کلیدواژه ها: جمعه, ثارالله, ائمه علیهم السلام , شیعه, محبت, تقوی.
سخنران استاد فرحزاد
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، امام صادق علیه السلام ، امام موسی کاظم علیه السلام .
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: خدای متعال در هر ساعتی از بیست و چهار ساعت شب و روز جمعه ششصد هزار نفر را از آتش جهنم آزاد می كند. یعنی خدا در هر جمعه میلیون ها نفر (چه از زنده ها و چه از مرده ها) از آتش جهنم آزاد می کند. ممكن است من و شما هم در شب و روز جمعه حال توبه ای بهمان دست بدهد؛ دعایی، نیایشی، عرض ادبی، صله رحمی، خدمتی به بندگان خدا، یك كار خیری بكنیم كه از آتش جهنم آزاد بشویم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَا مِنْ عَمَلٍ یوْمَ الْجُمُعَةِ أَفْضَلَ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»[1]. در میان مستحبات عملی بالاتر از ذكر صلوات نیست. سعی بكنیم بخشی از شب و روز جمعه را با ذكر صلوات بگذرانیم.
مهربانترین شخصیت های عالم امام زمان عجل الله فرجه و پدران بزرگوارشان هستند. آقا امام حسین علیه السلام حاضر بودند خودشان، خانواده اشان، عزیزانشان، استخوان و پوست و گوشت و خون و پیراهن و عمامه اش و همه هستیشان را در راه خدا بدهند تا بندگان خدا نجات پیدا كنند. شما در عالم كسی را پیدا می كنید كه آن قدر دلسوز و مهربان باشد؟ در زیارت اربعین عرض می كنیم «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلَالَه»[2]. خدایا به امام حسین که «محجة» قلب، یعنی خون خودش را داد.
این كه می گوییم ثارالله، یعنی خون بهایش خداست. ثار به معنی خون بهاست. بعضی ها خون خدا معنی می كنند این معنی اشتباه است. خون بهاء یعنی بهاء و ارزش خونش، یعنی اگر ما قطره های خون امام حسین علیه السلام را روی یك كفة ترازو بگذاریم هیچ چیزی نمی تواند آن خون امام حسین را وزن بكند الا خود خدا. غیر از خدا هیچ كس خون بهای امام حسین علیه السلام نمی شود. ثارالله یعنی بهای خونش خود خداست. «و ابن ثاره» یعنی پدر شما هم ثارالله است. بهاء خون امیرالمؤمنین علیه السلام هم خود خداست.
امام حسین علیه السلام خونش را كه ارزشش خود خداست در راه خدا برای نجات بنده های خدا داده است. شك نكنید که در دنیا همه به فكر خودشانند مگر اینكه استثنائاً یك ولی خدایی پیدا شود كه بخواهد هستیش را فدا كند كه یك انسانی نجات پیدا كند و الا اهل دنیا همه می گویند خودم، منافع خودم. خطر از من دفع شود از بقیه می خواهد بشود می خواهد نشود. یعنی صدام می گوید همه ملت ومملكت پامال بشود ولی ریاست من از بین نرود. ابرقدرت ها و یزیدیان حاضرند همه دنیا را آتش بزنند تا پست و مقامشان از بین نرود. دقیقاً امامان ما برعكس این ها هستند. امامان و اهل بیت علیهم السلام حاضرند خودشان فدا بشوند، بچه هایشان فدا بشوند، اسیر بشوند تا دوستانشان، بندگان خدا نجات پیدا كنند.
زید شهام دنبه فروش آدم برجسته ای بود روزی خدمت امام صادق علیه السلام آمد وقتی نشست حضرت فرمودند: ای زید توبه ات را تازه كن و عبادت هایت راقضا كن. (یعنی عبادت و توبه خالص) شیعه خیلی باید رند و زرنگ باشد. امام وقتی می گوید توبه ات را تجدید بكن و عبادت هایت را مرتب بكن این حرف بو دارد. عرض كرد یابن رسول الله خبر از رفتن من رسیده؟ مرگ من رسیده؟ اجل من نزدیك شده؟ حضرتفرمودند: بله. بعد حضرت فرمودند: آنی كه در نزد ما هست برای شما بهتر است. (یعنی برگشت شما به سوی ما هست. صراط و میزان ما هستیم. حساب شیعیان ما با ماست. برگشت شیعیان ما با ماست.) بعد فرمود: «والله إِنِّی أَرْحَمُ بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم»[3]. (در این جمله چقدر تأكید است.) البته كه ما امامان از خودتان به شما مهربانتریم. یعنی شما هرچقدر خودتان را دوست دارید امام زمان، امام صادق، امیرالمؤمنین، امام حسین علیهم السلام شما را بیشتر دوست دارند.اگر واقعاً كسی همین یك جمله را باور كند خیلی مهم است كه بدانیم زیر این آسمان كسی است كه ما را بیشتر از خودمان دوست دارد.
