نویسنده: معصومه نعمتی- کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی
درآمدی بر نظریه های مهاجرت از روستا به شهر
اشاره: مهاجرت شکلی از تحرک جغرافیایی یا مکانی جمعیت است که بین دو واحد جغرافیایی انجام میگیرد. این تحرک باید به تغییر محل اقامت معمولی فرد از مبدا یا محل اقامت قبل از مهاجرت وی، به مقصد یا محل اقامت جدید بینجامد. بنا به تعریفی دیگر مهاجرت عبارت است از جابه جایی مردم از مکانی به مکانی دیگر به منظور کار یا زندگی. به بیان دیگر مهاجرت ترک سرزمین، خویشاوندان و دوستان و اقامت در محلی دیگر است و مهاجر کسی است که از جایی به جای دیگر برود و یا از سرزمینی به سرزمین دیگر هجرت کند. به طور کلی در خصوص عوامل موثر در شکل گیری مهاجرت، دیدگاههایی متفاوت وجود دارد. در مورد مهاجرتهای روستا - شهری کارکردهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، جمعیتی، ارتباطی، اداری و غیره موثر هستند. علل مهاجرت های روستا شهری با انواع مهاجرت متناسب با بیکاری، فقر عمومی، امکانات شهری، کسب پایگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، رشد جمعیت و محدودیت کشاورزی، تفاوت درآمدی بین ساکنان شهری و روستایی ارتباط دارد. در خصوص مهاجرت های روستا - شهری نظراتی گوناگون و متنوع ارائه شده است؛ اما مشخصاٌ چهار نظریه را میتوان در این نوع مهاجرت ها بیان نمود:
1. نظریه کارکردگرایان: این نظریه بر تبیین دلایل و پیامدهای مهاجرت استوار است و در خصوص دلایل مهاجرت بر این فرض تاکید میکند که تمام نیازهای اجتماعی در چارچوبی از نظام اجتماعی آموخته میشود.
کنش گران در یک نظام به نیازهایی باور دارند که در آن نظام نمیتوانند آنها را برآورده سازند؛ زیرا خصایص ساختن نظام های اجتماعی و کنشگران هرگز در طول زمان ایستا نیستند. این دیدگاه در توجیه مهاجرتهای روستاییان عقیده دارد: از آنجا که نیازهای اجتماعی افراد در محیط های روستایی برآورده نمیشود و در تعدادی از شهرها پاسخی صحیح برای آنها وجود دارد، از این رو گونه ای عدم تعادل میان جوامع روستایی و شهری ایجاد میشود و روستاییان برای برآورد نیازهای خود دست به مهاجرت میزنند؛ بنابراین از دیدگاه این نظریه، مهاجرت روستا - شهری، ناشی از عدم تعادل های اقتصادی و اجتماعی موجود بین مناطق مختلف است.
آنها همچنین اعتقاد دارند از آنجا که در هر نظام بدون وجود پوششهای انسانی تعادل به هم میخورد، مهاجرت عنصری الزامی جهت برقراری تعادل مجدد در جامعه است، از این جهت مهاجرت از یک طرف به مکانیسم تطابق شخص با تغییرات ایجاد شده بدل میگردد و از طرف دیگر تعادل از دست رفته را به جامعه بر میگرداند. آنها بعد از تبیین علل مهاجرت و اعتقاد به کارکرد مثبت برای آن، به اثرات مهاجرت بر ساخت مبدا، مقصد و وضعیت شخص مهاجر میپردازند. به اعتقاد اینها ساخت جامعه مقصد مهاجر را از ابتدا در خود جذب و سپس با خود همانند میگرداند، مهاجر بعد از همانند شدن به یگانگی با آن دست مییابد.
بنابر اعتقاد کارکردگرایان، نظام مقصد، نهایتا مهاجر و نسلهای پاگرفته از آن را به عنوان اعضای دائمی خود با خصایص اقتصادی - اجتماعی نظیر سایر اعضای خود میپذیرند.
به طور کلی آنها مهاجرت را عامل مطمئن برای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی ناشی از عدم تعادل در جامعه میدانند. آنها همچنین میافزایند مهاجرت باعث برابری و استقلال میشود و زمینه بهبود وضعیت زندگی را به وجود میآورد و اعتقاد دارند اگر چه به لحاظ اقتصادی در ابتدا بیکاری به وجود میآورد اما این بیکاری موقتی بوده و مدتی بعد از کسب شغل، بهبود و رفاه اقتصادی را به همراه میآورد.
