وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ
[1] بر همگان آشکار است که باید از همه امکاناتی که خدای متعال در دنیا به مومنین داده، کمال استفاده را کرد. معنای زهد استفاده نکردن از دنیا نیست، بلکه کمال استفاده از دنیاست. زهد مقدمه بهره مندی از دنیاست. ولی باید دانست حقیقت بهره مندی از دنیا، این است که انسان خود و سرمایه های خود را در مسیر خدای متعال به کار گیرد و هدف خود را بشناسد. اگر انسان قدر سرمایه های خودش را نشناخت سرمایه هایی را که در این دنیا دارد ضایع می کند.
از وجود مقدس امام صادق(ع) درباره آیات مبارکه سوره اعلی پرسیدند که بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى[2] خدای متعال هشدارهایی در این سوره به ما می دهد. سپس در پایان می فرماید: مشکل کار این است که شما حیات دنیا را انتخاب کردید، در حالی که آخرت هم بهتر است و هم ماندگارتر. یعنی اگر کسی به حیات اخروی دست پیدا کند هرگز همه دنیا و جاودانگی دنیا را با آخرت عوض نمی کردند.
زهیر بن قین، جمله ای به سیدالشهدا گفت و در یکی از منازل حضرت فرمودند: اوضاع دنیا عوض شده. راهتان را بگیرید و بروید. او جمله ای را به نمایندگی از اصحاب به سید الشهدا گفت. جمله این بود: اگر عیش دنیا جاودانه بود، یعنی عمر دنیا صد و دویست یا هزار سال بود پیری و خستگی و بیماری و فقر و مشکلات هم وجود نداشت و همه اش و شادی عیش بود، باز هم ما عیش در دنیا را با شهادت در رکاب شما عوض نمی کردیم. شهادت در رکاب شما را بر عیش دائمی دنیا ترجیح می دادیم. ریشه این رشد درک انسان است. اگر به این معرفت رسید که وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى[3]؛ یعنی همین حالا عیش آخرت برای او حاصل شده و این عیش هم بهتر از عیش دنیاست و ماندگار است.
مفضل از امام صادق (ع) پرسید که این دنیا چیست و آخرت چیست ؟ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا[4]، حضرت فرمودند بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا قَالَ وَلَايَتَهُمْ[5] حیات دنیا، ولایت دشمنان ما است وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه افضل صلوات المصلین[6] یعنی همین اکنون انسان ها به حسب ظاهر در یک فضا، در یک شرایط و در یک جهان زندگی می کنند. زندگی این محیط باطنی دو تاست. اگر کسی اهل بصیرت باشد و بتواند باطن عالم را ببیند به ملک عالم می پیوندد.
در همین عالم طبیعت دو محیط و میدان جاذبه وجود دارد. عده ای در محیط ولایت ائمه معصومین زندگی می کنند و عده ای در محیط ولایت کفار و آنهایی که در محیط ولایت ائمه معصومین زندگی می کنند، به فوز و فلاح می رسند. آنها هم اکنون هم در آخرت زندگی می کنند که البته این حیات اخروی شان ادامه دارد و وارد عوالم بعدی هم می شوند. آنهایی که در محیط ولایت کفار هستند در ولایت اولیاء طاغوت، در دار دنیا زندگی می کنند و در مرحله حیات دنیا هستند: إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ [7] (عنکبوت: 64).
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا جَابِرُ ...وَ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِيهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِي بِهِ يَذْهَبُ النَّاسُ وَ يَجِيئُونَ[8]
در روایتی می خوانیم مومن غیر از روح معنوی ای که همه دارند روحی دارد که در جمادات نیست. حتی در حیوانات هم وجود ندارد. غیر از این نفس در مومن، سه روح دیگر هست. خاصیت آن روح چیست؟ او مسائلی را درک می کند که بقیه نمی فهمند. در روایات هم به این موضوع اشاره شده که مؤمن توانایی هایی پیدا می کند که در غیر مؤمن وجود ندارد:
1 - روح الايمان: وقتی خوف الهی در دل مومن جای می گیرد به خاطر آن حیات، آن روح الهی و آن روح الایمان است. غیر مومن از خدا نمی ترسد به خاطر این که به آن حیات نرسیده است. اگر حیات در او دمیده شده بود، این خوف هم در او پیدا می شد.
