واژگان کلیدی : معصومین، نور ، روح، هدایت، گناه، محبین و شیعیان، استغفار، بلا، ولایت، تهذیب، تولی، تبری، بصیرت، تحریف عاشورا، جابر.
اسامی معصومین علیهم السلام : پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم امیرالمومنین علیه السلام امام حسین علیه السلام امام سجاد علیه السلام امام صادق علیه السلام امام کاظم علیه السلام امام رضا علیه السلام امام هادی علیه السلام امام زمان (عج)
سخنران استاد میرباقری
خداوند متعال حقیقت معصومین را به صورت نورانی آفریده و جایگاه رفیع آنها بالاتر از عرش الهی است، به صورتی که درک آن بسیار سخت است. «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان[1]» این مرتبه از نورانیت معصومین علیهم السلام برای کسی جز خودشان قابل درک نیست. این همان مقام و منزلتی است که جبرئیل نیز در آن راه ندارد. «لودنت عن مُلَتاً لحترقته» این همان مقامی است که پیامبر درباره ی آن فرمودند: یا علی، خدا را جز من و تو و مرا جز خدا و تو و تو را جز خدا و من کسی نشناخت. این مرتبه از معرفت نصیب کسی نمی شود. امام رضا علیه السلام ضمن حدیث نورانی که در کافی و عیون نقل شده فرمودند: «ِ الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار[2]» امام همچون خورشیدی نورانی است که دست ها و چشم ها از شکار او محرومند. خداوند متعال این انوار را در خانه هایی پایین آورده است. «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه[3]» همه ی رفعت ها از آن خانه هاست و در آن خانه ها از خداوند یاد می شود. رشد هر ملک، نبی و پیامبری از این خانه ها است. این خانه ها به عالم دنیا اختصاص ندارد، بلکه در همه ی عوالم بیت النوری وجود دارد و انوار معصومین که همان نور الهی است از این خانه ها صادر می شود و جهان را روشن می کند. هر قلبی که روشن می شود و هر حقیقتی که به کسی داده می شود از در این خانه است.
- از رهگذر خاک سر کوی شما بودهر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
خداوند متعال این انوار را تنزل داده تا در دسترس ملائکه و انبیا و مومنین قرار بگیرند. در بحارالانوار در باب مولد النبی صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «ان الله أَحَدٌ وَاحِدٌ تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ[4]» خداوند متعال یکی و یگانه است و درمقام یگانگی هیچ شریکی ندارد. « ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً[5]» خدای متعال کلمه ای ایجاد کرد و این کلام نور شد. معنای کلمه روشن است. در تعبیر قرآن و روایات مقصود از کلمه تنها آوا و لحن نیست. خداوند متعال وقتی پیامبر اولوالعزمش عیسی مسیح علیه السلام را یاد می کند می فرماید کلمۀ منه اسمه المسیح، یعنی عیسی کلمه ی الهی است. عالم، کلمات خدا هستند و کلمه ای که خلقت با آن آغاز شده کلمه نور است. « ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله وسلم وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِی[6]» سپس خداوند متعال از آن کلمه نور نبی اکرم من و ذریه ی مرا (امام علی (ع)) آفرید. «ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً[7] » کلمه ی دوم خلقت حقیقت روح است که خداوند متعال آن را آفریده و همه ی حیات طیبه در هستی به این روح بازگشت می کند سپس امام می فرماید: « فَأَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ[8]» خداوند این روح را در آن نور سکنی داد. نقطه ای که روح آرام می گیرد، محل قرار و سکون اوست. این نوری است که خداوند متعال از آن نور معصومین را آفریده است. در روایت دیگری آمده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به ابن عباس فرمودند: خداوند متعال این روح را با نور ممزوج نموده و درهم آمیخت. بعد فرمودند: « وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا[9]» خداوند متعال کلمه ی نور و کلمه ی روح را در بدن های مطهر آنها قرار داد که همان خانه های نور است « أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه[10]» البته در کافی در باب خلقت معصومین علیه السلام آمده که بدن های ما از علیین آفریده شده است، کما این که روح انبیا و مومنین از همین مرتبه ی علیین آفریده شده و روح ما (معصومین) ازمرتبه ای بالاتر از علیین است. این روح که حقیقت نور در او آمیخته شده در این جسم های مطهر قرار داده شده و سپس از این خانه ها انوار الهی به همه ی عوالم و قلوب ساطع می شود.
