معصومين : پيامبر ، حضرت زهرا ، امام علي ، امام حسن ، امام حسين ، امام سجاد ، امام کاظم ، امام رضا عليهم السلام
- مهر تو را به عالم امکان نميدهماين گنج پربهاست من ارزان نميدهم
- اي خاک کربلاي تو مهر نماز من اين مهر را به ملک سليمان نميدهـم
- جـان ميدهــم بـه شـوق لـقـاي تـوتـا بـر سـرم ننـهي جان نميدهـم
- يارب دلم از غم حسين محزون کندر سـيـنه مـا مـحـبتـش افـزون کن
- جز مهر حـسين هـرآنچه باشـد بـه دلمخون ساز و ز راه ديدهام بيرون کن
يکي از آثار و برکات مهم ذکر صلوات از بينبردن گناهان است. اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمودند تاثير صلوات براي از بينبردن گناهان قويتر از قدرت آب براي خاموشکردن آتش است. در روايت ديگري از امام هشتم عليهالسلام نقل شده است مَنْ لَمْيَقْدِرْ عَلَى مَايُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً[1] کسي که وسيلهاي براي پاککردن گناهانش ندارد زياد صلوات بفرستد تا گناهانش نابود شود.
کوه گناه با اين ذکر منفجر ميشود. کسي که صلوات بفرستد؛ عاقبت به خير ميشود.
پيامبر صلي الله و عليه و آله و سلم و معصومين عليهم السلام ما را از خودمان هم بيشتر دوست دارند به همين خاطر هم خداي متعال آنهاپيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امامهاي ما را وليّ و قيّم ما قرارداده است. اين بزرگواران بنا به روايات ميفرمايند که ما به خاطر شما در اين ابتلائات دنيا وارد شديم. آنها در اوج قرب خداي متعال بودند ولي براي نجات مومنان و بندگان خدا به اين عالم خاکي آمدند و خدا هم همه اختيارات را به دست ايشان داد تا بندگان را هدايت کند و فرماندهي کل ملائکه از جمله ملکالموت است و جبرئيل را هم به دست ايشان سپرد.
امام هفتم عليهالسلام ميفرمايد إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَاللَّهِ بِنَفْسِي[2] در زمان من خداي متعال به شيعيان غضب کرد. شيعيان کارهايي کردند که مستحق عذاب الهي شدند. و مخير شدم به اين که اين بلا به من نازل شود يا به شيعيان. ايشان بلا را به جان خودش ميخرد و شيعيان را از بلا دور ميکند. نقلشده پدر و فرزندي را شلاق ميزدند. پدر که تازيانه ميخورد نالهاي و شکايتي نکرد ولي پسرش را که تازيانه ميزدند؛ پدرش آخ ميگفت. از او پرسيدند چرا وقتي خودت را زديم آخ نگفتي؛ اما پسرت را که زديم آخ گفتي. گفت آن موقع که به من ميزديد به بدن من ميزديد اما وقتي به پسرم ميزنيد گويا به روح من ميزنيد. پدر و مادر حاضر است خودش شبها بيدار باشد ولي بچهاش راحت بخوابد و خودش زير آفتاب باشد ولي بچهاش زير سايه باشد. خودش تشنه باشد ولي بچهاش سيراب باشد. معصومين عليهم السلام از مادر هم مهربانترند. امام هفتم عليهالسلام ميفرمايد که به خدا قسم من موسي بن جعفر خودم را سپربلاي شيعيانم قرار دادم يعني تحمل کردم به زندان بروم شکنجه ببينم. چه کسي حاضر است چنين ايثار و گذشتي کند.
بزرگي ميفرمودند زحمت ما شيعيان براي امامان عليهم السلام بسيار بيشتر از فوائد ما براي ايشان بوده است و ما مديون ايشان هستيم. اميرالمؤمنين عليهالسلام بيست و پنج سال خانهنشين بودند. حضرت زهرا عليها سلام مشکلات بعد از رحلت پدرش را تحمل کرد. امام حسن و امام حسين عليهما السلام به ابتلائات سنگيني دچار شدند. تا شيعه ريشه بدواند و استقرار پيدا کنند. اگر اميرالمؤمنين عليهالسلام دست به شمشير ميبردند چند تا شيعهاي که وجود داشت مثل سلمان، مقداد و عمار از بين ميرفتند و اصلا شيعهاي پانميگرفت.