2. نظریه وابستگی مهاجرت: در مقابل دیدگاه کارکردگرایان، نظریه پردازان مکتب وابستگی، علل و پیامدهای مهاجرت را در ارتباط با هم میدانند؛ زیرا از نظر آنها مهاجرت و توسعه نابرابر با یکدیگر ارتباط متقابل دارند و یکدیگر را تقویت میکنند.
نظریه پردازان مکتب وابستگی در بحث مهاجرت، عدم توسعه را در نظر داشته و تحلیل های خود را در ارتباط با آن ارائه کرده اند. در این دیدگاه مهاجرت روستا به شهر، قانونمند و در عین حال پیچیده تصور شده است که در بردارنده این خصوصیات میباشد:
- فراگیر نبودن مهاجرت
- اجباری بودن مهاجرت
- وجود الگوی معین
- اقتصادی بودن مهاجرت
- محدودیت مهاجران به نیروی کار
افزایش و تنوع مشاغل شهری موجب میشود تا شهرها در نظر روستاییان بیکار مدینه فاضله به نظر بیاید و همراه با جاذبه های خود در مقابل دافعه های روستا مهاجرت را ایجاد میکند.
پیروان نظریه وابستگی اعتقاد دارند مهاجرت از طرفی معلول توسعه نابرابر است و از طرفی عامل گسترش تعمیق نابرابری؛ این نظریه در علت یابی مهاجرت از روستا به شهر در جهان سوم معتقدند ابتدا باید به مسئله توسعه یافتگی توجه نمود و در این رابطه نابرابری ساختی و مکانی میان بخش های جامعه را در نظر گرفت.
به طور کلی نظریه پردازان وابستگی، مهاجرت از روستا به شهر را در کشورهای جهان سوم پدیده ای جدید در ارتباط با گسترش سرمایه داری وابسته در این کشورها میدانند. از نظر معتقدین به این رویکرد، مهاجرت نه تنها شکل دهنده وابستگی کشورهای جهان سوم است بلکه خود باعث تقویت وابستگی این کشورها میشود. مهاجرت از طرفی عامل تقویت توسعه نیافتگی منطقه مهاجر فرست است و از طرف دیگر عامل ایجاد و تشدید نارضایتی های منطقه مهاجرپذیر است، زیرا با خروج مهاجران از منطقه، نیروی کار کاهش مییابد که این امر خود باعث کاهش تولیدات روستایی میشود. این امر روستا را از تحول اساسی دور میکند، زیرا محیط را از نیروی تحول زا تخلیه میکند، آنها اعتقاد دارند که ابتدا باید نابرابری موجود در توسعه بین روستا و شهر فقیر و غنی، عقب ماند و پیشرفت را از بین برد تا مسئله مهاجرت خود به خود از بین برود و این امر ممکن نیست مگر اینکه تغییرات ریشهای در ساخت کشورهای جهان سوم و ارتباط آنها با کشورهای توسعه یافته غرب اتفاق افتد.
3. نظریه مهاجرتی مایکل تودارو : مایکل تودارو در این نظریه سعی کرده است تا مهاجرت شدت یافته از روستا به شهر را با بیکاری رو به رشد شهری توضیح دهد. فرضیه آغازین وی این است که مهاجرت عمدتا پدیده ای اقتصادی است و با بیکاری، تصمیم به مهاجرت منطقی است.
تودارو میگوید اگر تفاوت درآمد بین مناطق شهری و روستایی 100 درصد باشد، یعنی اگر شخصی در روستا بدون هیچ درآمدی باشد و احتمال یافتن کار در شهر برای او 60 درصد باشد، بنابراین درآمد او در شهر 60 واحد است و فرد روستایی به شهر مهاجرت میکند.