هر قلبی به واسطه ی انوار معصومین نورانی می شود. ایمان، زهد، تقوا و توکل شاخه های نورند و همه ی این انوار از شاخه های انوار معصومین هستند. خداوند متعال آن انوار را نازل می کند و اگر قلبی مهیا بود متناسب با ظرفیت و استعداد خود تجلی انوار معصومین را دریافت می کند و به واسطه ی این انوار معرفت ها و عبادت ها و خضوع ها اتفاق می افتد «ِ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ[11]» خداوند به وسیله ی ما عبادت شده و شناخته شده است. اگر ما نبودیم هرگز خدا شناخته نمی شد و معرفتی به وجود نمی آمد، معرفت از سنخ نور است. در روایات متعددی آمده است که «العلم نور یقع فی قلبه من یرید الله ان یهدیه » انوار الهی که در آن مقام رفیع بودند به عالم دنیا تنزل داده شدند. این تنزل برای وفای به عهد و میثاقی است که با خداوند متعال بسته اند که آن عهد عبودیت و بندگی است و این همان نخ تسبیحی است که افعال معصومین را به هم گره می زند. امیرالمومنین علیه السلام کسی است که در میدان جنگ صفین ظاهر می شود و در لیله الحریر با فریاد الله اکبر ایشان عده ای از دشمنان جان می دهند و همین فرد برای یک یتیم نیز گریه می کند؛ آنچه این دو را جمع می کند همان میثاق بندگی است که معصومین به خدا داده اند و فهم این معنا مقدمه ی این است که انسان بتواند معصومین را تصدیق کند و در هیچ کاری از کارهایشان و حرفی از حرفهایشان تردید نکند و صدق و یکرنگی آنها با خداوند را درک نماید. معصومین براساس این میثاق عبودیت بر دنیا نازل شدند.
یکی از رتبه های عبودیت معصومین شفاعت نسبت به عوالم است؛ یعنی یکی از میثاق هایی که معصومین علیه السلام با خداوند بسته اند این است که دست امت ها و خوبان و خداخواهان و مومنین را بگیرند و آنها را تا مقام لقای خدا پیش برند. مانع هجوم شیطان و وسوسه ها و تاریکی اولیای طاغوت شوند. یکی از رتبه های میثاق معصومین با خداوند و نزول آنها به دنیا دستگیری از بندگان و رساندن آنها به مقام قرب، پاک نمودن آنها از گناهان و به تعبیری بر دوش کشیدن بار گناهان شیعیان است که خودشان این کار را پذیرفته اند. گناهان شیعیان به معصومین نسبت داده شده است. این آیه ی قرآن را معصومین در روایات تفسیر فرموده اند: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبينا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر[12]» این آیه بعد از فتح مکه نازل شده است. نتیجه ی فتح مکه این است که خداوند متعال گناهان گذشته و آینده ی تو (پیامبر) را می آمرزد. اعتقاد شیعه به عصمت با این آیه سازگارنیست. چگونه می توان این آیه و آیه ی «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا[13]» را با یکدیگر جمع نمود؟ گناه و حتی خطا از کسی که مقام عصمت مطلقه و طهارت مطلقه دارد سر نمی زند «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً[14]» امام صادق علیه السلام فرمودند «ُیطَهِّرُهُمْ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ سِوَى اللَّهِ إِذْ لَا طَاهِرَ مِنْ تَدَنُّسٍ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْأَكْوَانِ إِلَّا اللَّه[15]» کسانی که جز خدا در آنها نیست چطور ممکن است خطا کنند؟ امام رضا علیه السلام در مجلس مامون فرمودند خداوند متعال گناهان شیعیان حضرت را بر او بار کرده و با فتح مکه این گناهان را آمرزیده است. روایت دیگری از امام هادی علیه السلام نقل شده که فرمودند «حمله ذنوب شیعه علی من مضی منه و من بقی» همه ی شیعیان امیرالمومنین علیه السلام چه آنهایی که از امت های گذشته بوده اند و چه آنهایی که در امت های آینده اند بار گناهانشان بر دوش نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است (همه ی مومنین به انبیا و امم گذشته براساس روایات ما از شیعیان امیرالمومنین هستند).
