کلمات کلیدی : سفر ، حدیث، عاقل ، مومن ، تعلقات ، یقین ، ماه رجب ، تقرب ، شناخت خدا
سخنران استاد حق شناس
«يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاّ مَنْ أَتَي اللّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ».[1]
تشخيص اينكه جايي بلاد كبيره است يا خير، به عرف مربوط است. اینکه از چه زماني ملحقات به تهران اضافه شده است را بايد از شهرداري سؤال كرد.
در تشخيص موضوع، فقيه دخالت نمي كند.
حال، سؤال مي شود که حد ترخص كجاست؟ حد ترخص آن جايي است كه انسان آن قدر از شهر دور بشود كه شهر را نبيند و صداي اذان شنيده نشود. آنجا جايي است كه مسافر مي تواند افطار كند.
اما اگر تهران بلاد كبيره باشد؛ اگر در خود تهران بيست و دو كيلومتر طي مسير بكنم؛ در داخل تهران هم مسافر خواهم بود. هر محله اي در حكم يك شهر خواهد بود.
مسئله ی ديگر اين است كه «من شُغله السفر» با «كثيرالسفر» فرق دارد. «من شُغله السفر» مانند راننده است كه شغلش مسافرت است. اما يك كسي كه بين منزل و محل كارش دائم تردد مي كند، چنین کسی شغلش سفر نيست؛ بلكه «كثيرالسفر» است. نمازش شكسته است و نمي تواند روزه بگيرد.[2] صلواتي بفرستيد.
«سمعت اباجعفر عليه السلام يقول: لمجلس اجلسه الي من اثق به اوثق في نفسي من عمل سَنةٍ».[3] و «حديث تاخذه من صادقٍ خيرٌ لك من الدنيا و ما فيها».[4] یعنی اگر كسي كه به او اطمينان داری، حديث مستندي از امام علیه السلام برايت نقل بكند؛ از دنيا و آنچه در دنیاست، برای تو بهتر است.
من هميشه در اول صحبتم سعي مي كنم شما را توجه بدهم به اینكه چه موقعيتي داريد. «فانتهزوا فرص الخير».[5] یعنی تا رسول پروردگار نيامده است؛ فرصتهاي خير را مغتنم بشماريد. وقتي كه در حالت احتضار افتادي، نه دوستان مي توانند كاري بكنند نه طبيب.«فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لايَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً».[6]
سخت ترين لحظه ی بني آدم همان لحظه اي است كه رسول پروردگار[7] حضور به هم مي رساند. اما همين ملك الموتي كه همه را از او مي ترسانند و همه از او مي ترسند، نسبت به مؤمن مثل پدر مهربان است. فرموده است كه من با مؤمن مانند پدر مهربان هستم، «كالوالدِ الشفيق»، تا او را راضي نكند، تا درجه به درجه مقامات را به او نشان ندهد، قبض روحش نمي كند.
«ان العاقل رضي بالدون من الدنيا مع الحكمة».
[8] اگر مزد من مثلاً روزي صد تومان باشد، بنده حاضرم روزي پنجاه تومان يا سي تومان بگيرم، به شرط اینکه به نمازهاي اول وقتم برسم، به مجالس حكمت و مجالس موعظه برسم. من بايد اين مطالب حكيمانه را بفهمم، تا قلب من از حجاب خارج بشود، داداش جون!
«العاقل رضي بالدون من الدنيا مع الحكمة». صد تومان را مصالحه مي كنم به سي تومان و هفتاد تومانش را نمي خواهم. از ساعت هشت مي آيم تا نزديك ساعت دوازده و برايت كار مي كنم؛ اما ساعت دوازده می روم براي خواندن نماز اول وقت.
«ولم يرض بالدون من الحكمة مع الدنيا». مؤمن دنیای بدون حکمت را نمی خواهد. معلوم شد عاقل کیست و غير عاقل كيست؟
اما اگر کسی صد تومان بگيرد؛ دیگر از نماز اول وقت خبری نيست، جلسه ی اخلاق هم ديگر نيست.
سوال می کند: عاقل كدام است يابن رسول الله؟ حضرت مي فرمايد: اولي عاقل است. (کسی که دنیای کم را با حکمت انتخاب می نماید). بعد حضرت مي فرمايد: « فلذلك ربحت تجارتهم». تجارتشان از اين جهت سود كرد. اين يك موقعيت.
مبادا خودتان را به غیر بهشت بفروشید!
باز هم شما را توجه به موقعیتتان بدهم.
