البصير کما يمشی المستنير فی الظلمات بالنور فعليکم بحسن التخلص و قلة التربص. الکافی ج2/598

[7] - الکافی ج2/598

[8] - الکافی ج2/598