مفضل به امام صادق علیه السلام عرض کرد معنی این حدیث چیست؟ «علی قاسم الجنه و النار» یعنی علی علیه السلام تقسیم کننده ی بهشت و جهنم است. امام صادق علیه السلام فرمودند «علیٌ حبه ایمان و بغضه کفر» بنابراین اگر محبت امیرالمومنین ایمان و بغضش کفر است کسی وارد بهشت می شود که مومن است و کسی وارد جهنم می شود که کافر است. پس بهشت تنها جای محبین و شیعیان است. مفضل به امام عرض کرد آیا امم گذشته هم این گونه هستند؟ حضرت فرمود بله چطور می شود کسی که خدا و رسول، او را دوست داشته باشند مومنی از امت های انبیاء گذشته او را دوست نداشته باشد؟ همه ی انبیا مردم را به این ولایت دعوت می کردند. «َ وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا[16]» حضرت به مفضل فرمودند روح پیامبر در عالم ارواح بر همه ی انبیا مبعوث بوده است و همه ی آنها را به توحید دعوت نموده است. همه ی انبیا درآن عالم شاگرد نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بوده اند.
نزول پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای شفاعت و به دوش کشیدن بار گناه شیعیان است. پس خداوند متعال می فرماید به خاطر این فتح بزرگ همه ی گناهان شیعیان از گذشته تا آینده را آمرزیدم. ««إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً[17] » پس با این توضیحات دعاهای معصومین و استغفارهایشان توجیه می شود. گناهان شیعیان را آنها قبول کرده بودند و به همین دلیل گناه خودشان به حساب می آمده است (مانند پرداخت دیه توسط شخصی غیر از شخص خطاکار). معصوم گناه نمی کند ولی گناهان شیعه بر دوش معصوم است، به خاطر اینکه قبول کرده اند مردم را پاک کرده و رشد دهند. چنین اشخاصی به دنیا آمده اند تا دست انسان خاکی را بگیرند و او را هدایت نمایند. آنها بلا را تحمل نمودند، برای اینکه خداوند متعال ما را هدایت کند. در کافی آمده که امامان معصوم زمان مرگ خودشان را می دانند و مرگ خود را انتخاب می کنند.
امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَه[18]» خداوند متعال بر شیعیان من غضب کرد، به این دلیل که تقیه نمی کردند و وظایفی که نسبت به ولی خدا بر عهده داشتند را انجام نمی دادند. «فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ[19]» پس خداوند به من اختیار داد که بلا را بر دوش کشم تا شیعیانم در عافیت باشند یا بلای رفع گناهانشان را بر خودشان بار نماید « فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي[20]» بلایی که من کشیدم سپر گناهی بود که شیعیان مرتکب شده بودند و برای پاک شدن باید عذاب می شدند و سختی می کشیدند، اما من بار گناه آنان را به دوش کشیدم. همه ی خطاهای ما خروج از ولایت خدا و ورود به محیط ولایت طاغوت است. حرام در باطن قرآن ولایت اولیای ستمگر و خروج از ولایت خدا است و حلال در باطن قرآن ولایت امامان است. اگر شیعیان از محیط ولایت خارج شوند معصومین برای مقابله با شیطان بلا را تحمل می کنند و با این کار به ما کمک می کنند.