بها و قیمت بدنهای شما بهشت است. مبادا به غیر بهشت بفروشید. این هم توجه به موقعیت شما بود.«ان ابدانكم ليس لها ثمنٌ الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها».[9]
حضرت فرمودند: مؤمن قبل از اينكه از دنيا برود، دلش را خارج مي كند. يعني تعلقات را يك به يك مي زند. دنيا همان تعلقات است كه من و شما را مشغول كرده است.
اگر تعلقاتت را جدا نكني؛ ملك الموت جدا مي كند
- خواهي وصال دوست عماني درآن بكوشوز هر چه غير اوست تو بايد جدا شوي
اگر تعلقاتت را جدا نكني؛ ملك الموت جدا مي كند، خواهي نخواهي!
گول نعمت را مخور، مشغول صاحب خانه باش
اين است كه فرمود: خوشا به حال كسي كه عبادتش را براي پروردگار خالص كرد و قلبش به اين عمارت هاي دنیایی مشغول نشد. چنین کسی ذكر پروردگار را فراموش نمي كند و به آن چيزهايي كه گوشش مي شنود، توجه نمي كند. مثلاً اینکه فلان كس ميلياردر است و...
- گر تو را در خانه ی جانان مهمانت كنندگول نعمت را مخور، مشغول صاحب خانه باش
«ولم يحزن صدره بما اعطي غيره».[10] حالا فلاني ميلياردر است که باشد، بسيار خوب. من هم به آنچه دارم، شكر مي كنم. من در همين موقعيتي كه هستم، همين موقعيت براي من خوب است.
«ايها الناس انتم كالمرضي و رب الارباب كالطبيب».
[11] ای مردم! شما بیمارانی هستید که رب الارباب طبیب شماست و صلاح مريض به يد طبيب است، جان من!
مصداق خير را به خودش واگذار كن!
يك آقايي در راديو تفسير مي گفت، بنده يك كلماتي شنيدم كه خيلي خوشم آمد. ایشان مي گفت كه به پروردگار بگو: ای پروردگار عزيز! به من خير عنايت كن؛ اما مصداق خير را معين نكن، تو عقلت چه مي رسد، مصداق خير را به خودش واگذار كن.
ما عقلمان نمي رسد. ما چه مي دانيم باباجان من!
خب يك صلوات ديگر بفرستيد.
ببين داداش جون! من كه نماز اول وقت مي خوانم، همه اش دلم مي خواهد كه احاديث راجع به نماز اول وقت را بشنوم و موقعيت عملم را درك كنم، خودم را درك كنم. حال كه ماه رجب مي گذرد، داداش جون! و این ماه، ماه خداست،«شهرالله» است و شما در اين ماه مورد رحمت هستيد، «شهرالله اصب» است، «شهر الله اصمّ» است، «الترجيب بمعنی التأهب و الاستعداد»، باید در این ماه براي ماه هاي ديگر مهیا شویم.
بايد يقين را پروردگار بدهد
حال، اين نعمتهايي كه من مي شمارم، ببينيدكدام يك از آنها را توانستيد از پروردگار بگيريد.« اذا اراد الله بعبد خيراً الهمه اليقين».[12] يقين كه از باب حادي عشر در نمي آيد. از شرح تجريد علامه هم– والله- در نمي آيد. از شرح منظومه هم در نمي آيد. بايد يقين را خودش عنایت بکند.
اين روايت خيلي عجيب است که علي بن الحسين علیه السلام فرمود: درآخرالزمان، پروردگار آن قدر به مؤمنين عرفان و معرفت نسبت به امام زمان علیه السلام اعطا مي فرمايد، مثل اينكه امام زمان علیه السلام در مقابل آنها نشسته باشد و آنها كساني هستند كه غيبت در نظر آنها شهود مي شود.
آنها اشخاصي اند كه آنقدر پروردگار به آنها اجر مي دهد كه مانند اين است كه در برابر رسول الله (ص) مجاهده كرده باشند.
حال، آيا اين يقين را پروردگار به شما اعطا فرموده است؟ اگر داده است؛ قدرش را بدان!
امیرمؤمنان علیه السلام در اوصاف مؤمنين مي فرمايد: «فهو من اليقين علي مثل ضوء الشمس».[13] يعني يقين مؤمن به پس پرده به مقدار روشنايي آفتاب است.
