کلید واژه ها: صلوات, استغفار, گناه, لعن, ظلم, حق الناس, بداخلاقی.
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، امام علی علیه السلام ، امام سجاد علیه السلام ، امام صادق علیه السلام ، امام کاظم علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
- سلسـله مـوی دوسـت حـلـقـه دام بلاست هرکه دراین حلقه نیست فارغ ازاین ماجراست
- گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوسـت دوست تـرازجان ماست
- گـر بزننـدم به تیـغ در نـظـرش بی دریغ دیدن او یک نـظر صـد چو منش خون بهاست
- مالک مـلـک وجود، حـاکـم رد و قـبول هر چه کند جـور نـیـست ور تـو بنالـی جفاست
- هرچه به جور رفیق یا به جفای حـبیب عـهــد فـرامــوش کـنـد مـدعـی بـی وفـاسـت
* برکات ذکر صلوات
یکی از آثار صلوات این است که انسان با صاحب صلوات محشور می شود. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: نزدیک ترین افراد به من در روز قیامت کسانی هستند که در دنیا زیاد صلوات فرستاده باشند.
در قرآن برای زنبور عسل یک سوره مستقل به نام نحل هست خدا می فرماید: ما برای زنبور عسل وحی می کنیم برود برروی گل ها و گیاهای خوب بنشیند و از آن ها بمکد و تبدیل به عسل خالص کند. «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ» (النحل: 69). عسل برای خیلی از مریضی های انسان دواست. دویست نوع ویتامین در عسل است و شاید تنها غذایی است که اگر صدها سال بماند فاسد نمی شود. زنبوری به محضر پیامبر آمد و عرض کرد یا رسول الله در اطراف مدینه عسل خالصی برای شما تهیه کردیم. کسی را بفرستید که آن ها را بیاورد. پیامبر فرمودند: شما که شیره گل و گیاه را می مکید تلخ است شما چه کار می کنید که این تلخی را به شیرینی تبدیل می شود؟ عرض کرد: یا رسول الله وقتی که شیره گل و گیاه را می مکیم بعد از مکیدن صلوات بر محمدو آل محمد می فرستیم شیرین می شود. معلوم می شود که صلوات تلخی ها را تبدیل به شیرینی می کند، بدی ها را تبدیل به خوبی می کند. یکی از شگردهای ارتباط با ائمه این است که تبدیل کننده بدی ها به خوبی ها هستند. حاج آقای دولابی رحمه الله نقل می کردند یک آدم ناجوری بود ولی هر کجا پرچم امام حسین ومجلس امام حسین را می دید حتی اگر برای امام حسین سقاخانه می گذاشتند می رفت آب می نوشید یک سلامی به امام حسین می داد. می گفت: من خواب دیدم که قیامت شده و ما را پای حساب آوردند چون سیئات و گناهانم زیاد بود ملائکه جهنم آمدند من را به جهنم ببرند هر چه التماس کردم گفتند نمی شود به خاطر گناهانی که داری باید به جهنم بروی. هر چه التماس می کردم فایده ای نداشت من را می بردند که رسیدیم به یک جایی که بیرق اما حسین زده بودند زیر بیرق هم امام حسین و اصحاب و یارانش بودند من که به این ملائکه التماس می کردم من را نبرید حضرت متوجه شدند با دست مبارک اشاره کردند این جا بیاورید، فرمودند: چه شده؟ پرونده من را به دست امام حسین دادند به پرونده من نگاه کردند دیدند پرونده من خیلی خراب است. یک مهر پایین پرونده ام زدند دیدم ملائکه من را به طرف بهشت می برند. پایین پرونده را نگاه کردم دیدم مهر آقا امام حسین را خورده است. حضرت اباعبدالله تبدیل کننده سیئات به حسنات هستند. یک رابطه ای داشته باشیم که آن ها از ما شفاعت بکنند. گناه خیلی بد است ولی بدتر این است که باعث خجالت و شرمندگی آن ها می شود. گفت:
- کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده است و او شرمسار
در توجیه استغفاری که اهل بیت علیهم السلام می کنند توجیهات زیادی کردند. امامی که هیچ گناه ندارد حتی نیت گناه هم ندارد چرا این همه استغفار می کند طلب مغرفت می کند؟ مثل این که اول گناه کار عالم است این طور اشک می ریزد، می ریزد و غش می کند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: من روزی هفتاد مرتبه استغفار می کنم. یکی از توجیهاتی که کردند این هست که می خواستند به ما یاد بدهند. این توجیه کاملا اشتباه است نعوذ بالله این مثل این است که ائمه یا پیامبر داشتند تئاتر بازی می کردند. یکی از احتمالات هم این است که آن ها معرفتشان آن قدر بلند است که خودشان را، اعمالشان را در مقابل عظمت خدا ناچیز می بینند یا اصلا نمی بینند. این فرمایش اباعبدالله علیه السلام است که می فرماید: «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج95/ ص:212). ائمه در مقابل عظمت پروردگار خوبی های خود را آن قدر کوچک و ناچیز می دیدند که احساس گناه می کردند و فرمودند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ» (محدث نوری/ مستدرك الوسائل/ ج1/ ص:131). من حق عبادت تو را اداء نکردم. یعنی آن عظمتی که خدا دارد در مقابل بزرگی خدا آدم احساس شرمندگی می کند احساس عذر خواهی می کند. یکی از توجیهات هم این است که امام یا پیامبر انسان کاملی هستند از یک طرف نماینده خدا برای خلق و از یک طرف هم قیم خلقند و سرپرست خلقند. ما معتقدیم حتی یهودی و مسیحی و کافر هم سر سفره پیامبر و امام نشستند ولی صاحب سفره را نمی شناسند، وقتی که آدمی گناه می کند احساس شرمندگی در آن ها ایجاد می شود چون خلق از شعاع وجودی آن ها هستند. «أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ» ( شیخ صدوق/ من لايحضره الفقيه/ ج2/ ص :609). جان شما در میان جان هاست و روح شما در میان روح هاست. یعنی همه ذرات عالم شعاع وجودی آن ها هستند و پیوند دارند. هر کسی کار خلافی می کند امام زمان شرمندگیش را می کشد و استغفارش را می کند، مثلا وقتی بچه ای در یک جمعی بی ادبی کند یا کار خلافی بکند پدر و مادرش شرمنده می شوند و عذرخواهی می کنند. امام زمان علی بن مهزیار را توبیخ کرد که این بیست سال کجا بودی من منتظرت بودم؟ عرض کرد آقا من جای شما را نمی دانستم. فرمود: نه شما مشغول جمع آوری دنیا بودید. تو به فقراء و ضعفای ما بی اعتنایی کردی و قطع رحم کردی، این ها باعث شد که شما نتوانستید به محضر ما برسید. بعد فرمود: که اگر استغفار بعضی ها نبود (منظور خودشان بودند) شما هلاک می شدید.
امام هفتم علیه السلام می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي» ( شیخ کلینی/ الكافي/ ج1/ ص:258). شیعیان یک کارهایی کردند که مورد غضب الهی قرار گرفتند. این آیه را در نماز هر روز ده مرتبه می خوانیم «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ» ( الفاتحة: 7). یعنی خدایا ما را به راه کسانی که مورد غضب تو هستند هدایت نفرما. یعنی معلوم می شود که همه ما در معرض خطر بسیار جدی هستیم که خداوند واجب کرده حد اقل هر روز ده مرتبه این دعا را از محضر خداوند متعال داشته باشیم.