مهمترین نردبان سلوک و بهترین وسلیه برای پاک شدن و تهذیب نفس شیعیان و مومنین توجه به بلای معصومین است. اگر آنها سپر بلا شده اند و بلا را بر دوش کشیدند باید به آن بلا توجه کنیم و در آن بلا غرق شویم و به آن بلا مبتلا شویم؛ این بهترین نردبان رشد و ترقی ماست. هیچ وسیله ای برای سلوک به سوی خدا بهتر از توجه به بلای اولیای خدا نیست. بلای امام حسین علیه السلام مصیبتی است که اگر بر دوش همه ی عالم گذاشته می شد شانه خم می کردند. اگر بخواهیم شفاعت معصومین در حق ما صورت گیرد و ما تحت شفاعت آنها قرار بگیریم و با شفاعت آنها به سوی خداوند متعال حرکت کنیم بهترین راه این است که با بلای آنها آشنا شده و غرق در بلای آنها شویم؛ این بهترین راه پاک نمودن نفس است.
سرانجام همه ی عالم با بلای معصومین علیه السلام پاک می گردد. عبادت ما عبادتی نیست که عالم را پاک کند. سرانجام آنچه عالم را پاک کرده و تاریخ را تهذیب می کند، بستر را برای تحقق عصر ظهور که عصر طهارت و پاکی و نورانی شدن به نور ولی خدا است آماده می نماید «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها[21]» زمین با نور امام زمان (عج) نورانی می شود «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها[22]» خدای متعال زمین را بعد از مرگش زنده می کند که در عصر ظهور است. «الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها يَعْنِي بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّت[23]» مرگ زمین مرگ اهلش است. انسان های مرده دوباره با نفس ولی خدا زنده می شوند و با دمیدن حیات، ولایت در آنها زنده می گردد و حیات طیبه درآنها نمایان می گردد «ْيا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ[24]» ای مومنین، وقتی خدا و رسول شما به سوی چیزی که شما را زنده می گرداند دعوت می کنند اجابت کنید. روایتی در ذیل آیه است که ولایت علی علیه السلام را جاری کننده ی حیات در عالم و سرچشمه ی ولایت معصومین که همان ولایت خداست معرفی می نماید. در عصر ظهور عالم پس از آنکه پر از فساد شده بود پاک می گردد و پس از آنکه تاریک و ظلمانی شده بود پر ازنور می گردد. آنچه عالم را برای پاکی و ظهور آماده می کند حقایق بلای اولیای خداست؛ مدخل سلوک توجه به مصیبت معصومین علیه السلام است. روایاتی که در مورد فضیلت مصیبت سیدالشهدا علیه السلام آمده ناظر به این معنا هستند.
نقل شده کسی که بگرید و بگریاند و اظهار غم نماید «ً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ[25]» بهشت بر او واجب می شود به این دلیل است که توجه به این بلا و حضور در این بلا و رشد با این بلاست که انسان را سالک می کند، و گرنه این راه به آسانی رفتنی نیست. حقیقت دینداری چیزی جز تبری و تولی نیست و باطن دین همین است، بقیه افعال ظاهری هستند و جزو شریعتند. باطن شریعت ولایت است؛ اگر حقیقت دین تولی تام به ولایت نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و اهل بیت است و اگر معصومین، انبیا و اولیا به آن مقامات رسیده اند به خاطر تحمل ولایت است. اگر حقیقت و باطن دین تبری از دشمنان است، «لعن الله امتاً اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت اول ظالم و آخر تابع[26]» این تولی و تبری وقتی در روح انسان زنده می شود که انسان به بلای ولی خدا توجه کند.