وقتي اميرالمؤمنين عليهالسلام را با دست بسته به مسجد ميبردند؛ مواظب بودند سلمان و ابوذر و مقداد را صدمه نزنند. اين فداکاري را در طول تاريخ کسي از ما نميفهمد. آنها به شيعيانشان مخصوصا اگر خيلي خالص باشد، عشق ميورزيدند. مثلا ابوحمزه ثمالي شخصيتي بود که امام گاهي کسي را به دنبالش ميفرستاد تا نزد امام بيايد و ميفرمود يا اباحمزه اني لاستريح اذا رايتک يعني من وقتي تو را ميبينم دلم آرام ميشود.
گناهان ما براي اين بزرگواران خجالت ميآورد و شرمنده ميشوند. ميفرمايند شما گناه ميکنيد ولي ما خجالتش را ميکشيم. يک نفر خدمت امام هشتم عليهالسلام گفت فلان دوست شما عرق خورده است. بر پيشاني مبارکشان عرق شرم نشست. کارهاي ما به علت وابستگياي که به اهلبيت عليهم السلام داريم در آنها هم اثر دارد. لذا فرمودند که شما زينت ما باشيد و ننگ و عار براي ما نباشيد كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَاتَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً[3] يعني کاري نکنيد که وقتي بگويند اين شيعه است ما خجالت بکشيم. گناه خيلي بد است ولي بدتر از آن شرمندگي وليّ خدا است.
اولياءالله و بندگان خاص خدا در هر قشري ميتوانند باشند و لباس و ظاهر اصلا مهم نيست. مرحوم آيتالله بهاءالديني ميفرمود که چوپاني از راه دور به ديدنم آمده بود. نيم ساعت نشست و به من نگاه کرد و من هم نگاهش ميکردم. فرمودند که من از ديدار با اين چوپان بسيار لذت بردم. آنقدر زلال و پاک بيغل و غش بود که همه خستگيهايم را از بين برد و من انرژي گرفتم. اصحاب امام حسين عليهالسلام از هر قشري بودند. کشاورز و تاجر و کاسب و عالم و مجتهد در سپاه ايشان بود. حبيب بن مظاهر فقيه اهالي کوفه بود. غلام و برده بدبو هم در سپاه ايشان بوده که حتي نسب و پول و سواد و مدرک هم نداشته است ولي عاشق بوده است. امام حسين عليهالسلام در آخرين لحظات عمرش بالاي سرش آمد و دعا کردند أللّهمّ بيّض وجهه، و طيّب ريحه و احشره مع الابرار، و عرّف بينه و بين محمّد و آل محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم)[4] خدايا صورتش را نوراني و بدنش را معطر کن. خدايا او را با اهلبيت عليهم السلام مشهور بکن.
- بنازم به بزم محبت که آنجاگدايي به شاهي مقابل نشيند
يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردي در کربلا بود به نام حاج عباس رشتي که خيلي به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلي سادهاي داشت يک اتاقي هم اجاره کرده بود گاهي کارهاي دستي انجام ميداد. مثلا يک چيزي خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد.
آن عالم ميگفت اين پيرمرد زيلوهاي حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلي هم سرحال و بانشاط بود. زمان وفات يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتي مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتي داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم که يک زيلوي و لحاف و تشک و پتوي کهنهاي رويش کشيده و يکي از رفقايش هم از او پرستاري ميکند. حاج عباسي که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. ديدم حالش خيلي وخيم است و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلي مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم قبل از اينکه ديگران از ما عبرت بگيرند به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبي است تا يک روضه براي امام حسين عليه السلام بخوانيم. اين هم که نوکر امام حسين عليه السلام است واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ[5] هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم درايم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريهکرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ[6] قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتي داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ[7] السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ[8] همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم که آقا شما جنازه را برنداريد گفت چرا. گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازهاش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علماي نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دستهاي مثل عاشورا براي يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبي پيدا کرده بود هيئتها ميآمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. به متولي حرم زنگ زدم و بهترين جاي حرم را برايش يک قبر آماده کردم و در حرم دفنش کرديم.