آقای کل احمد فرمودند: کسی زیارت عاشوراء می خواند به لعنت ها که رسید دیدم لعنت ها شامل حال خودش شد. تعجب کردم گفتم مگر می شود؟ پرسیدم این کیست که آن جا نشسته است؟ گفتند: این اول ربا خوار بازار قم است. ربا در حکم جنگ با خداست، خدایی نکرده یک وقت لعن ها شامل خودمان نشود. خدا در قرآن چه قدر ظالمین را لعنت کرده است؟ خدا در قرآن می فرماید: قرآن برای مومنین شفاء است. «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (الإسراء: 82). ولی ظالم وقتی قرآن می خواند خسارتش بیشتر می شود. چه بسا کسانی که قرآن می خوانند و قرآن آن ها را لعنت می کند. قرآن هر چه می گوید او برعکسش عمل می کند. آیت الله دستغیب رحمه الله نقل می کند که یک کسی آدم بی رحم وظالمی بود از دنیا رفت بچه های او قاری قرآن دعوت کردند که سه شبانه روز در بالای سر قبر پدرشان قرآن بخواند. صبح که آمدند که برای قاری ناشتایی بیاورند دیدند که نیست دنبالش رفتند پیدایش کردند و گفتند آقا ما باهم قرارداد داشتیم سه روز قرآن بخوانی. گفت: اگر همه دنیا را به من بدهید من بالای سر پدرتان قرآن نمی خوانم. گفتند: چرا؟ گفت: من دیشب یک مقدار قرآن که خواندم خسته شدم یک مقداری خواستم استراحت کنم خوابیدم در خواب پدرتان را در میان شعله های آتش دیدم، دیدم یک گرز آتش دستش گرفته گفت کی گفته که برای من قرآن بخوانی؟ هر آیه ای که می خوانی و من عمل نکردم این جا عذاب من را زیاد می کنند. «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» ظالمین از قرآن جز خسارت چیز دیگری استفاده نمی کنند. مواظب باشیم در دست و بالمان ظلم نباشد.
«إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج75/ ص:116). امام حسین در سخت ترین شرائط در روز عاشورا غیر این که چند تا خطبه خواندند چند تا هم وصیت به فرزند گرامیشان امام سجاد علیه السلام کردند. واقعا ما وضعیت استثنایی روز عاشوراء را هیچ وقت درک نمی کنیم. «مُصِيبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلامِ» (شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص : 457). یک پیش آمد کاملا غیر عادی و خیلی با عظمت بود. کسی که این همه داغ دیده الآن که می خواهد وارد جنگ بشود و در لحظه آخر آمد که از فرزند گرامیش خداحافظی کند. امام سجاد را که در آغوش گرفتند یکی از وصیت هایشان این بود فرزندم بترس و مواظب باش از ظلم کردن به کسی که جز خدا پناهی ندارد. ظلم همه رقمش بد است مخصوصا به یک مظلومی که آه و ناله اش بالا می رود و عرش را می لرزاند. بترسید از آه مظلوم به خدا پناه ببرید. همه معصومین این طور بودند مثلا وقتی که پیامبر مسموم بود زیر بغل هایش را گرفتند به زور بالای منبر آوردند حضرت مردم را موعظه کرد. یا امام حسن وقتی که مسموم بود و در بستر افتاده بود جناده آمده بود محضر حضرت درخواست موعظه کرد حضرت نگفت که آقا الآن چه وقت موعظه خواستن است. یا مثلا امام علی در بستر شهادت وصیت های فراوانی کردند.
آیت الله قاضی رحمه الله یک شخصیت فوق العاده و بزرگ و استاد آیت الله بهجت و آیت الله طباطبایی بودند. ایشان این وصیت را در موقع جان دادن به فرزندانشان کرده بودند فرموده بودند سعی کنید در زندگی کسی را نرنجانید. جدا این حرف خیلی پخته است بنده معتقدم اگر حق الناس گردنمان نباشد بقیه راه خیلی راحت است. گناهانی که بین ما و خداست خدا زود می بخشد سریع الرضا است. یکی از بزرگان فرمود: فلانی تمام دغدغه و فکر و اندیشه من بیشتر مشغولیتش به این است که در زندگی دلی را نرنجانم