هیچ چیز به اندازه ی ذوب شدن در حادثه ی عاشورا و حادثه ی حضرت زهرا (س) انسان را سالک نمی کند. مراتب و منازل این سلوک که سلوکی خاص و جمعی است و جامعه ی شیعه را مهذب می کند مبتنی بر محور عاشوراست در زیارت عاشورا بیان شده است. اساس این سلوک به پدری سیدالشهدا تکیه دارد. اگر پدریِ ایشان نبود احدی نجات پیدا نمی کرد. این پدری با بلای سید الشهداست. امام فرمود محبت ما به شما از خودتان بیشتر و از پدری مهربان به فرزندانش بیشتر است. اگر کسی بخواهد این شفاعت شامل او شود باید به این پدری و بلا توجه کند. «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ[27]» اگر کسی به عظمت بلای سیدالشهدا علیه السلام توجه کند و عظمت این مصیبت در روح او جاری شود سرآغاز تبری و تولی اوست. این آغاز رسیدن به مقام توحید و بصیرت است. بصیرت نسبت به دوست و دشمن و شناخت جبهه ی باطل ابلیس که با تزیین و فریب و شعارهای ظاهر فریب همراه است. کسی که به خدا استکبار می ورزد چگونه می تواند به خلق خدا رحم نماید؟
کسی با بندگان خدا متواضعانه برخورد می کند که در مقابل خدای متعال خاشع باشد، و گرنه روح مستکبر بر خدا چگونه می تواند در برابر بندگان متواضع باشد؟ «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين[28]» شیطان دشمن آشکار شماست و قسم خورده انسانها را گمراه نماید، اما زمانی که می خواست فریب دهد «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ[29]» سوگند خورد که من خیرخواه شما هستم. اگر می خواهید در بهشت و لذت ها و نعمت ها جاودان باشید از این درخت بخورید. کسانی که می گویند عاشورا و بنی امیه تمام شدند و دوره ی لعن گذشته این نکته را نمی فهمند که سیدالشهدا علیه السلام فقط با بنی امیه نمی جنگید، بلکه با کل جریان تاریخی باطل می جنگید. همه ی کسانی که در صف بنی امیه ایستاده اند و از شعارهای آنان دفاع می کنند در جبهه ی مقابل سیدالشهدا علیه السلام هستند و ما به دلیل جنایتی که در حق سیدالشهدا روا داشتند با همه ی آنها سر جنگ داریم و همه ی آنها را لعن کرده و با هیچ یک از آنها سازش نمی کنیم. به خاطر عاشوراست که ما امروز با امریکا سازش نداریم ، چون راه آنها ادامه ی راه ابن زیاد است و در برابر تحقق اهداف سیدالشهدا علیه السلام ایستاده اند و با این اهداف نورانی جنگ می کنند. امام حسین علیه السلام برای برپا داشتن کلمه ی توحید در دنیا می جنگید و اینها می خواهند حکومت انسان مدارانه و اومانیستی در دنیا برپا کنند. این آرمان ها با آرمان های امام حسین علیه السلام همخوانی ندارد. کسی که به این بصیرت می رسد، ظاهر پر زرق و برق و فریبنده ی دستگاه ابلیس و اولیای طاغوت او را فریب نمی دهد.
وقتی امام عصر (عج) ظهور می کنند «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُورا[30]» کسی که با مظلومیت شهید شده « قُتِلَ مَظْلُوماً[31]» سید الشهداست و «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطانا[32]» وجود مقدس امام زمان است که اگر همه را بکشد اسراف نکرده است. اگر همه ی عالم مقابل امام زمان (عج) بایستند و حضرت به جرم جنایت عاشورا همه را از دم تیغ بگذراند زیاده روی نکرده است. سیدالشهدا علیه السلام این بلای عظیم را تحمل کرد و این خطر را پذیرفت. همه می دانستند که زنان و فرزندان اسیر می شوند. مسئله این است که او میثاق شفاعت داده و برای این شفاعت بهترین عزیزان خود را قربانی می کند. همه می دانند در روز عاشورا اگر این کودک شش ماهه را روی دست بگیری هدف تیر قرار می گیرد. امام حسین علیه السلام این بلای عظیم را تحمل کرده است.