آقای قرائتی می گفتند: بیاییم از خدا بخواهیم كه خدا را از پول بیشتر دوست داشته باشیم. مثلا اگر بگویند آقا نماز شب بخوانی صد هزار تومان بهت می دهم! آدم اصلا نمی خوابد. موقعی که آدم بلیط هواپیما برای صبح زود دارد می ترسد كه دیر برسد شب خوابش نمی برد. بیاییم از خدا بخواهیم خدا و امامان را از پول و دنیا و زن و بچه بیشتر دوست داشته باشیم.
در شهر نیشابور قبر پیرزنی هست که حرم و گنبد و ضریح دارد و مردم زیارتش می كنند. داستان این پیرزن این است که مردم نیشابور بعد از شهادت امام صادق علیه السلام جمع شدند نماینده ای انتخاب کردند و پول و مصالحی آماده كردند و به این نماینده (ابو جعفر محمد ابن علی نیشابوری) گفتند: به مدینه برو ببین جانشین امام صادق كیست پول ها را به او بده، این مسأله ها را هم از او بپرس جوابشان را بیاور. خواست حركت كند که پیرزنی آمد گفت: «إِنَّ اللَّهَ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَق»[4]. خدا از حق حیا نمی كند. (یعنی سؤال و پول ناچیز، مثل یك درهمی که خمس باشد.) گفت: آقا این پول را هم خدمت آقا بده این خمس من است. یك مقدار هم پشم بافته بود گفت این ها را هم خدمت آقا تقدیم كن. ابو جعفر می گوید وقتی وارد مدینه شدم به من گفتند: عبدالله پسر صادق، امام هست. (برادر امام، فرزند امام به دروغ ادعای امامت كرده بود.) رفتم از عبدالله مقداری مسأله پرسیدم دیدم بلد نیست گفتم این كه امام نمی شود. خدایا یهودی ها راست می گویند یا نصرانی ها؟ امام كه باید همه چیز بلد باشد. یك نوجوانی به من برخورد كرد گفت می خواهی امامت را به تو نشان بدهم؟ گفتم: بله. مرا به منزل امام هفتم موسی بن جعفر علیه السلام برد. تا نشستم حضرت فرمودند: نمی خواهد پیش یهودی ها بروی. مسائلی كه از نیشابور آوردی قبل از اینكه ببینم جواب هایش را دادم. مسائل داخل یك بقچه ایی بود كه مهر و پلمپ شده بود. بعضی مهرها را شكستم دیدم قبل از اینكه مهر و پلمپش باز شود حضرت جوابشان را داده اند. بعد پول مردم نیشابور را خدمت آقا تقدیم كرد آقا قبول نكردند برگرداندند. فرمودند: این ها به درد ما نمی خورد. منتها یك درهم پیرزن را بده. آقا آیه ای كه پیرزند گفته بود خواندند «ان الله لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ» (الاحزاب/53). خدا از حق حیا نمی كند. آن پشم هایی كه پیرزن فرستاده بود آقا قبول كردند. ولی مال آن هایی كه مالشان اشكال داشت را قبول نکرد. (ربا می خورد یا مال مردم را بلند كرده، ظلم كرده، تعدی كرده بعد می خواهد خمس بدهد!).
امام هفتم علیه السلام چهل درهم پول آوردند به این شخص دادند و فرمودند: سلام مرا به این پیرزن شهیده برسان و این پول ها را به این شهیده بده. بهش بگو بیست و چهار درهمش را نگه دارد، شانزده درهمش را خرج كند. نوزده روز بعد از وقتی كه شما به نیشابور رسیدید از دنیا خواهد رفت. بیست و چهار درهم را خرج كفن و دفن و مراسم فوتش كنید. حضرت پارچه ای را آوردند و فرمودند: این پارچه از كفن های خود من است. این را به این پیرزن بده بگو قدر این كفن را بداند. این كفن از پنبه ها و زراعت مزرعه مادرمان فاطمه زهرا درست شده، خواهرم حلیمه خاتون این ها را بافنده و تبدیل به پارچه كرده است. بگو من به نیشابور خواهم آمد و بر بدن این خانم نماز خواهم خواند.