چون خاطرم جمع است که عفو خدا، کرم خدا، بخشندگی خدا بی نهایت است هر چه بگویی باز بالاتر است. «يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ ، يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ يَا مَنْ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ» (شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص : 86). خدا عفوش بزرگ است خوبی ها را ظاهر می کند و روی بدی ها را پرده می کشد. به گناهان ما، ما را مواخذه نمی کند. خود خدا می فرماید: مغفرت من خیلی گسترده است. دعای جوشن سند و شجره نامه خداست شما غضب در آن پیدا نمی کنید همه اش اسم رحمت است. اتفاقا مستحب است در اول ماه رمضان خوانده بشود یعنی در ماه رمضان مهمان کی می شوی؟ مهمان این آقا می شوی. کربلایی احمد می فرمودند: این اسم هایی که خدا فرستاده ما بخوانیم برای خودش شعار داده، یا برای ماها؟ برای ما هاست تا توسط این اسماء با خدا رابطه برقرار کنیم. آیت الله مرعشی رحمه الله به یکی از دوستان فرموده بودند خیلی از چیزها هست که ما نمی توانیم به مردم بگوییم ممکن است نسبت به خدای متعال جری بشوند، گذشت خدا خیلی بی نهایت است ولی همان خدا می فرماید: من از ظلم ظالم نمی گذرم. پیامبر ما آخرین منبری که رفتند فرمودند: ایها الناس خدا قسم خورده از ظلم ظالم نمی گذرد هر کسی گردن من حقی دارد یا حلال کند یا قصاص کند. «مُحْتَبَسٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ بِثَلَاثَةِ دَرَاهِمَ لِفُلَانٍ الْيَهُودِيِّ وَ كَانَ شَهِيداً» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ج 10/ ص : 28). حق الناس را خیلی جدی بگیرید اسباب زحمت برای دیگران نباشید. حضرت امیر علیه السلام می فرماید: پیامبرهمیشه بعد از نماز تعقیبات می خواندند ولی در آخرین منبرشان بعد از نماز صبح رویشان را برگرداندند، تعجب کردیم. فرمودند: از طائفه بنی نجار کسی در میان شما نیست؟ گفتیم: آقا چه کار دارید چی شده؟ فرمود: شهیدی از این طائفه دیشب به من استغاثه کرده که او را زندانی کردند به خاطر سه درهم بدهی که به یک یهودی دارد. اولین قطره ای که از شهید به زمین می ریزد تمام گناهانش بخشیده می شود مگر دیونش که بخشیده نمی شوند باید وصیت بکند که ورثه بدهند والا آن جا گیر می کند.
سعد بن معاذ جانباز بود، سید انصار بود شهید شد، پیامبر در تشییع جنازه اش با پای برهنه شرکت کردند نود هزار فرشته در تشییع جنازه اش شرکت کردند پیامبر خودش غسلش داد و کفنش کرد ونمازش را خواند و قبرش را درست کرد و در قبر گذاشت و یکی از بهترین امتیازاتش این بود که پیامبر فرمود خدا رحمتت کند اگر زنده بودی جلوی غصب خلافت را می گرفتی. یعنی حضرت زهراء کشته نمی شد و حضرت علی خانه نشین نمی شد. مدال های خیلی بزرگی دارد یعنی اول ولایتی بود، بزرگ مدینه بود. اما همین سعد مبتلا به فشار قبر است به خاطر این که در خانه یک مقدار بد اخلاق بود، حق الناس گردنش بود، حق خانواده اش را یک مقدار رعایت نکرده بود گاهی عصبانی شده بود. بزرگی می گفت: من هر چند روز از خانمم حلالیت می طلبم از پدر و مادرم حلالیت می طلبم. این ها اصل دین است. مردی خدمت امام صادق علیه السلام آمد وعرض کرد که خانم من خیلی من را اذیت می کند. حضرت خانمش را احضار کرد گفت: چرا شوهرت را اذیت می کنی؟ گفت: دوست دارم بکنم می خواهم بکنم. در مقابل امام خیلی بی حیاء بود. حضرت فرمودند: اگر توبه نکنی و برنگردی سه روز دیگر در قبری، اجلت می رسد. گفت: برسد. سه روز بعد این خانم از دنیا رفت.