2 - روح الشهوة: واقعا میل به بندگی خدا در او پیدا می شود، که در کافر این میل دیده نمی شود. آنگاه از بندگی خدا لذت می برد. أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ[9] شب تا صبح سر پا ایستاده و عبادت می کند. دیگران می گویند: قَدْ خُولِطُوا [10] این ها عادی نیستند. حضرت می فرماید: وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ [11] حقیقت عظیمی به آنها آمیخته شده که دیگران به آن حقیقت آمیخته نشده اند. این همان روح الایمان است. روح الشهوه است. از چیزهایی بدش می آید که دیگران بدشان نمی آید و به چیزهایی رغبت دارد که دیگران رغبت ندارند إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا[12] وقتی از دنیا خالی می شود، رفعت پیدا می کند وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّهِ [13] شیرینی محبت خدا را درک می کند. در روایات می خوانیم: تا کسی از دنیا خالی نشود، به شیرینی و لذت ایمان نمی رسد.
3 - روح الْقوة: دارد فَبِهِ قَدَرُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ[14] در بندگی قدرت پیدا می کند. مرحوم دکتر چمران وقتی از آن سفرهای تحصیلی برگشته بود پای هواپیما به مادرش گفته بود، قول دادم که مکروه انجام ندهم و به قولم وفا کردم. این ویژگی مومن است. كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِف [15] نه نسیم ها او را حرکت می دهند نه طوفان ها. وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا[16]؛ روح مومن شعاعی از روح الهی است که در وجود مقدس امیرالمومنین است. این همان لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ [17] است. او با حقیقت ولایت مخلوط می شود.
فَالْمُؤْمِنُ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَصِيرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى الْجَنَّةِ نُورٌ .[18]
این نور، همان نور امام است. در سوره انعام می خوانیم: «أَوَ مَن کَان مَیتاً فَأحیَیناهُ» (الانعام: 122) میتا عن ولایتنا فاحییناه بولایتنا؛ حقیقت ولایت در او دمیده می شود وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً.[19] انسان مرده است. اگر حقیقت ولایت در او دمیده شد، اگر نور امام به او عنایت شد، هم به حیات می رسد و هم به نور . سپس وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى (الاعلی: 17) این محیطی است که مومن در آن زندگی می کند.
کافر می پندارد تواناست، ولی واقعا عاجز است. اگر به او بگویی یک شب برای خدا بیدار باش، نمی تواند. بگو در مقابل وسوسه های شیطان بایست، نمی تواند. تنها مومن كالجبل الراسخ[20] است. کافران با نفسات ظلمانی شیطان با وسوسه های ظلمانی او جا به جا می شوند. زندگی شان بر مدار شیطان حرکت می کند: فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ، وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ[21].
انسان ها در این دنیا در دو محیط زندگی می کنند. محیط ظلمت و محیط نور. إذَا أخرَجَ یَدَهُ لَم یَکَد یَرَاهَا (نور: 40) مومن خودش را نمی بیند. مومن نمی فهمد چه سرمایه هایی دارد. مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ [22] این است که انسان راهی به ملکوت خودش پیدا می کند و آیات خدا را در ملکوت خودش می بیند تا به معرفت خدا برسد: سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (الفصلت: 53).
اینکه مومن بتواند آیات خدار ا در باطن و ملکوت خودش ببیند و موحد بشود نورانیت می خواهد. در فضای ظلمانی، انسان دست خود را هم نمی بیند. آیه مخزونه خدا را دریابد وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ[23] . اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ (البقره: 257)، محیط ولایت الهی، محیط نور است. محیط حیات است. این است معنای يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ (الانفال: 24) خدا و رسول شما را به حیات دعوت می کنند به چیزی که شمارا زنده می کند.
لذا انسانی که در محیط ولایت امیرالمومنین در دار آخرت است در دار نور است: الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ[24] با نور خدا می بیند و انسانی که در محیط ولایت امیرالمومنین نیست، مثل ماهی خارج از آب می ماند.