مؤمن اتصال به امیرمؤمنان علیه السلام دارد كه فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً».[14] اگر پرده را هم بردارند؛ چيزي به علم علي اضافه نخواهد شد. شيعيانش هم همين طور هستند.
آيا اين يقين را در ماه رجب از پروردگار خواستيد؟
حال يك مژده به شما بدهم و آن اینکه پروردگار در حدیث قدسی می فرماید:«اذا كان الغالب علي العبد الاشتغال بي جعلت همته و لذته في ذكري».[15] اگر يك طوري بشود كه لااقل شصت درصد، هفتاد درصد در اوقاتتان به ياد خدا باشید؛ آن وقت اين مقدمه است براي اينكه خداوند عليِّ اَعلي - جلَّ و عز- اين يقين را به شما مرحمت بكند. چون در ادامه مي فرمايد كه «رفعت الحجاب فيما بيني و بينه». آن وقت پرده را از میان خودم و او برمي دارم كه با چشم دلش مرا ببيند. آن وقت معنای عبارت اباعبدالله علیه السلام را می فهمد که فرمود: «عميت عين لا تراک».[16] كور باد آن چشمي كه تو را نبيند.
و امیرمؤمنان هم فرمود: خدایی را که نبینم، عبادت نمی کنم.«لم اعبد رباً لم اره».[17]
- دل جز ره عشق تو نپويد هرگزجز نعمت درد تو نجويد هرگز
قلب را بايد كم كم خالي كني، داداش جون!
- صحراي دلم عشق تو شورستان كردتا مهر كسي دگر نرويد هرگز
اگر ديگران را هم دوست دارم، طريقي است نه موضوعي. يعني آنها را دوست دارم؛ بخاطر اينكه دروغ نمي گويند.، براي اينكه نمازشان را اول وقت مي خوانند، براي اينكه امانت دار هستند.
«فخرج من صفة العمي و مشاركة اهل الهوي».[18] ديگر با هوي پرست ها و با اهل غفلت معاشرت نمي كند، پروردگار آگاهش كرده است.
جز رضای پروردگار، هیچ غمی ندارد
«و تخلي من الهموم الا هماً واحدا».[19] از تمام هم و غم ها خالي شده است. نه زن، نه بچه، بلکه متكفّل آنها پروردگار است، امام زمان علیه السلام است. من بايد يك قدمي بردارم و در وظايف عرفيه و شرعيه خودم كوتاهي نكنم، رزقم هم با پروردگار است. چنین بنده ای دیگر هيچ غمي ندارد؛ مگر اينكه دائماً رضاي پروردگار را اندازه گيري مي كند، داداش جون!
- «عرف مناره».[20] يعني به واسطه ی قرآن و ادله، راه خودش را مثل«دودو تا- چهارتا» فهميده است. یعنی راه هدايت خودش را از راه حكمت عملي نظري شناخته است.
حال، ببينيد كدام يك از اين اوصافي كه امیرمؤمنان علیه السلام تذكر مي دهند، در شما وجود دارد.
برخی افراد مورد توجه پرورگار هستند
گاهي اوقات كسي پيغام مي دهد كه به فلان كس بگوييد که مواظب خودش باشد. معلوم مي شود كه اين شخص يك كاري كرده است كه فعلاً او را پذيرفته اند. بايد در را زد، داداش جون!
بقيه ی ماه رجب را مغتنم بشماريد، داداش جون!
«و قَطَعَ غِمارَه».[21] تعلقاتش را يك به يك كم مي كند، داداش جون!
خدا ياري تان كند ان شاء الله. سه تا صلوات بفرستيد.
يك وقت مسجد آسيدعزيز الله رفته بودم، آنجا يك قاري قرآن درباره ی نحوه ی قرائت آيه ی «يَا أَبَتِ افْعَلْ» نیم ساعت بحث کرد. اين بحث ها اتلاف عمر است. يك شيطاني هست كه وسوسه مي كند که آيا «ع » از مخرج ادا شد يا نه؟
در قرائت، همان قدر كه متعارف اهل لسان گفته اند، كفايت مي كند.
آن زيور و زينت هايي كه حضرات قُرّاء باب كرده اند، آنها هم جزء تحسينات كلام است. صلواتي بفرستيد.
پروردگار گله مي كند، عزيز من!
چندي پيش وقتي تهران را موشك باران كردند، دائماً به بنده التماس دعا مي گفتند و سفارش مي كردند كه مبادا آن چهل نفر در خواندن زيارت عاشورا سستي كنند.[22] ما خودمان در سنگر بوديم و آنها هم در سنگر بودند و همين كه با ختم عاشورا موشك باران برطرف شد، همه چيز فراموش شد! پروردگار گله مي كند عزيز من!