اگر کسی به این چراغ هدایت و کشتی نجات متمسک شود «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات» اولین خاصیتش این است که بصیرت پیدا می کند و همه ی جبهه دشمن را می شناسد. تنها کسانی پرچم مبارزه به نفع اسلام و توحید و حقایق و عدالت را در دنیا به دست گرفته اند و مقاومت می کنند که به امام حسین علیه السلام اقتدا نموده اند. توجه به مصیبت سیدالشهدا سبب ایجاد بصیرت تاریخی می گردد. به همین دلیل «فلعن الله(با فای نتیجه است) امتا» لعن یک نفر نیست. انسان با توجه به حادثه ی عاشورا به موضع گیری می رسد «ِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم[33]» درگیری و دیگر مراتبی که در زیارت عاشورا آمده است آثار توجه به ولی خداست. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض[34]» تاریکی بر هم انباشته شده ای ایجاد کرده اند که «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها[35]» فرمود: «إِذا أَخْرَجَ الْمُؤْمِنُ يَدَهُ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ لَمْ يَكَدْ يَراها[36]» شیعه وقتی می خواهد خود را بشناسد نمی تواند راهش را بشناسد. یکی از دلایل رجعت شیعه همین است که شیعه در عصر غیبت بدون اینکه بخواهد و بدون اینکه جزو آن دستگاه باشد ولی ظلمات آن دستگاه او را هم محروم کرده است، به همین علت دوباره زنده اش می کنند تا بتواند از ولایت اولیای خدا بهره مند شود. گریه بر سیدالشهدا علیه السلام اکسیر بزرگی است که عالم با آن تهذیب می شود. شعار پرچمداران امام زمان (عج) یا لثارات الحسین است.
از بهترین راه های سلوک به سوی خدا و ایجاد مقاومت در جامعه ی شیعه درک بلای امام حسین علیه السلام است. مقاومت امروز شیعیان به خاطر گریه ی هزار و چهارصد ساله ی آنان بر امام حسین علیه السلام است. عاطفه های در هم انباشته شده در وجدان تشیع این بیداری و هوشیاری را ایجاد کرده است. اکنون دشمنان جنی و انسانی به شدت روی موضوع عزاداری حساسند و در تلاشند تا این عبادت بزرگ را تحریف کنند و این امر رسالت شیعه و به خصوص رسالت عالمان دینی و حوزه های گرانسنگ شیعه را بزرگ تر می کند. ماجرای عزاداری سیدالشهدا ماجرای تهذیب روح شیعه و بهترین برنامه برای پاک کردن ارواح شیعه است. امروز کارکرد عاشورا به نقطه ای رسیده که به تأسیس حکومت دینی انجامیده و بر جامعه ی جهانی اثر گذار است. عاشورا هویت تمدن شیعی و اسلامی را در برابر تمدن مادی غرب احیا کرده است. غرب به دنبال تحریف عاشوراست، به گونه ای که از دل عاشورا چنین پدیده ای ظهور نکند. آنها می خواهند عاشورا را به یک پدیده ی عرفانی و قدسی محض تبدیل کنند، همانطور که می خواهند دین اثر گذار بر جامعه را به عنوان یک دین حداقلی تحریف نمایند. دومین کار نفوذ در صف عزاداری است. اگر کسانی که می توانند مصیبت سیدالشهدا را بخوانند و روح مصیبت را در جامعه القا کنند بدانند که خداوند متعال چه عظمتی به آنهاداده است به کار خود حساس می شوند. کار مداحان اهل بیت مانند کار هنرمندان هالیوود است؛ آنها انگیزه ی شهوت و عشق به دنیا