خدا به حضرت آدم می فرماید: باید به عالم دنیا بروی چاره ای نیست باید با شیطان با هم بروید. وقتی حضرت آدم می ترسد می فرماید: نگران نباش. برای شما ذکری در کتابی نازل کردیم که اگر دنبال آن بروید گمراه نمی شوید: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً [25] (طه: 124). این ذکر به امیرالمومنین تفسیر می شود که به آدم می گویند شما را به دنیا می فرستیم و حضرت امیر هم هست دنبال ایشان حرکت کنید، گرفتار نمی شوید. همه انبیا این را گفته اند. فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً (البقره: 38) به جناب آدم می گویند چاره این نیست باید به زمین بروی. اما فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً[26] هدایتی بر شما نازل می شود. فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (طه: 123) اگر در پی این هدایت هستید، سایه به سایه او حرکت کنید.
همه انبیا باید در این محیط ولایت حرکت کنند. این ولایت در عالم دنیا نزول پیدا کرده أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ[27] اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (النور: 35) نور حق الهی در همه آسمان ها و زمین همین نور است.
پس عده ای در دنیا در این محیط نور زندگی می کنند، مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ[28]. نتیجه این است که مَصِيرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى الْجَنَّةِ[29]. این دو حیات با هم قابل مقایسه نیست. فردی نه چشم دارد و نه در نور است. پس به حیات نیاز دارد. مانند یک ماهی که بیرون از آب است. أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ (فاطر: 15) اگر انسان را از خدا جدا کنید، دیگر هر چه به او گویی هیچ نداده اید، می شود معیشت ضنکا، بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا (الاعلی: 16) خودتان این حیات دنیا را بر می گزینید ولی وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى (الاعلی: 17).
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ [30] هر فوزی که برای انبیا و انسان های کامل فراهم شده در محیط ولایت امیرالمومنین بوده است که همان ولایت خدای متعال است وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ [31] هم در دنیا و هم در آخرت همه فوزها با این ولایت حاصل می شود.
در آیات و روایات اشاره هایی به این موضوع شده است که مغفرت هم با آنها حاصل می شود: فَجَعَلَ صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ [32] نمونه این روایات در معارف ما زیاد آمده است: إِنَّ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ وَ الْفَلْجَ وَ الْعَوْنَ وَ النَّجَاحَ وَ الْبَرَكَةَ وَ الْكَرَامَةَ وَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الْيُسْرَ وَ الْبُشْرَى وَ الرِّضْوَانَ[33] همه اینها در موالات امیرالمومنین(ع) است. آنهایی که در آن محیط زندگی می کنند به کمال خواهند رسید.
إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَمُواْ تَتَنزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَئكَةُ أَلَّا تخَافُواْ وَ لَا تحَزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالجْنَّةِ الَّتىِ كُنتُمْ تُوعَدُونَ نحَنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ الاَخِرَةِ (فصلت: 30 و 31)
در تفسیر این آیه ، روایات بسیار فراوانی آمده است. آنهایی که قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ [34] را پذیرفتند و ثُمَّ اسْتَقَمُواْ [35] در این راه استقامت کردند. می فرماید: اسْتَقَامُوا عَلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ[36] استقامت در مسیر توحید، یعنی استقامت در مسیر امیرالمومنین(ع). صراط مستقیم، یعنی صراطی که باید در آن استقامت کرد.
می گویند خط راست یعنی نزدیک ترین فاصله بین دو نقطه. این تعریف قرآنی اش نیست. صراط مستقیم یعنی صراطی که اعوجاج و انحراف از عبودیت در آن نیست. یعنی صراطی که با استقامت باید آن راه را بپیمایی.
الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَمُواْ (فصلت: 30) اگر در این راه ایستادند، تَتَنزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَئكَةُ[37]، ملائکه ی الهی بر آنها نازل می شوند تا برای عبور از عالم دنیا یاری شان کنند. أَلَّا تخَافُواْ وَ لَا تحَزَنُواْ [38] نه افسوس چیزهایی را که از دست می دهید بخورید و نه نگران آینده تان باشید أَلَّا تخَافُواْ وَ لَا تحَزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالجْنَّةِ الَّتىِ كُنتُمْ تُوعَدُونَ [39] این جنتی است که به شما وعده داده شده بود. آن جنت و آن بهشت درجات قرب و رضوان است[40] که باطنش از درجات ولایت معصومین است وَ أَبْشِرُواْ بِالجْنَّةِ الَّتىِ كُنتُمْ تُوعَدُونَ نحَنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا [41] ما در دنیا هم ولی شما بودیم، دوست شما بودیم، مراقب شما بودیم.