کأَنَّ اصلا گرفتار نبوده اند!
وقتی مردم گرفتار می شوند؛ ما را در حالت خوابیده مي خوانند. «دَعَانَا لِجَنْبِهِ» .[23]يعني در رختخواب افتاده. «أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا» . دائم ما را مي خوانند. «فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ». همين قدر كه از آنها ابتلائات را برداشتيم. «مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ» . كأنّه اينها اصلا گرفتار نبوده اند!
مبادا آن عذاب ها دوباره برگردد!
همين مقدار بدانيد كه نبي اكرم (ص) دعا مي فرمودند كه اي پروردگار عزيز! مبادا آن عذاب هايي را كه به رأفت و مهرباني ات از ما برطرف نمودي، يك موقعيتي بشود كه دوباره برگردد!
امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «لايترک الناس شيئاً من امر دينهم لاستصلاح دنياهم الا فتح الله عليهم ما هو اضر منه».[24] یعنی اگر مردم چيزي از امر دينشان را براي آباد كردن كار دنيايشان ترک کنند؛ خداوند يك چيزي كه مضر به حال آنها باشد، بر ايشان مي گشايد. مبادا طوري بشود که خداي ناكرده، شما كارهايي كه بنا بود انجام بدهيد، نكنيد و برگرديد سر خانه ی اول! خداي ناخواسته، به امر دنيا بپردازید و آن كارهايي كه براي امر دينتان بود را ترك بکنید. مثلاً بنده سه وعده نمازجماعت مي خوانم، كسي بگويد اين ضرورت ندارد! من هم يك وعده اش را ترك كنم و بیشتر به امور مغازه بپردازم. اين کار من بر حسب فرمايش امیرمؤمنان علیه السلام باعث گرفتاري خواهد شد.
حضرت مي فرمايند: بين خداوند علي اعليٰ و بين شما قرابتي نيست و ما هم حجتي بر پروردگار نداريم. «ولانتقرب الي الله الا بالطاعة».[25] آن چيزي كه وسيله ی قرب ماست، طاعت و بندگي است.
سودمندی ولایت اهل بیت علیه السلام برای اهل بندگی
«فمن كان منكم مطيعاً لله تنفعه ولايتنا و من كان منكم عاصياً لله لن ينفعه ولايتنا».[26] ولايت ما به كسي كه نافرماني خدا را بنمايد، نفعي نمي رساند.
دائماً بنده حسرت مي برم كه چه كنم تا از اين زندان تن روحم را نجات بدهم، تا پرواز كند به عالم ملكوت.
در آيه ی نورانی مي فرمايدكه اگر ما بخواهيم بني آدم را به گناهانشان بگیریم، دیگر کلمات حق را نخواهند شنید. «أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ».[27] اينها ديگر كلمات حق را نمي شنوند. يك عده مشمول اين آيه مي شوند.
و دركتاب لئالي روايت مي كند كه: «ما من عبدٍ الا و في قلبه نكتةٌ بيضاء فاذا اذنب ذنباً خرج في تلك النكتة نكتةٌ سوداء ».[28] در قلب هر بنده ا ي از بندگان خدا يك نقطه ی سفيدي وجود دارد. همین که گناهي كرد؛ يك نقطه ی سياهي در بین آن نقطه ی سفید پیدا مي شود. اگر به آن گناهان ادامه داد؛ آن سفيدي کاملاً پوشيده مي شود و خداي نكرده، اگر تمام آن نقطه ی سفيد پوشيده شد؛ دیگر این بنده عاقبت به خیر نخواهد شد.
يك روايت هم بخوانم كه حضرت فرمود: شما پروردگار را به خود پروردگار بشناسيد.[29] يك عده هستند كه پرواز كرده اند، آنها چه كساني هستند؟ آنها كساني هستند كه خدا را به واسطه ی خود خدا شناخته اند. يعني به واسطه ی اين قبض و بسطي كه در قلبشان واقع مي شود، شناخته اند. اينها چقدر پريده اند! صلوات بفرستيد.
[1] - شعراء/ 88-89
[2] - در مسائل شرعی هر کس باید به مرجع تقلید خود مراجعه و بر اساس نظر وی عمل نماید.