ابو جعفر می گوید من به نیشابور برگشتم دیدم آن هایی كه حضرت اموالشان را برگرداندند اینها هفت امامی شدند و دنبال عبدالله بن صادق رفتند. چون كسی كه امامت را قبول نكند هیچ چیزش قبول نیست. مالش هم قبول نمی شود و تنها كسی كه بر اعتقاد موسی بن جعفر باقی مانده همان شهیده خانم است. خدمت ایشان رفتم و سلام امام هفتم را ابلاغ كردم و كفنی كه حضرت فرستاده بودند به ایشان دادم و گفتم حضرت فرمودند: قدر این كفن را بدان این خصوصیات را دارد. بعد گفتم نوزده روز دیگر شما از دنیا می روی و امام می آید بر بدن شما نماز می خواند. امام هفتم فرمودند: وقتی من آمدم افشا نكنید من می خواهم ناشناخته بیایم. ابو جعفر می گوید: من روزشماری می كردم نوزده روز گذشت این خانم از دنیا رفت خانم را غسل دادیم و با كفنی كه آقا داده بودند كفن كردیم. یك وقت دیدم آقایی از بیابان می آید. نزدیك كه آمد دیدم آقا موسی بن جعفر علیه السلام به صورت یك انسان معمولی آمده اند. حضرت پیاده شدند و بر بدن این مرید خالصشان نماز خواندند و بعد از نماز قبل از دفن مقداری از تربت قبر جدشان امام حسین علیه السلام را همراه كفن این خانم قرار دادند.
- چون در لحدم نكیر و منكر دیدندیك یك همه اعضای مرا بوییدند
- دیـدند ز من بوی حـسین می آیداز آمـدن خـویش خجل گردیدند
بعد از دفن من رفتم با آقا خداحافظی كنم. آقا فرمودند: «قُلْ لَهُمْ إِنِّی وَ مَنْ یجْرِی مَجْرَای مِنَ الْأَئِمَّةِ لَا بُدَّ لَنَا مِنْ حُضُورِ جَنَائِزِكُمْ فِی أَی بَلَدٍ كُنْتُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِی أَنْفُسِكُمْ»[5]. فلانی این مخصوص این خانم نیست ما با كسی قوم و خویش نیستیم. من و امام های بعد از من بر خودمان واجب می دانیم در تشیع جنازه دوستمان شركت كنیم در هر شهر و محلی می خواهد باشد. شما سعی كنید در زندگیتان با تقوی باشید و از خدا بترسید. دوست واقعی باشید. به خدا قسم ما به شما از خودتان مهربانتریم.
حدیثی از امام هفتمعلیه السلام
امام هفتم علیه السلام فرمودند: ما سه چیز را از خالص ترین اموالمان جدا می كنیم؛ مهریه خانم ها، كفنمان، احرام حجمان. خانمی كه یك عمر در خانه ات خدمت كرده، و زینت و شریك زندگیت است مهریه اش را (از مال مخلوط به حرام، غل و غش، زمینی كه بی ارزش است، پولی كه بی ارزش است قرار نده.) از بهترین اموالت بده.
در كتاب سحاب رحمت آمده عالمی خدمت آقا امام زمان عجل الله فرجه شرفیاب شد و به آقا گفت: من شنیدم شما برای مصائب جدتان خیلی گریانید. می خواهم ببینم كدام مصیبت شما را خیلی ناراحت كرده است؟ مصائب عمویتان حضرت ابوالفضل؟ حضرت فرمودند: اگر حضرت ابوالفضل هم بود برای آن مصیبت گریه می كرد. پرسیدم برای مصائب عموی دیگرتان حضرت علی اصغر؟ فرمودند: از آن مصیبت هم بالاتر است. پرسیدم برای مصیبت حضرت علی اكبر؟ فرمودند: اگر عمویم علی اكبر هم بود برای آن مصیبت گریه می كرد. پرسیدم برای مصیبت امام حسین جد عزیزتان؟ فرمودند: اگر جدم امام حسین هم بود برای آن مصیبت گریه می كرد. گفتم: آقا كدام مصیبت است؟ دیدم حال آقا منقلب شد. فرمودند: برای مصائب عمه ام زینب كبری. امان از دل زینب كه خون شد دل زینب.
در دعای ندبه می خوانیم «و لمثلهم فلتذرف الدموع و لیصرخ الصارخون و یضج الضاجون و یعج العاجون»[6]. ندبه یعنی ناله، ناله كردن، گریه كردن، فریاد آدم مصیبت زده. آدم باید برای این خانواده ضجه بزند، ناله بكند، فریاد بزند و گریه كند.
[1] - بحار الانوار /علامه مجلسی/86/333/باب4- اعمال یوم الجمعه وادابه و وظائفه ...ص:329
[2] - بحار الانوار /علامه مجلسی /98/331/باب25- زیاره الاربعین...ص:329
[3] - بحار الانوار /علامه مجلسی/47/143/باب5- معجزاته واستحابه دعواته ومعرفته بجمیع اللغات و معالی اموره صلوات الله علیه ...ص:63
[4] - بحار الانوار /علامه مجلسی/48/73/باب4- معجزاته واستجابه دعواته ومعالی اموره وغرائب شانه صلوات الله علیه ...ص:29
[5] - بحار الانوار /علامه مجلسی/48/74/باب4- معجزاته واستجابه دعواته ومعالی اموره وغرائب شانه صلوات الله علیه ...ص:29
[6] - مفاتیح الجنان/شیخ قمی/دعای ندبه