را در جامعه ایجاد می کنند و در مقابل، مبلغان دینی ما محبت به خدا و بغض دشمنان خدا را در دل ایجاد می کنند. حضرت ... به ابو هارون منشد فرمود: بخوان، سپس فرمود آن گونه که در شهر خودتان می خوانی و با آداب بخوان، وقتی گریه کردند صدای کریه از پشت پرده بلند شد. حضرت فرمود ابوهارون اگر کسی اشعاری را بنویسد و سی نفر، بیست نفر، ده نفر، یک نفر و یا خودش را بگریاند اهل بهشت است. ایجاد روح محبت اهل بیت، روح توبه به درگاه خداوند و تبری از دنیا و دشمن در همین نفس های گرم است، ولی به همین اندازه مخاطره آمیز است. یکی از تلاش های دشمن ایجاد تشتت مذهبی در جامعه است و این تشتت مذهبی وقتی ممکن می شود که طبقه ی مرجع یعنی طبقه ای که فرهنگ مذهبی جامعه بر آنها تکیه دارد متعدد شود. فهم دین تا محدوده ی خاصی عمومی است، اما از حدی که بگذرد امری تخصصی است. حد عمومی جای تقلید نیست، اما حد تخصصی مانند بقیه ی امور نیازمند تقلید است. دشمن تلاش کرده که جای این تقلید را بگیرد و هر طبقه فرهنگ مذهبی شیعه را به صرت دلخواه رواج دهد. با این کار وحدت مذهبی شیعه شکسته می شود.
هر روز که می گذرد روح توجه به سیدالشهدا علیه السلام رشد پیدا می کند. یکی از لغزش گاه های بزرگی که در جامعه وجود دارد این است که با بزرگ نمایی و دروغگویی روحانیت را در مقابل هیات ها قرار می دهند؛ اما واقعیت چیز دیگری است و آن روح توجه به سیدالشهداست. باید مواظب باشیم دروغ گویی های دشمن، روحانیت شیعه را در مقابل صفوف عزاداران قرار ندهد و از طرف دیگر روحانیت شیعه باید مسئولیت سرپرستی عزاداران را به عهده بگیرد «الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ[37]» دشمن در حال رخنه نمودن در این سد عظیم است. هیات های مذهبی نیز باید توجه کنند این کار بزرگ بدون تکیه بر فقاهت به سامان نمی رسد. اگر شیطان بتواند رخنه کند و بین هیات ها و روحانیت شکاف بیاندازد موفق شده است و همین جاست که می توانند عزاداری را تحریف کنند. عزاداری سیدالشهدا علیه السلام که کانون جوشش محبت و جوشش بیزاری نسبت به دشمن بوده است در طول تاریخ به مجلس صوفیانه تبدیل شده است. باید در حوزه مراکز تخصصی وجود داشته باشند و نسبت به امر عزاداری پژوهش تخصصی نمایند.
جابر به همراه عطیه و برخی دیگر از همراهان برای زیارت امام حسین علیه السلام به کربلا آمدند. عطیه نقل می کند جابر در فرات غسل کرد و لباس هایش را عوض نمود و لباسی شبیه لباس احرام به تن کرد. آرام قدم برمی داشت، زبانش به ذکر خدا مشغول بود و دستش در دست من بود. به نزدیکی های حرم و قبر مطهر که رسیدیم روی زمین نشست و شروع به بوییدن خاک ها نمود. به نقطه ای رسید و خاک قبر را بویید. خودش را روی زمین انداخت و روی قبر سیدالشهدا صدا زد «حبیبی یا حسین، حبیبی یا حسین» به صورتی صدا زد که توقع جواب داشت، اما خودش پاسخ خودش را داد که جابر، این چه توقع نا به جایی است ... حریم امام حسین خیلی رفیع تر از اینهاست. جابر، باید خودت می فهمیدی. (وقتی حضرت زینب داخل گودی قتلگاه شد و دنبال برادرش می گشت طوری امام