4. نظریه عوامل میانی اورت، اس، لی: این نظریه مهاجرت را تحت تاثیر چهار عامل عمده تبیین میکند:
1.عوامل مرتبط با حوزه مبدا مهاجرت (برانگیزنده و بازدارنده)
2.عوامل مرتبط با حوزه مقصد مهاجرت (برانگیزنده و بازدارنده )
3.موانع موجود در جریان مهاجرت از مبدا به مقصد
4.عوامل شخصی
نظریه وی به تئوری دافعه و جاذبه معروف است و بر این اساس، آن صورتی که برآیند عوامل برانگیزنده و بازدارنده مثبت باشد به مهاجرت در فرد ایجاد میشود و اگر شخص نتواند این تمایل را از بین ببرد و موانع موجود در جریان مهاجرت نیز تاثیر بازدارنده اعمال نکند، مهاجرت عینیت مییابد و فرد حرکت خود را از مبدا به مقصد آغاز میکند. وی امکانات بیشتر آموزشی، اشتغال و درآمد را در مبدا از جمله عوامل جاذبه میداند و در مقابل، هزینه های بالای زندگی در محل جدید، دوری از خانه و کاشانه و آلودگی محیط زیست را از عوامل دافعه محسوب میکند. نقطه قوت نظریه لی، تاکید درست و به جای او بر عوامل شخصی است. تحت تاثیر این عوامل است که برخی از افراد مهاجرت را ترجیح میدهند و به آن مبادرت میورزند و برخی دیگر در محل سکونت خود باقی میمانند.
اما در مورد نظرات مربوط به مهاجرت باید گفت به دلیل اینکه مهاجرت، موضوع بین رشته ای بسیاری از رشته های علوم انسانی، اجتماعی واقتصادی است،آرا و نظریات گوناگونی درباره آن وجود دارد که هر یک از آنها به مصادیق خاصی از مهاجرت پرداخته و درآن زمینه ها نیزموضوع رانه به صورت کلیت و تمامیت آن بلکه به حالت انتزاعی و در قالب نگرشهای خاص خود بررسی و تحلیل کردهاند.
د) عوامل شخصی بر اساس این نظریه، در صورتی که بر آیند عوامل بر انگیزنده و بازدارنده مثبت باشد میل به مهاجرت در فرد ایجاد میشود و اگر چنانچه عوامل شخصی نتواند این تمایل را از بین ببرد و موانع موجود در جریان مهاجرت نیز تاثیر بازدارنده ای اعمال نکند، مهاجرت عینیت مییابد و فرد حرکت خود را از مبدا از جمله عوامل جاذبه به حساب میآورد و در مقابل هزینههای بالای زندگی در محل جدید، دوری از خانه و کاشانه و آلودگی محیط زیست را از عوامل دافعه محسوب میدارد. اما چیزی که باید درمورد مهاجرت در نظر گرفت این است که، با مهاجرت نه تنها محل زندگی افراد بلکه وضعیت اجتماعی آنها هم دچار دگرگونی میگردد که این دگرگونی را میتوان به چهار مرحله تقسیم کرد :
1- تغییر در دانستنی های فردی و رفتارهای اجتماعی
2- تغییر و تعلق به گروه اجتماعی خاص
3- تغییر در وضعیت اجتماعی
4- تغییر در وضعیت اقتصادی
ودر واقع این تغییرات است که باعث تغییر در هویت فرد وایجاد تضاد با هویت های پیشین او میشود و در واقع فرد را به بحران میرساند. ولی برای اینکه بتوان گفت منظور از این بحران چیست باید هویت و برخی نظریات مربوط به آن را مورد بررسی قرار داد، تا بتوان با دیدی بازتر به آن پرداخت.
5- نظریه سیستمی مهاجرت
در تلاش برای طرح نگرش جامع به مسئله مهاجرتهای بین المللی کرتیز و همکارانش به تلفیق و تکمیل دیدگاههای مختلف پرداخته و بر پویایی جریانات مهاجرتی تاکید کرده اند، به نظر آنها مهاجرت های بین المللی که بین سرزمینهای مبدا و مقصد مهاجرتی جریان مییابند به طور تنگاتنگی با سایر حلقه های که در هم تنیده شده و سیستمی را به وجود میآورند که مهاجرت را شکل داده و به جریانی پویا و بالنده تبدیل میکنند، از نظر آنان ارتباط تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نه به صورتی تنها و جدا از هم بر مهاجرت تاثیر میگذارند بلکه به عنوان مجموعه ای تفکیک ناپذیر، بستر لازم برای مبادلات مهاجرتی فراهم کرده است و آن را تداوم میبخشد.