روایت داریم حضرت امیر وسط روز در گرما در کوفه قدم می زدند کسی گفت: که آقا چرا این موقع روز بیرون قدم می زنید؟ حضرت فرمود: که می خواهم اگر کسی نیاز به کمک داشته باشد برایش کمک کنم. همین طور که قدم می زدند خانمی واویلا کنان و سرو کله زنان آمد گفت: به دادم برسید. حضرت فرمود: چه شده؟ گفت: با شوهرم درگیر شدم عصبانی شده، گفته تو را می کشم، می خواهد من را بکشد. حضرت فرمود: برویم. آمدند در خانه را زدند یک جوان قلدر و بی ادبی آمد در خانه را باز کرد. حضرت فرمودند: که چرا خانمت را این قدر اذیت می کنی؟ گفت: می خوام اذیت بکنم به شما مربوط نیست. حضرت هر چه موعظه کردند جوان جری تر شد. حضرت خورده خورده دست به تازیانه برد که او را ادب کند در همان موقع همسایه ای بیرون آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ» ( شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص:350). جوان تازه فهمید که این شخص کیست، گفت: آقا اشتباه کردم نفهمیدم توبه می کنم. حضرت فرمودند: قول می دهی این خانم را به خانه ببری و با او مهربان باشی یا ادبت کنم. روایت داریم خداوند در قیامت می فرماید: ای امت آخر الزمان من از حق خودم صرف نظر کردم شما همدیگر را حلال کنید و به بهشت بروید.
در خانه ناز دانه امام حسین حضرت رقیه برویم. یکی از رفقای اهل منبر می گفت: چند روز سوریه رفتم در زینبیه که بیرون دمشق است پرسیدم این جا عالمی نیست؟ گفتند: چرا یک سیدی است. به دیدنش رفتم گفتم: شما که چند سالی در دمشق بودید آیا معجزه ای ندیدید. گفت:چرا خیلی دیدم ولی یکیش را می گویم. خانمی در لبنان مسیحی بود و دختری بچه ای داشت این دختر مریض می شود پاهایش فلج می شود معالجه می کنند می بینند فایده ندارد می گویند در دمشق دکترهای متخصصی هست آن جا ببر شاید معالجه بکنند. این خانم به دمشق می آید اتاقی کرایه کرده بود یک روز صبح که مشغول پرستاری از دخترش بود دید بچه خوابیده می گوید بروم یک ناشتایی و صبحانه ای بخرم بیاروم. می آید بیرون می بیند که عده ای لباس سیاه به تن کرده اند. می پرسد چه خبر است؟ می گویند این ها شیعه هستند امروز روز عاشوراست برای امام حسین عزاداری می کنند. این خانم چون خودش هم دلشکسته بود حواسش پرت می شود یادش می رود که بچه در خانه تنهاست دنبال دسته راه می افتد به حرم حضرت رقیه می رود. در حرم خیلی گریه می کند عرض می کند خانم این دختر من فلج است من مسلمان نیستم ولی می گویند شما باب الحوائج اید. حواسش نبود تا نزدیک ظهر درحرم می ماند یک وقت متوجه می شود که دخترش در خانه تنهاست با سرعت ماشین می گیرد به خانه می آید در خانه را باز می کند می بیند دخترش دارد در خانه بازی می کند و پاهایش سالم است. می گوید: دخترم چه شده؟ می گوید وقتی شما رفتید من از خواب بیدار شدم تنها بودم یک وقت دیدم که در خانه باز شد یک دختر سه چهار ساله ای آمد گفت: مادرت از من شفای تو را خواسته تو دیگر خوب شدی بلند شو، و تا حالا با من بازی می کرد الان رفت. گفتم: تو که هستی؟ گفت: من همان هستم که مادرت برایم گریه کرده، من رقیه بنتالحسین هستم. این خانم مسیحی را از در خانه اش رد نمی کند. جان عالمی به قربانت، کدام دختری طاقت دارد که سر پدرش را برایش ببرنند. یک وقت پارچه را کنار زد دید سر بریده بابا را آوردند.
- عمه بیا گمشده پیـدا شدهکنج خرابه شـب یـلـدا شـده
- بـس دویـدم عـقـب قافله پای من از زه شده پرآبله
روضه خوان کوچک امام حسین دارد ناله می کند، بابا جان چه کسی من را در کودکی یتیمم کرد؟ کدام نانجیبی محاسنت را از خونت خضاب کرده؟ او گریه می کند و اهل بیت ناله می زنند. اما یک وقت دیدند سر یک طرف و رقیه یک طرف افتاد از فراق پدر جان به جان آفرین تسلیم کرد.