[3] -الکافی ج1/39
[4] -وقال الصادق عليه السلام حديث من حلال و حرام تأخذه من صادق خير من الدنيا و مافيها من ذهب و فضة. الکافی ج1/ص7
[5] -والفرصة تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخير. نهج البلاغة کلمات قصار/21
[6] - «وقتی که اجل ایشان فرا برسد، حتی یک لحظه هم به تأخیر نخواهد افتاد». نحل /61
[7] - ملک الموت
[8] -عن ابی الحسن موسی بن جعفر عليهماالسلام لهشام بن حکم: يا هشام ان العاقل رضی بالدون من الدنيا مع الحکمة ولم يرض بالدون من الحکمة مع الدنيا فلذلک ربحت تجارتهم. الکافی ج1/17
[9] - عن ابی الحسن موسی بن جعفر عليهماالسلام. الکافی ج1/19
[10] - عن ابی الحسن الرضا عليه السلام: ان اميرالمومنين صلوات الله عليه کان يقول: طوبی لمن اخلص لله العبادة والدعاء ولم يشغل قلبه بما تری عيناه ولم ينس ذکرالله بما تسمع أذناه ولم يحزن صدره بما اعطی غيره. الکافی ج2/16
[11] - قال رسول الله: يا عبادالله أنتم کالمرضی والله رب العالمين کالطبيب فصلاح المرضی فيما يعمله الطبيب و يدبره به لا فيما يشتهيه المريض و يقترحه الا فسلموا لله امره تکونوا من الفائزين. الاحتجاج للطبرسی ج1/45
[12] - غررالحکم/ 4133
[13] - نهج البلاغة خطبه 87
[14] - بحارالانوار ج66/209
[15] -کنزالعمال/1872
[16]- قال الامام الحسين عليه السلام فی دعائه يوم عرفة: عميت عين لاتزال[لاتراک] عليها رقيبا و خسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبک نصيبا. اقبال الاعمال/349
[17] - التفسير الصافی ج2/236
[18]-عباد الله ان من احب عبادالله اليه عبدا اعانه الله علی نفسه فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف فزهر مصباح الهدی فی قلبه و اعد القری ليومه النازل به فقرب علی نفسه البعيد و هون الشديد نظر فابصر و ذکر فاستکثر وارتوی من عذب فرات سهلت له موارده فشرب نهلا و سلک سبيلا جددا قد خلع سرابيل الشهوات و تخلی من الهموم الا هما واحدا انفرد به فخرج من صفة العمی و مشارکة اهل الهوی و صار من مفاتيح ابواب الهدی ومغاليق ابواب الردی قد ابصر طريقه و سلک سبيله و عرف مناره وقطع غماره. نهج البلاغة خطبه87
[19] - نهج البلاغة خطبه87
[20] - نهج البلاغة خطبه87
[21] - نهج البلاغة خطبه87
[22] - مرحوم آیت الله حق شناس در دوران دفاع مقدس برای پایان یافتن موشک باران تهران چهل روز همراه با چهل نفر از نمازگزاران مسجد، به قرائت زیارت عاشورا مبادرت فرمودند.
[23] - يونس/ 12-14
[24] -نهج البلاغة کلمات قصار106
[25] - عن ابی جعفر عليه السلام قال: يا معشر الشيعة شيعة آل محمد کونوا النمرقة الوسطی يرجع اليکم الغالي و يلحق بکم التالی فقال له رجل من الانصار يقال له سعد: جعلت فداک ما الغالی؟ قال: قوم يقولون فينا ما لانقوله فی انفسنا فليس اولئک منا و لسنا منهم قال: فما التالی؟ قال: المرتاد يريد الخير يبلغه الخير يوجر عليه ثم اقبل علينا فقال: والله ما معنا من الله برائة ولا بيننا و بين الله قرابة ولا لنا علی الله حجة ولانتقرب الی الله الا بالطاعة فمن کان منکم مطيعا لله تنفعه ولايتنا و من کان منکم عاصيا لله لم تنفعه ولايتنا ويحکم لاتغتروا ويحکم لاتغتروا. الکافی ج2/76
[26] -همان
[27] -اعراف/100
[28]- عن ابی جعفر عليه السلام: ما من عبد الا و فی قلبه نکتة بيضاء فاذا اذنب خرج فی النکتة نکتة سوداء فان تاب ذهب ذلک السواد و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلک السواد حتی يغطی البياض فاذا غطی البياض لم يرجع صاحبه الی خير ابدا و هو قول الله عزوجل : «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا يکسبون». الکافی ج2/273
[29]- الکافی ج1/85