شیطان نمی تواند به مؤمن نزدیک شود
در روایت می خوانیم نَحْرُسُكُمْ مِنَ الشَّيَاطِينِ [42] یعنی ما نمی گذاشتیم شیاطین به شما نزدیک بشوند؛ چون شما در این راه قدم بر می داشتید ما مامور بودیم شیاطین را از شما دور کنیم و از قلب و فکر شما محافظت کنیم. در روایت دارد گاهی که یک مومن از دنیا می رود به اندازه قبیله ربیعه و مزر، شیطان آزاد می شود.
در روایت هست شیطان در مقابل این عبادت چهار هزارساله از خدا مزد خواست. خدا دست خالی ردش نکرد و فرمود باشد. حاجت بخواه. حاجت خواست. گفت: بمانم. گفت: باشد، بمان. در دنیا به من جنود بده؛ به نبی اکرم دادی و باید به من هم یاورانی بدهی. می خواهم بجنگم. لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ [43] رجز خواند و لشکر خواست. خدا هفتادو پنج یار به او داد و سپس جنگ بین نبی اکرم و ابلیس است.
در روایتی می خوانیم، قلب انسان دو تا گوش دارد. در یک گوش اگر شیطان می دمد در یک گوش هم ملکه می دمد. لازم نیست انسان، مومن کامل باشد تا بفهمد شیطان در حال وارد شدن است. فرمود نحرسکم عن الشیاطین نحن اولیائکم فی الحیات الدنیا[44] دیدید بچه دستش را در دست پدر می گذارد و از بابا حساب می برد. اگر دست ما در دست حضرت امیر بود. ابلیس نمی توانست به ما نزدیک شود. إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ (الانفال: 48) من چیزی می بینم که شما نمی بینید. ملائکه جنود امیرالمومنین هستند. شیطان واقعا آنجا آنجا نمی تواند کاری کند.
علامه مجلسی(ره) در کتاب شریف بحار و مرحوم محدث قمی در سفینه نقل می کنند: وقتی ولی و حجت خدا، به دنیا می آید شیطان می فهمد، وحشت می کند. همین که به دنیا می آید شیطان لشگرش را گرد می آورد و می گوید ولی خدا به دنیا آمده است؛ باید یک فکری کنیم.
بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ ءٍ (المومنون: 88) ید خدا چیست؟ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ (الفتح: 10) خدا که دست ندارد. یدالله یعنی امیرالمومنین؛ که همه کارهای عالم با این قوت الهی انجام می شود. در زیارت حضرت می خوانیم: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ وَ يَدَهُ الْبَاسِطَةَ[45] دست مبسوط خدا باز باز است و هر کاری که بخواهد انجام می دهد. زیارتش نشان حضرت است وَ يَدَهُ الْبَاسِطَةَ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ ءٍ. [46]
همه ملائکه در دست امیرالمومنین و به فرمان ایشانند. نحن اولیائکم[47] شما در محیط ولایت امیرالمومنین هستید إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَمُواْ (فصلت: 30) تا وقتی از این محیط نور و حیات خارج نشدید، باز هم با شما خواهیم بود، فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ الاَخِرَةِ (فصلت: 31). ما شما را تنها نمی گذاریم هیچ جای نگرانی نیست. این همان فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ [48] است. بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ [49] از همه مهمتر این که کسانی که در محیط نور باشند تا مقام رضوان پیش می روند. بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ[50].
ذکر مصیبت ابا عبدالله(ع)
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک السلام علی الحسین و علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین[51]
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا از این به بعد عاشورا محیط اسرار بندگی خداست. محیط اسرار الهی است. بزرگان فرموده اند: آنهایی که توفیق پیدا کردند، پرده ها را از جلو چشمانشان کنار زده اند حقیقت عاشورا را به آنها نشان داده اند.
- هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردیدعزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
- بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاداگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
ذوالجناح وقتی احساس کرد دیگر امام حسین توان جنگیدن ندارد، چون سینه ی مطهرش را هدف تیر سه شعبه قرار داده بودند. مجروح بود، خسته بود، تشنه بود، غصه دار بود. نگاهش به سوی خیمه اش بود. ذوالجناح می آمد که بدن حضرت را در یک محیط آرام روی زمین بگذارد، اما وقتی متوجه شدند امام به حسب ظاهر توان دفاع از خود را ندارد، به این اسب مهلت ندادند.
عزیزانی که در خیمه نشسته بودند، دل خوشی شان این بود که امام حسین رجز می خواند و ذکر می گوید. دیدند دیگر صدای امام حسین از میدان نمی آید. تا اینکه صدای ذوالجناح را شنیدند. پرده خیمه را بالا زدند شاید یک بار دیگر جمال مقدس امام حسین را زیارت کنند. شاید یک بار دیگر بابا آمده تا خداحافظی کند. دیدند اسب غرق در خون است و زین واژگون شده. نتوانستند در خیمه بنشینند. از خیمه بیرون دویدند. دور این اسب حلقه زدند: ای اسب به بابایم آب دادند یا با لب تشنه شهیدش کردند؟
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا السلام علیک یا بقیه الله و رحمۀ الله و برکاته[52]
[1] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2، ص 615، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[2] . الأعلى : 16،17
[3] . الأعلى : 17
[4] . الأعلى 16
[5] . الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص 418، باب فيه نكت و نتف من التنزيل في الو...
[6] .همان
[7] . العنكبوت 64
[8] . الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص 271، باب فيه ذكر الأرواح التي في الأئمة
[9] . شرح نهج البلاغة، عبدالحمیدمعتزلی، ج 10، ص 132، 186- و من خطبة له ع ..... ص 132
[10] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 64، ص 315، باب 14- علامات المؤمن و صفاته ....
[11] . همان
[12] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 70، ص 56، باب 122- حب الدنيا و ذمها و بيان فن
[13] .همان
[14] . همان
[15] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2، ص 592، زيارة أخرى لأمير المؤمنين ع
[16] . الكافي، شیخ کلینی، ج 2، ص 166، باب أخوة المؤمنين بعضهم لبعض ...
[17] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 64، ص 315، باب 14- علامات المؤمن و صفاته ...
[18] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 4، ص 17، باب 3- تأويل آية النور ...ص : 5
[19] .همان
[20] . المناقب، ابن شهرا شوب مازندرانی، ج 2، ص 347، فصل فيما ظهر بعد وفاته ع ...
[21] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 34، ص 211 [الباب الثالث و الثلاثون ] باب نوادر
[22] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 2، ص 32، باب 9- استعمال العلم و الإخلاص في...
[23] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2، ص 613، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع .....
[24] . الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص 218، باب أن المتوسمين الذين ذكرهم الله ت
[25] .همان
[26] . همان
[27] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2، ص 615، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[28] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 4، ص 17، باب 3- تأويل آية النور ...ص 5
[29] .همان
[30] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2، ص 615، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[31] .همان
[32] .تهذيب الأحكام، شیخ طوسی، ج 6، ص 97، 46- باب زيارة جامعة لسائر المشاهد ع
[33] . الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص 210، باب ما فرض الله عز و جل و رسوله ص
[34] .همان
[35] .همان
[36] . الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص 220، باب أن الطريقة التي حث على الاستقام
[37] .همان
[38] .همان
[39] .همان
[40] .
[41] . فصلت 30، 31
[42] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 6، ص 166، باب 6- سكرات الموت و شدائده و ...
[43] . ص:82
[44] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 6، ص 166، باب 6- سكرات الموت و شدائده و...
[45] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 97، ص 305، باب 4- زياراته صلوات الله عليه
[46] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 97، ص 305، باب 4- زياراته صلوات الله عليه- المؤمنون 88
[47] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 6، ص166، باب 6- سكرات الموت و شدائده و...
[48] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2، ص 615، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[49] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج 2، ص 615، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع
[50] .همان
[51] .زیارت عاشورا، مفاتیح
[52] . مفاتیح الجنان، زیارت عاشوراء