حسین را صدا زد که امام حسین خواهر را دعوت کرد: زینب الیَّ الیَّ. باید مانند زینب شد تا جواب امام حسین را بشنویم.) لذا خودش خودش را تسلی داد و گفت جابر از کسی توقع جواب داری که بین بدن و سرش فرسنگ ها فاصله افتاده است؛ بدنش در کربلا و سرش بر روی نیزه ها شهر به شهر گشته است. جابر زیارت نامه خواند و با عطیه صحبت کرد. در همین حالت نقل شده صدای زنگ کاروانی به گوش رسید. طبق نقل مرحوم سید ابن طاووس و بعضی دیگر از محققین در اربعین اولین کاروان به کربلا آمدند. جابر فرمود عطیه ببین چه کسی می آید. عطیه بازگشت و گفت جابر کاروان امام حسین آمدند. به این کاروان خیلی سخت گذشته است. این نوامیس رسول خدا از مدینه بیرون آمدند و تا روز عاشورا و آن صحنه های سنگین و گودی قتلگاه و آتش سوزی در خیمه ها تا اسارت سنگین کوفه و شام روزهای سختی را پشت سر گذاشته اند. امام سجاد فرمود: «یا لیتنی لم تلدنی امی» اگر جدم دستور می داد ما را اذیت کنید بیش از این ممکن نبود ما را اذیت کنند. ولی امروز برای اهل بیت عاشورا از نو زنده شده؛ کسانی که خودشان با چشمشان صحنه های عاشورا را دیدند. این کاروان نتوانستند در طول سفر عزاداری کنند و هرکجا نام امام حسین را بردند تازیانه خوردند. هیچ صورتی نبود که سیلی نخورده باشد. این کاروان امروز به کربلا آمده و همه ی مصیبت ها برای آنان تجدید شده است. زنان بادیه نشین آمدند، دور زینب را گرفتند، ایشان برایشان روضه می خواند و آنها گریه می کردند. مسئولیت امام سجاد علیه السلام بسیار سنگین بود. امام متوجه شد اگر در کربلا بمانند کسی زنده نمی ماند. لذا بعد از سه روز دستور داد کاروان حرکت کنند. وقتی همه ی کاروان آماده ی حرکت شد سکینه خاتون به شدت گریه کرد و برای وداع آخر به طرف قتلگاه دوید و همه را دور خودش جمع نمود. فرمود ای سرزمین کربلا ما می رویم ولی یک بدن قطعه قطعه و عریان را برای تو باقی گذاشته ایم.
[1] . مستدرک الوسائل/محدث نوری/12/297
[2] . الکافی/ثقه الاسلام کلینی/1/200
[3] . الکافی/ثقه الاسلام کلینی/1/182
[4] . بحار الانوار /علامه مجلسی/15/10
[5] . بحار الانوار /علامه مجلسی/15/10
[6] . همان
[7] . همان
[8] . همان
[9] . همان
[10] . الکافی/ثقه الاسلام کلینی/1/182
[11] . بحار الانوار /علامه مجلسی/26/260
[12] . الفتح : 1و2
[13] . الاحزاب : 33
[14] . الانسان : 1
[15] . بحار الانوار /علامه مجلسی/8/113
[16] . الکافی/ثقه الاسلام کلینی/1/437
[17] . الفتح : 1
[18] . الکافی/ثقه الاسلام کلینی/1/260
[19] . همان
[20] . الکافی/ثقه الاسلام کلینی/1/260
[21] . الزمر : 69
[22] . الحدید : 17
[23] . بحار الانوار/علامه مجلسی/24/325
[24] . الانفال :24
[25] . الکافی/ثقه الاسلام کلینی/2/200
[26] . مفاتیح الجنان/شیخ قمی/زیارت عاشورا
[27] . همان
[28] . یس : 60
[29] . الاعراف : 21
[30] . الاسراء : 33
[31] . همان
[32] . همان
[33] . مفاتیح الجنان/شیخ قمی/زیارت عاشورا
[34] . النور : 40
[35] . همان
[36] . بحار الانوار /علامه مجلسی/23/305
[37] . الکافی/ثقه الاسلام کلینی/1/38