در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموي آيت الله سيبويهاي که در زمان ما هستند پيرمردي بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمدهام جرياني از حاج عباس رشتي که برايتان بگويم. گفت که وقتي فلاني به من زنگ زد و گفت من در موقع جاندادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتي تلفن را قطع کردم خيلي گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغي از باغهاي بهشت است خيلي سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوري! گفت وقتي که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نوراني شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودي من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهاي برزخي است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جاي ديگر خبري نيست کل الخير في باب الحسين هر خيري است در خانه امام حسين عليه السلام است.
روايت داريم بهشت را خدا از نور جمال اباعبدالله عليهالسلام خلق کرده است. امام صادق عليهالسلام فرمود: ولو ان قطرة من دموعه ادفعت حرها قطره اشک گريهکن امام حسين عليه السلام حرارت آتش جهنم را خاموش ميکند. امام سجاد عليهالسلام سي و پنج سال گريه ميکرد و اول کسي بود که عزاداري را شروع کرد و از تربت آقا اباعبدالله عليه السلام مهر و تسبيح درست کرد و تبرک به خاک قبر ايشان جست و اول عزادار کربلا ايشان بود. هر وقت آب و غذا ميديد يا گوسفندي در حال ذبح ميديدند؛ شروع به گريه ميکرد. ميفرمود قتل ابن رسولالله عطشانا پدرم امام حسين عليهالسلام را با لب تشنه به شهادت رساندند و با شکم گرسنه به شهادت رساندند. امام سجاد عليهالسلام مصائب فراواني را تحمل کرد. بيش از همه در شام به ايشان سخت گذشت. سه بار فرمودند: الشام الشام الشام. امان از زخم زبان. اينکه بگويند اينها خارجي و کافر هستند اينها اصلا مسلمان نيستند. در شام جشن بگيرند و هلهله کنند که خارجيها را ميخواهند وارد شام کنند. يکي ديگر از جاهايي که براي امام سجاد عليهالسلام خيلي سخت گذشت لحظه آخري بود که بدن قطعه قطعه پدرش را در يک حصيري گذاشت و وارد قبر شد. ديدند آقا از قبر بيرون نميآيد. معمولا بدن را رو به قبله بايد بخوابانند و به طرف راست صورت را بر روي خاک ميگذارند. بدن اباعبدالله عليهالسلام که سر نداشت. رگها را به خاک قبر گذاشت. خاک را روي قبر ريختند و با انگشت نوشتند: هذا قبر حسين بن علي بن ابي طالب.
[1]. وسائلالشيعة / شيخ حرعاملي / 7 / 194 / 34- باب استحباب الإكثار من الصلاة علي محمدوآل محمدصلي الله عليه وآله... / ص: 192.
[2]. الكافي / شيخ کليني / 1 / 260 / باب أن الأئمة عليه السلام يعلمون متى يموتون و.... / ص: 258.
[3]. وسائلالشيعة / شيخ حرعاملي / 12 / 8 / 1- باب وجوب عشرة الناس حتى العامة باداءالامانه.... / ص: 5.
[4]. معالركب الحسينى(ج1) / علي الشاوي / 410 / 9 (جون بن حوي مولى أبي ذر الغفاري (ر)... / ص: 409.
[5]. مفاتيحالجنان / شيخ عباس قمي / 1 / 456 / أول زيارت عاشوراء معروفه است..... / ص: 456.
[6]. مفاتيحالجنان / شيخ عباس قمي / 1 / 56 / ذكر زيارت حضرت رسول صلى الله عليه و آله.... / ص:56.
[7]. الإقبالبالأعمالالحسنة / سيدبن طاووس / 2 / 273 / فصل(13) فيما نذكره من تعيين زيارة لمولانا.... / ص:273.
[8]. بحارالأنوار / مجلسي / 97 / 198 / باب 5- زيارة فاطمة صلوات الله عليها.... / ص:191.